پژوهشگر توسعه
کارشناس پژوهشی مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه
فنپاریس و فندربورت در کتاب اخیرشان با ترکیبی از بحثهای اقتصادی و فلسفی، از درآمد پایه دفاع میکنند. هر دو نویسنده، مقالات، گزارشها و کتابهای متعددی در همین حوزه منتشر کردهاند. مقدمه کتاب دفاعی همهجانبه از این موضوع بهعنوان راهی برای ساخت جامعهای سالم ارائه میکند. که فرصتی برای آزادی و رشد برای همگان فراهم میسازد. درآمد پایه همگانی، دیگر بحثی آکادمیک نیست.
نمونههای آزمایشی پرشماری در سراسر جهان (چه در کشورهای در حال توسعه و چه کشورهای توسعه یافته صنعتی) از فنلاند تا ایران و کانادا و برزیل در حال پیادهسازیاند که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند. این کتاب با جزئیات به مسائل اقتصادی، سیاستگذاری اجتماعی و فلسفه سیاسی میپردازد. در فضای امروزین که روایتهای رسانهای بر چنین مسائلی سایه انداختهاند. چنین روایتی میتواند بسیار سازنده باشد. مخاطب کتاب کسانیاند که با این موضوع آشنایی ندارند. البته در هر فصل بینشهای عمیق دانشگاهی نیز ارائه میشود. در همین رابطه میتوانید گزارش «پرداخت همگانی یا تضمین حداقل درآمد» را در همین سایت مطالعه کنید.
فصل اول: ابزار آزادی
کتاب به ارائه تبیینی درباره مفهوم درآمد پایه و عناصر اصلی این روش انتقال مالی اختصاص دارد. این فصل با ارائه تعریفی از این مفهوم بدون قیدوشرط آغاز میشود. درآمد نقدی پرداختی است به همه افراد جامعه، بدون توجه به درآمدهای او از منابع دیگر و بدون هیچ قید و شرطی. این برنامه به فرد اختصاص دارد و نه خانوار. نقدی است و نه شبهنقدی. همگانی است و هیچ نوع استحقاقسنجی ندارد. هیچ الزامی با خود به همراه نمیآورد. یعنی ذیحقان را به کار خاصی ملزم نمیسازد و نیازی نیست که در اختیار بازار کار قرار گیرند.
نویسندگان بر هر کدام از این موارد تأکید و اهمیت هریک از این ویژگیها را با دقت توجیه میکنند تا به استانداردهای هنجاری هدف کتاب برسند. بهعنوان مثال، این حقیقت که نامشروط بودن موجب نمیشود که ذیحقان به افراد وابستهای بدل شوند که همواره بهدنبال دریافت حمایتاند و نیازی به رویههای تحقیرآمیز و مداخلهگرانه نیست. مثال دیگر؛ همگانی بودن اجازه میدهد که با هزینه اطلاعاتی اندکی، میزان ساعات اشتغال افراد بیشتر شود ولی هیچ تله بیکاری یا فقری ایجاد نمیشود. بدون شرط بودن، با افزایش قدرت چانهزنی بخشهایی از جامعه که بیش از همه به حاشیه رانده شدهاند، مشکل تله اشتغال را حل میکند.
درآمد پایه؛ ریشهکنی فقر یا حق عمومی؟
این نویسندگان توضیح میدهند که درآمد پایه صرفاً راهی برای توزیع خدمات رفاهی دولت برای ریشهکنی فقر نیست. بلکه حقی عمومی برای همه انسانهاست تا بتوانند منابع طبیعی کره زمین را بهشکلی پایدار مصرف کنند و اقتصادی بسازند که امکان آزادی افراد را فراهم میسازد.
نویسندگان این کتاب از استدلالهای در جهت فقرزدایی و مبارزه با نابرابری فراتر میروند و بر مفهوم «آزادی حقیقی» تمرکز دارند. این آزادی حقیقی به مفهومسازی نوسبام و آمارتیا سن در مورد ظرفیتسازی نزدیک است. همین تأکید بر آزادی حقیقی و اینکه حداقل درآمد خاص و ثابت میتواند آن را محقق سازد، بهطور قطع مهمترین ویژگی این کتاب است.
فن پاریس و فندربورت میزان مزایای مناسب را برای یک طرح درآمد پایه، چیزی حدود یکچهارم سرانه تولید ناخالص ملی هر کشور میدانند. اما تأکید میکنند که چنین سطحی از مزایا برای از بین بردن فقر در میان همه خانوارها لزوماً کافی نخواهد بود. آنها در سراسر کتاب تأکید میکنند که چنین طرحی قرار است مکملی برای سیاستهای دولت رفاه باشد، نه جایگزین آنها.
نویسندگان در حمایت از مفهومی از عدالت توزیعی استدلال میکنند که بهدنبال بیشینه ساختن سطح حداقل «آزادی حقیقی» یا همان «ظرفیت واقعی برای انجام کاری که فرد میخواهد انجام دهد» است. این اصل اخلاقی که در باقی آثار فن پاریس نیز معرفی شده است، از برقراری درآمد پایه دفاع میکند. اما این نویسندگان نشان میدهند که چنین درآمدی را میتوان از چشماندازهایی دیگر نیز توجیه کرد. از جمله مفهوم سازی راولزی یا دورکینی از عدالت یا لیبرتارین چپ یا عدالت در فلسفه فایدهگرا.
فصل دوم: درآمد پایه و پسرعموهای آن
فصل دوم درآمد پایه را با پیشنهادهای سیاستی دیگر برای تغییر ساختار اقتصادی مقایسه میکند؛ از جمله مالیات منفی بر درآمد، تضمین شغل، کاهش ساعات کاری، و اعتبار مالیات بر درآمد کسب شده. در این فصل توضیحاتی در مورد مزایا و معایب هریک از طرحها ارائه میشود. در این فصل مقایسههایی بین سیاستهای مترقی مختلف انجام میشود اما نویسندگان در نهایت نتیجهگیری میکنند که یک درآمد تضمینی حقیقی، بهترین ابزار برای دستیابی به «جامعهای آزاد و اقتصادی عقلانی» خواهد بود.
مزیت مهم درآمد پایه؛ سادگی
سیاست درآمد نقدی هزینههای پیادهسازی نظام انتقالی را به حداقل میرساند. به همین دلیل یکی از مزایای بسیار مهم آن، ساده بودن آن است که امکان کارآمدی و تأثیرگذاری بیشتر نظام انتقالی را فراهم میسازد. روشن است که هر چه تعداد افرادی که باید از سیاستهای اجتماعی دولت بهرهمند شوند، بیشتر باشند، این استدلالها درباره مزیت چنین طرحی نیز اهمیت بیشتری مییابند. بنابراین، این عامل میتواند به یکی از جنبههای کلیدی تصمیمگیری درباره اتخاذ سیاستهای درآمد بیسیک بدل شود، بهخصوص در دوره گذار به جهانی اتوماتیزه.
در حقیقت، استدلالی رایج میان حامیان درآمد پایه مربوط به همین است که باید به کسانی که بهدلیل اتوماسیون، شغلهایشان را از دست میدهند، دستمزدی پرداخت شود. باید این احتمال بررسی شود که در دهههای آینده در نتیجه پیشرفتهای تکنولوژیکی و اتوماسیون، تعداد بیشتری از افراد به مزایای اجتماعی نیاز خواهند داشت. در این دوره، گذار اهمیت آموزش و یادگیری مداوم در طول عمر کاری فرد اهمیت بیشتری مییابد و درآمد پایه میتواند این امکان را نیز فراهم سازد. چنین اقداماتی میتوانند راهی بهسوی شادکامی و زندگی معنیدار برای بخشهای بیشتری از جامعه فراهم سازند.
مالیات و طرحهای حمایتی
وقتی درباره هزینههای طرحهای حمایت اجتماعی صحبت میکنیم، اولین و بدیهیترین هزینه، مالیات اخذ شده از مردم است که صرف فرآیندهای مدیریتی و اداری پیادهسازی طرح میشود. اما هزینههای طرحهای دیگر که رقیب درآمد پایهاند، ممکن است شامل هزینه روانی شود، از جمله داغ و ننگ مربوط به دریافت کمکهای دولتی در طرحهای استانداردی که استحقاقسنجی شدهاند. بهعلاوه میتوان به خطاهای طرد یا شمول اشاره کرد. روشن است که درآمد پایه، کمترین میزان از چنین هزینههایی را به جامعه تحمیل میکند. میلتون فریدمن به دلایلی مشابه از طرح درآمد پایه دفاع میکرد. او معتقد بود که اجرای درآمد پایه بسیار کارآمدتر از مخارج بوروکراتیک اداره دهها برنامه جداگانه برای کمک به فقرا خواهد بود.
فصل سوم، فصل چهارم
فصل سوم و فصل چهارم تاریخچهای از درآمد پایه فراهم میسازند. از نوشتههای توماس مور تا سیاستهای مربوط به قوانین رسیدگی به فقرا در انگلستان تا دولتهای رفاه امروزین. این بخش از کتاب به ریشههای ایدئولوژیک حمایت از درآمد پایه نیز میپردازد. مفهوم درآمد پایه از تحول طرحهای رفاهی موجود و نیز رشد جنبش حامی درآمد پایه ریشه گرفته است. و از ایده آرمانشهری ایدهآل بهسوی ابزار مدرن رفاه اجتماعی حرکت کرده است.
سه فصل بعدی به پرسشها و انتقادهای مربوط به درآمد پایه میپردازند. آیا درآمد پایه را میتوان به لحاظ اخلاقی توجیه کرد؟ آیا به لحاظ اقتصادی پایدار است؟ آیا در عرصه سیاسی میتوان این پروژه را به پیش برد؟ نویسندگان با توجه به نابرابریهای جنسیتی نیز به این پرسشها میپردازند.
فصل پنجم
در فصل پنجم نویسندگان درباره توجیهات اخلاقی برای درآمد پایه بدون شرط بحث میکنند. یکی از انتقادها درباره این طرح سیاستی به الزام ذیحقان به کار کردن یا تمایل به اشتغال مربوط است. بدین لحاظ، درآمد پایه بدون شرط با مفهوم انصاف در تضاد است، چرا که استدلال میشود افراد سالم باید با اشتغال، معیشت خود را تأمین کنند. (بهجای سواری رایگان از کار دیگران) نویسندگان، این انتقاد را با استدلالهای مختلف و با جزئیات رد میکنند. یکی از استدلالهای اصلی آنها به مفهومسازی مشخصشان از عدالت توزیعی بازمیگردد.
فصل ششم
فصل ششم به تجربیات و آزمایشها و مطالعات اقتصادسنجی میپردازد. برخی از این مطالعات پیشبینی میکنند که اگر درآمد پایه برقرار شود، چه پیش خواهد آمد. در مطالعات اقتصادی به این امر نیز پرداخته میشود که درآمد پایه از چه منابعی باید تأمین مالی شود. از جمله امکانسنجی پیادهسازی نسخههای سبکتر درآمد پایه. نویسندگان در مورد نقایص احتمالی استفاده از نتایج آزمایشها و برونیابی این نتایج برای سیاست درآمد پایه با دامنه وسیع نیز اشاره میکنند. آنها بیان میکنند که اندازه نمونه این آزمایشها محدود و دوره زمانی آزمایش کوتاه بوده، مسائلی در رابطه با انتخاب نمونه وجود دارد. و بیشتر آزمایشها در کشورهای در حال توسعه انجام شدهاند.
فن پاریس و فندربورت بیان میکنند که مهمترین فرم محقق شدن آزادی حقیقی مردم توسط درآمد پایه این است که آنها آزادی لازم را مییابند تا به شغلهای نامناسب نه بگویند. و همزمان به شغلهایی که در حال حاضر درآمد کمی ایجاد میکنند، آری بگویند. و بتوانند خوداشتغالی را امتحان کنند و در کارهای داوطلبانه و بدون دستمزد وارد شوند. نویسندگان تأکید میکنند که در حال حاضر کارهای ارزشمند و مولد فراوانی در جامعه انجام میشوند که در قبالشان مزدی دریافت نمیشود. بهعنوان مثال میتوان به مراقبت از کودکان و سالمندان یا معلولان اشاره کرد.
درآمد پایه؛ توازن میان کارگر و کارفرما
این نویسندگان از درآمد پایه بهعنوان روشی برای ایجاد توازنی جدید بین کارگر و کارفرما دفاع میکنند. اما اگر مقیاس نمونههای آزمایشی به حدی بزرگ نباشد که این توازن جدید را تولید کنند، تأثیر حقیقی طرح درآمد پایه را نمیتوان مشاهده کرد. علاوه بر این، بهدلیل محدودیت دوره زمانی این آزمایشها و نرخ آرام تغییر سنتهای اجتماعی، نمیتوانیم تغییرات را در سطح جامعه در اثر این برنامهها (بهعنوان مثال مربوط به اشتغال زنان) مشاهده کنیم. بنابراین، نمیتوانیم بفهمیم که چه اتفاقی در مورد درآمد ملی و پایه مالیاتی، که قرار است طرح را تامین مالی کند، میافتد. نویسندگان ادعا دارند که در تخمینهای اقتصادسنجی عرضه نیروی کار نیز همین امر صدق میکند.
شیوههای بالقوه برای تامین مالی درآمد پایه که در این فصل دربارهشان بحث شده شامل:
۱. مالیات بر درآمد کار؛
۲. سرمایه و مصرف و
۳. مالیات استفاده از منابع طبیعی میشود.
طرح درآمد پایه؛ در هیچ مدل اقتصادی نمیگنجد
فن پاریس و فندربورت طرح خود را در مدل اقتصادی مشخصی قرار نمیدهند. اگرچه روح این طرح با آموزههای اقتصادی منتقد سرمایهداری سازگار است اما زمانی که این نویسندگان واقعا با استدلالهای اقتصادی درگیر میشوند، در الگو و جریان اصلی اقتصاد قلم میزنند. برخی از استدلالهای آنها صریحاً بر اساس فرضهای نئوکلاسیک است. چه در سطح اقتصاد خرد، مثلاً عرضه نیروی کار و چه در سطح کلان، مانند بحثها درباره قوانین حداقل دستمزد، چانهزنی جمعی و بیمه بیکاری.
این فرضیات کمک میکنند که منتقدان طرحهای مترقی نیز با استدلالها همراه شوند. علاوه بر این، نویسندگان تلاش میکنند تا جای ممکن در استفاده از نظریات رایج بیطرف باشند. اما بهطور همزمان نشان میدهند که نظریه نئوکلاسیک میتواند رادیکالترین پیشنهادهای سیاستی را نیز در خود بگنجاند. فن پاریس و فندربورت به خوانندگان یادآوری میکنند که متفکران محافظهکاری همچون فریدمن و هایک نیز درآمد پایه را عنصری ضروری برای ساخت جامعهای آزاد ارزیابی میکردند.
فصل هفتم
وقتی مسئله امکان پایداری مالی حل میشود، به مشکل امکانپذیری سیاسی میرسیم. نویسندگان در فصل هفتم مرور گستردهای بر حمایت و مخالفت عمومی با ایده درآمد پایه نامشروط انجام میدهند. و درباره دلایل زمینهای آن تحلیلی ارائه میدهند. آنها بهطور خاص به مرور مواضع فعلی و قبلی مجموعههای مختلفی همچون:
۱. افکار عمومی؛
۲. اتحادیههای کارگری؛
۳. کارفرمایان؛
۴. افراد دارای مشاغل متزلزل؛
۵. زنان و
۶. احزاب سیاسی سنتی میپردازند.
فصل هشتم: قابل اجرا در عصر جهانی؟ درآمد پایه چند سطحی
فصل هشتم به نظریات جهانیسازی، برابریخواهی و عدالت اجتماعی میپردازد. و این پرسش را مطرح میکند که آیا درآمد پایه باید در مقیاسی جهانی پیادهسازی شود تا ثروت حاصل از جهانیسازی بهتر توزیع شود. از نگاهی تاریخی و معاصر به مسئله مهاجرت پرداخته میشود. و بررسی میشود که چطور درآمد پایه میتواند مشکلات مربوط به جابهجایی جمعیت و اثرات نامطلوب نابرابری را در جهان کاهش دهد. در نهایت، نویسندگان ایده پیادهسازی درآمد پایه را در کل اتحادیه اروپا بررسی میکنند.
این کتاب استدلال میکند که پیشرفت جنبشهای پوپولیستی در اروپا و آمریکا نشانههایی از نارضایتی گسترده درباره وضع موجود است. سیاستهای جایگزینی همچون درآمد پایه همگانی میتوانند به رفع این مشکلات کمک کنند. و مطالبه گستردهای برای آنها وجود دارد. برای مثال جنبش پنجستاره ایتالیا توانست با مطرح کردن مطالبه برقراری درآمد پایه، جایگاه اول را در انتخابات ملی از آن خود کند. اگرچه نویسندگان تأکید دارند که ایده درآمد پایه طرحی آرمانشهری است اما تأکید دارند که این طرح را بهرغم بلندپروازانه بودن، در حال حاضر، میتوان در هر کشوری پیادهسازی کرد.
هدف نهایی این کتاب نشان دادن امکانپذیری و اهمیت برقراری درآمد پایه در کشورهای فقیر و ثروتمند و تصحیح برخی سوءبرداشتهای رایج است. باید به خاطر داشته باشیم که بسیاری دیگر از واقعیتهای سیاسی و اجتماعی فعلی همچون دولت رفاه نیز تا کمی قبل از پیادهسازیشان آرمانشهری و بلندپروازانه به نظر میرسیدند.
لینک کوتاه https://iran-bssc.ir/?p=22410
بدون دیدگاه