دکترای جامعه شناسی
کارشناس پژوهشی- حمایتگری مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه
سوزان پی. شاپیرو نویسنده مقاله «تعارض منافع در بستر مرگ: تصمیمگیری فرد جایگزین در مورد پایان زندگی» استاد پژوهشی بنیاد وکلای آمریکا در شیکاگو است. وی در این مقاله که در کتاب «تعارض منافع در حکمرانی جهانی، دولتی و شرکتی آمده است، به ارائه نتایج یک پژوهش پرداخته است و بررسی کرده «تعارض منافع چگونه در بستر بیماری ظاهر میشود و با استفاده از دادههای یک مطالعه انسانشناختی چند ساله (۲۰۰۷-۲۰۰۹)» (شاپیرو، ۱۳۹۹: ۴۱۳) نشان داده است که این تعارضها چگونه حل میشوند. این مطالعه بر روی ۲۰۰۰ بیمار صورت گرفته که در بخش مغز و اعصاب یا مراقبتهای ویژه پزشکی در یک بیمارستان در آمریکا بستری شدهاند.
شاپیرو در این مقاله از این موضوع بحث میکند که هرچقدر هم که یک فرد امین به ما نزدیک و توانمند باشد باز هم عاری از منافع شخصی نیست. حال این فرد امین وقتی در جایگاه تصمیمگیرنده در خصوص مرگ و زندگی یک فرد قرار میگیرد این تعارضات بسیار حساستر خواهد شد. اخلاق پزشکی غربی بر اصل اراده و خودآیینی فرد در حق کنترل بر بدن و اتخاذ تصمیم در خصوص مداوای پزشکی بنا شده است و در زمانی که فردی به هر دلیلی امکان آن را نداشته باشد که خود در مورد مداوایش تصمیمگیری کند، یک فرد جایگزین مسئولیت دارد تا این کار را انجام دهد. قوانین در کشور آمریکا افراد را ترغیب میکند که از پیش افرادی را بهعنوان امین و جایگزین خود برای تصمیمگیری در چنین شرایطی انتخاب کنند اما اگر فرد این کار را نکرده باشد، قوانین فرد جایگزین را برمیگزیند. معمولاً افراد جایگزین از میان اعضای خانواده فرد هستند. اعضای خانواده معمولاً اطلاع دقیقتری در مورد افکار و نظرات بیمار در این زمینه دارند اما مشکلی که وجود دارد این است که معمولاً ادامه درمان یا قطع آن بر منافع آنها تأثیرگذار است. البته این بدان معنا نیست که این افراد بهصورت آگاهانه به نفع خود ممکن است تصمیمی اتخاذ کنند بلکه معنایش این است که تعارض منافع در روابط امانی ذاتی رابطه است.
نویسنده سپس به منشأهای تعارض منافع میپردازد. یکی از آنها مسئله مالی است بدین معنا که مرگ یا زنده ماندن بیمار از نظر مالی به نفع فرد جایگزین خواهد بود. ممکن است فرد جایگزین وارث بیمار باشد یا از بیمه عمر او در صورت مرگ بهرهمند شود؛ همچنین ممکن است با مرگ بیمار کسبوکار وی از رونق بیفتد و به همین دلیل به نفع فرد جایگزین باشد که به هر طریق ممکن بیمار زنده بماند. از سوی دیگر ممکن است فرد یا افراد جایگزین در خصوص پرداخت هزینههای درمانی دچار مشکل باشند. یکی دیگر از منشأها میتواند وظایف مراقبتیای باشد که بر عهده اعضای خانواده بیمار خواهد بود. ممکن است آنها ازنظر زمانی امکان مراقبت از وی را نداشته باشند و این کار به کسبوکار یا خانوادهشان ضربه بزند. منشأهای عاطفی ازجمله مهمترین عوامل ایجاد تعارض منافع در افراد جایگزین است. برای مثال ترس از دست دادن فرد بیمار ممکن است موجب شود جایگزین اجازه پایان درد و رنج بیمار را ندهد. ترس از تنهایی، احساس گناه و ترس از مسئول قلمداد شدن در مقابل مرگ یک فرد، استرس از تصمیمگیری، رنج کشیدن از رنج بیمار و مواردی از این قبیل همگی میتوانند موجب تعارض منافع در این رابطه شوند. داشتن ارزشها یا باورهای مذهبی خاص در فرد جایگزین نیز میتواند باعث شود وی بر اساس خواست بیمار عمل نکند و دیدگاه خود را به دیدگاه بیمار ترجیح دهد. یکی دیگر از منشأهای مهم تعارض منافع و عدم تصمیمگیری به نفع بیمار وجود روابط مخدوش با فرد بیمار است بدین معنا که بین فرد بیمار و فرد جایگزین به هر دلیلی پیشازاین مشکلات و مسائلی وجود داشته است که امکان بیطرفی را از فرد جایگزین سلب مینماید. برای مثال ممکن است در آستانه طلاق بوده باشند یا بیمار به همسرش خیانت میکرده است و مواردی از این قبیل. درنهایت این مسئله وجود دارد که ممکن است فرد جایگزین برای گرفتن تصمیماتی خاص از سوی دیگران تحتفشار قرار داشته باشد. برای مثال فرزند فرد بیمار از سوی همسرش برای قطع درمان و جلوگیری از هزینههای درمانی بیشتر که بر روی خانواده خودشان تأثیر میگذارد، تحتفشار باشد.
همیشه تعارض منافع در رابطه بیمار و فرد جایگزین بهوضوح آنچه در بالا گفته شد نیست بلکه در برخی موارد پیچیدگیهایی در این میان وجود دارد که فهم موقعیت تعارض منافع را دشوارتر مینماید. یکی از مهمترین عوامل پیچیده شدن این روابط دگرخواهی فرد بیمار در مقابل خودخواهی اوست یعنی زمانی که فرد بیمار به نیازها و منافع سایرین نسبت به خود اولویت داده و این امر را پیش از آنکه دیگر نتواند ابراز نظر کند اعلام کرده است و یا نظرش را در این خصوص مکتوب کرده است. حال این سؤال مطرح است که اگر بیمار از فرد جایگزین خواسته باشد که بهجای منافع بیمار، منافع خود را ترجیح دهد، آیا او بر اساس تعارض منافع به نفع خود عمل میکند؟ مسئله در اینجا این است که در اغلب موارد ترجیحات بیمار از زبان کسی بیان میشود که خود به تعارض منافع احتمالی دچار است و درنتیجه بهراحتی قابلتشخیص نیست که او بر اساس منافع شخصی خود عمل میکند یا منافع بیمار. همچنین پیچیدگیها میتوانند حاصل تغییرات دائمی نظرات بیماران طی دورههای مختلف، عدم امکان پیشبینی احساس افراد در خصوص مسائل پزشکی در آینده، عدم امکان درک درست از ترجیحات زمان بیماری درزمانی که هنوز سالم هستیم و مواردی از این قبیل باشند.
درنهایت شاپیرو به چگونگی رفع تعارض منافع در رابطه امانی میان بیمار و فرد جایگزین میپردازد و از دشواریهای آن سخن میگوید. یکی از شیوهها کمک پزشکان به افراد جایگزین در خصوص تصمیمگیری و یادآوری این نکته است که تنها خواست بیمار مهم است اما چون برای این کار پزشک باید خود بداند تعارض منافع چیست و وقت کافی برای مشاهده وضعیت و شنیدن صحبتهای فرد جایگزین داشته باشد، اجرای این شیوه دشوار است. کمیسیونهای اخلاقی بیمارستانها هم میتوانند کمک کنند اما چون پزشک باید به آنها ارجاع دهد و او خود ممکن است شناخت دقیقی از تعارض منافع نداشته باشد مشکل همچنان باقی است. یکی دیگر از راهها سلب صلاحیت از فرد جایگزین و انتخاب فردی دیگر بهعنوان جایگزین است. این اتفاق گاه توسط خود فرد جایگزین (مانند همسر در آستانه طلاق) رخ میدهد اما مشکل آنجاست که جایگزین بعدی نیز تعارض منافع خاص خود را دارد و از این قاعده مستثنا نیست. متخصصان اخلاق پزشکی هم راهحلی چون سلب مسئولیت از خانوادههای دچار تعارض و سپردن تصمیم به غریبهها را پیشنهاد کردهاند اما در اینجا نیز خودآیینی بیمار در مقابل ترجیحات فرد غریبه زیر سؤال میرود و خواست آنها به بیماری تحمیل میشود که نمیتواند از طرف خود صحبت کند.
منبع:
· مجموعه نویسندگان. (۲۰۱۲). تعارض منافع در حکمرانی جهانی، دولتی و شرکتی. تهران: مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی.
لینک کوتاه https://iran-bssc.ir/?p=20411
بدون دیدگاه