معرفی گزارش کارشناسی «تشکل‌زدایی در عصر پهلوی اول؛ مروری تاریخی- تحلیلی»

تشکل‌زدایی در عصر پهلوی


تقویت و نیرومندسازی جامعه مدنی یکی از مباحث نظری توسعه است. این موضوع در ایران باتوجه به پیشینه اصناف و نظام استاد ـ شاگردی تاریخ طولانی دارد اما در دوره پهلوی نهادها و تشکل‌ها با تهدید و فروپاشی مواجه شدند. گزارش کارشناسی «تشکل‌زدایی در عصر پهلوی اول؛ مروری تاریخی- تحلیلی» که توسط حسین موسوی و سمانه سهرابی آماده شده است تصویری از چالش‌های تشکل‌ها و نهادهای حرفه‌ای و صنفی به خصوص اتحادیه‌های کارگری در عصر پهلوی را نشان می‌دهد. بدین منظور ابتدا تاریخچه‌ای مختصر از شکل‌گیری از اولین اتحادیه‌ها مرور شده و سپس رویارویی آن‌ها با رضاشاه تشریح شده است. در پایان به مهم‌ترین علل تشکل‌ستیزی و برخورد با تشکل‌ها و اتحادیه در عصر پهلوی اول اشاره می‌شود.

تاریخ انتشار : ۲۳ فروردین ۰۰

تشکل‌زدایی در عصر پهلوی

تقویت و نیرومندسازی جامعه‌ی مدنی ترجیع‌بند گفتار بسیاری از مصلحان اجتماعی و سیاسی در دهه‌های گذشته بوده است. مباحث نظری زیادی حول ضرورت جامعه‌ی مدنی تولید و ارائه شده است؛ اما بخشی از این مباحث جنبه‌ی اقتباس از مباحثات نظری کشورهای توسعه‌یافته را داشته و بخشی نیز در مدار کلیات نظری باقی مانده است.

برای تکوین جامعه‌ی مدنی نیازمند توجه به ظرفیت‌ها و امکانات موجود در جامعه‌ی ایران هستیم. اصناف و نظام استاد ـ شاگردی پیشینه‌ای دراز در تاریخ ایران داشته است. در دوران جدید نیز بخشی از توفیق مشروطیت به سبب مشارکت همه‌جانبه‌ی اصناف، انجمن‌های محلی ـ اجتماعی و تشکل‌های تجار بود؛ به سبب همین نقش موثر بود که بخش عمده‌ای از نمایندگان مردم در اولین دوره‌ی مجلس شورای ملی را سرآمدان اصناف تشکیل می‌دادند.

به‌رغم این نقش سازنده، خصلت خودکامه و اقتدارگرای دولت پهلوی اول در کنار مجموعه‌ی حوادثی که منجر به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در همسایگی شمالی ایران و شکل‌گیری اتحاد جماهیر شوروی و سپس تحرکات احزاب کمونیستی در ایران شد، سبب شد که اصناف و تشکل‌های مدنی به مسئله‌ای امنیتی برای دولت پهلوی بدل شوند؛ همچنان‌که بقیه‌ی اجزای جامعه‌ی مدنی ایران نظیر عشایر، مطبوعات، احزاب سیاسی و… به سرنوشت مشابهی دچار شدند. نگریستن به اتحادیه‌های کارگری و نهادهای مدنی و صنفی به مثابه تهدیدی امنیتی به تدریج به ذهنیتی نهادینه در بسیاری از دولتمردان ایرانی بدل و در ساختار سیاسی بازتولید شد.

این در حالی است که نهادهای حرفه‌ای و صنفی در ایران به طور تاریخی و در قالب نظام استاد ـ شاگردی کارکرد جامعه‌پذیری و انتقال تجربیات نسلی و شغلی و هنجارهای اجتماعی و اخلاق حرفه‌ای به اعضای اجتماعی را ایفا کرده‌اند. نگرش انقباضی به این نهادها و تشکل‌ها سبب تنزل اخلاق حرفه‌ای و فروپاشی نظام کارآمد مذکور شده که این امر به نوبه‌ی خود سبب تضعیف سرمایه‌ی اجتماعی و فرهنگی در جامعه‌ی ایران بوده است.

آنچه در گزارش پیش رو ارائه شده است حاوی دو فصل «تحلیلی بر تشکل‌زدایی در عصر پهلوی اول» و «گزارش منابع تاریخی ـ تحلیلی از رویارویی پهلوی اول با تشکل‌های حرفه‌ای و نهادهای مدنی» است. این فصول در مجموع تصویری از چالش‌های پیش روی تشکل‌ها و نهادهای حرفه‌ای و صنفی در ایران در روند شکل‌گیری و تکوین در عصر پهلوی به دست می‌دهند.

در فصل اول می‌خوانیم که حکومت مطلقه رضاشاه، با سرکوب، انحلال و دستگیری اعضای اتحادیه‌های کارگری و صنفی، راه هرگونه تکوین جامعه‌ی مدنی و یا فعالیت مسالمت امیز سیاسی- اجتماعی را سد کرده و با محدودیت‌های شدید، حتی مانع فعالیت اتحادیه‌های مخفی کارگری و صنفی شد. با این توصیفات می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که ناتوانی دولت در شریک ساختن طبقات گوناگون جامعه در عرصه سیاست ایران به نحوی بود که هیچ گاه کوششی در جهت روشنگری و تلاش برای «بناکردن سیاست از پایین» صورت نگرفت.

در فصل دوم منابع تاریخی- تحلیلی از جمله فرد هالیدی، حبیب لاجوری، شکرالله مانی، ویلم فلور، افشین حبیب‌زاده، یرواند آبراهامیان، علیرضا نامور حقیقی، خلیل‌اله سردارآبادی و … مرور شده است.

فصل اول کتاب توسط حسین موسوی نگارش یافته و فصل دوم حاوی داده‌های تاریخی و تحلیل استخراج‌شده توسط سمانه سهرابی است که در شهریورماه ۱۳۹۷ تهیه و تکمیل شده است.

 برای مطالعه گزارش کارشناسی «تشکل‌زدایی در عصر پهلوی اول؛ مروری تاریخی- تحلیلی» کلیک کنید.

لینک کوتاه https://iran-bssc.ir/?p=15910

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *