برخی معتقدند که صرفاً با ارائۀ راهحل و اجرای آن میتوان مسائل بسیار دشوار را حل کرد.
ما بر این اعتقاد نیستیم. به اعتقاد ما، باید تکرار کنید. منظور از تکرار چیست؟ منظور آن است که باید گام بردارید و اقدام کنید. نه اینکه همواره و همیشه گام بردارید، بلکه به این معنا که شروع به کار کنید، از آن بیاموزید، به سراغ کار دیگری بروید یا کار قبلی را به گونهای دیگر انجام دهید، از آن بیاموزید، خود را با آن انطباق بدهید و در خلال زمان، راهحل را پیدا کنید.
به گمان من، این فرایند در همهجا صادق است. در زندگی شخصی، در کشورهای توسعهیافته و در سایر حوزهها. بسیاری از من میپرسند: «چگونه تکرار کنیم؟ عملکرد آن دقیقاً چگونه است؟». پاسخ من به آنها این است که کار را بسیار سریع انجام دهید. من معمولاً در بسیاری از کشورها، از این فرایند استفاده میکنم.
کسانی که با «اقدامپژوهی» آشنا هستند، این رویکرد را به خوبی میشناسند، زیرا اقدامپژوهها دربارۀ افراد واقعی در محیطهای واقعی پژوهش میکنند. در این رویکرد، آزمودنیهای کنترلشده وجود ندارند، بلکه موضوع پژوهش، افراد واقعی هستند. در اقدامپژوهی، برخی کارها درست پیش میروند و برخی نه. برخلاف پژوهشهای کنترلی، در اقدامپژوهی، چیزهای آموختنی فراوان است. در نتیجه، در این نوع پژوهش، مدام شگفتزده میشوید.
حال میخواهم دربارۀ نقطۀ آغاز صحبت کنم. قبلاً در مورد مسئلهها، زیاد گفتگو کردهایم، لذا در اینجا نمیخواهم فرایند تعریف مسائل را بررسی کنم، بلکه میخواهم از نقطۀ آغاز صحبت کنم. شما با گروهی همکاری دارید که مسئلهای را تعریف میکند. بدین ترتیب، آنها منبع قدرت و الهام شما میشوند. از آنها میپرسید: «ایدههای واقعی شما برای حلّ مسئله چیست؟». آنها هم چند ایدۀ جدید ارائه میکنند. ممکن است برخی از این ایدهها، بهترین ایدههای عملیای باشند که در جاهای دیگر ارائه کردهاند. بسیار خوب! برخی از این ایدهها ممکن است متعلق به گذشته باشند و سایرین، آنها را کنار گذاشتهاند. بسیار خوب! برخی از ایدهها ممکن است نامناسب باشند. این هم بسیار خوب! بهتر است تیم داشته باشید و سه یا چهار کار متفاوت انجام دهید و سپس از آنها استفاده کنید تا دوباره به دنبال ایدههای جدید و البته اطلاعات جدید بگردید.
اما من کاری میکنم که سرعت این مرحله را بسیار بیشتر میکند، یعنی به افراد میگویم: «دوشنبه چه کار میکنید؟ پس از گفتگو دربارۀ مسائل و ایدهها، چه اقدامی انجام میدهید؟». اکثراً افراد، این سئوالات را از اعضا نمیپرسند. بسیاری از افراد، زمان زیادی را برای شناسایی مسئله و ارائۀ ایدههای جدید صرف میکنند، اما خبری از دست به کار شدن و اجرا نیست. باید بر این حالت غلبه کرد، بخصوص زمانی که مجوز اقدام و اقتدار لازم نیز دارید، یعنی به شما این امکان را دادهاند که چند هفته، چند ماه، به عنوان مثال، ۶ ماه، فلان پروژه را اجرا کنید. و این بدین معناست که به شما امکان اقدام را دادهاند.
ورود به مرحلۀ اقدام، بسیار مهم است. در این مرحله، همۀ افراد باید وظیفهای را به عهده بگیرند. همه باید کاری در راستای ایدههای جدیدی انجام دهند و باید در این کار، سریع باشند. معمولاً نخستین گامِ فرایند تکرار، دو یا سه روز یا نهایتاً یک هفته طول میکشد. در پایان این زمان، به نتایج و دستاوردهایی میرسید. فرقی نمیکند چه نتایجی. ممکن است برخی دست به کار شدهاند و برای دریافت اطلاعات جدید، با دو نفر که آنها را نمیشناختهاند، گفتگو کردهاند. ممکن است [از این گفتگوها] ایدۀ جدیدی شکل بگیرد. اخیرا در جایی که کار میکردم، ایدۀ جدید این بود: «شاید باید به سراغ یک فرد دیگر برویم». و به سراغ او رفتند. در پایان هفته آمدند و دربارۀ آموختههای خود در این فرایند گفتگو کردیم.
من دربارۀ یادگیری، چهار پرسش مطرح میکنم: «چه کارهایی انجام دادید؟ چه چیزهایی آموختید؟ چه مشکلاتی در انجام کار داشتید؟ آیا از کسی کمک خواستید؟». اینها را از کلّ کسانی که در این فرایند تکرار مشارکت داشتهاند و نیز از گروه میپرسم. سپس دور هم جمع میشویم و در این باره صحبت میکنیم که چه چیزی آموختهایم که موجب تفاوت امروز و دیروزمان شده است. سپس نتایج و دستاوردها را مشخص میکنیم تا آنها را به کسانی که مجوز کار را به ما دادهاند ارائه کنیم تا بدانند که کاری که آنها امکان انجامش را برای ما فراهم کردهاند، در جهت مثبت و رضایتبخشی حرکت میکند. به آنها میگوییم: «گرچه هنوز مسئله را حل نکردهایم اما دستاوردهایی داشتهایم».
سپس در این باره با هم گفتگو میکنیم که «آیا مسئله را حل کردیم؟». اگر پاسخ، مثبت باشد، نیازی به تکرار این اقدام نیست، زیرا وظیفهمان را به صورت کامل انجام دادهایم. اما اگر پاسخ، منفی باشد، وارد گام دوم فرایند تکرار میشویم و بر اساس اطلاعات جدیدی که داریم، مسئله را بازتعریف میکنیم. شاید هم دربارۀ ایدههای جدید صحبت کنیم و سپس دوباره اقدام کنیم و به یادگیریِ تجربی بپردازیم و سپس آن چهار پرسش را مطرح کنیم.
من به این نتیجه رسیدهام که با مرور زمان، گامهای فرایند تکرار وسعت مییابند، زیرا مجموعۀ اقدامها انبساط مییابد و معمولاً از چند روز، به یک هفته، دو هفته، یک ماه، و شاید سه ماه گسترش مییابد. در برخی مواقع، تا ۱۰۰ روز هم گسترش مییابد، اما در کار من، صرفاً تا چند گام گسترش مییابد.
همواره دارید میآموزید. همیشه میکوشید تا مجوز کار بگیرید. و همواره به این نکته توجه دارید که «آیا مسئله را حل کردیم؟». و این یعنی فرایند تکرار. این فرایند نباید ۱۰۰۰ سال طول بکشد، بلکه میتوان بسیار سریع انجامش داد. و بنا بر تجربۀ من، انجام آن معمولاً سریعتر از آنی است که حامیان شما برای آمادهسازی پروژههای خود صرف میکنند.
بدون دیدگاه