پژوهشگر مسائل اجتماعی و جامعهشناسی سالمندی
دانش آموخته دکتری، جامعه شناسی، دانشگاه تهران
کتاب «سالمندانِ کار»؛ بازتابی از تجربه زندگی روزمره سالمندان تهیدست است و روایتهایی از زیست شغلی سالمندان تهیدست به خوانندگان عرضه میدارد. این کتاب محصول یک پژوهش کیفی است که روایتهای عینی و ملموس از زیست شغلی گروهی از تهیدستان شهری یعنی «سالمندانِ کار» ارائه میدهد و پیچیدگیهای زندگی سالمندی را در زمانه امروز رویتپذیر میکند.
یکی از ملاحظاتی که من در مطالعات سن و سالمندی در نظر میگیرم این است که باید مراقب بود تا دستهبندیها و تحلیلهای مبتنی بر سن و سال (مانند مطالعات سالمندی) تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی را از نظر پنهان نکند. به همین دلیل من در مطالعات سالمندی تلاش میکنم تا از ملاحظه تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی غافل نشوم. در کتاب «سالمندانِ کار» نیز سعی کردم تا از تجربه زیسته و زندگی روزمره سالمندان تهیدست در شهر تهران بگویم و گوشههایی از نابرابریها و تفاوتها را در تجربه سالمندی نشان دهم.
ایده اصلی من در مطالعات سالمندی این است که تجربه سالمندی در جامعه ایرانی یک تجربه یکشکل و همگون نیست بلکه باید از تجربه سالمندی ناهمگون، سیال و متکثر در جامعه ایرانی صحبت کرد. سالمندان با توجه به ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی، تجربه متفاوتی از سالمندی دارند؛ برخی از سالمندان در جامعه به عنوان قشر آسیبپذیر، تهیدست و منزوی دیده میشوند و برخی گروههای صاحبِ منابعی هستند که زندگی فعال و موفقی را در دوره زندگی سالمندی تجربه میکنند. بنابراین تجربه سالمندی در ایران، تجربه یکشکل و همگونی نیست بلکه تجربهای متکثر و متنوع است به نحوی که میتوان شاهد تجربه سالمندی تهیدستانه، پرمخاطره و انزواجویانه تا سالمندی موفق، فعال و سالم در بین سالمندان ایرانی بود.
ناهمگونی تجربه زیسته سالمندان بیانگر تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی است؛ تجربه سالمندی نه تنها بر مبنای طبقه اجتماعی سالمندان، متفاوت و نابرابر است بلکه تجربه سالمندی مبتنی بر تفاوتهای جنسیتی، وضعیت سلامتی، محل سکونت (روستایی یا شهری)، تفاوتهای فرهنگی و قومیتی و حتی گروههای سنی مختلف سالمندان تجربهای متفاوت است. تلاقی همین تفاوتهای اجتماعی یا به بیانی دیگر درهمتنیدگی مجموعه عوامل اجتماعی چون سن، موقعیت طبقاتی، جنسیت، قومیت، تحصیلات، معلولیت و محل زندگی است که درنهایت تجربه سالمندی را رقم میزند. سالمندانی که در این مقولهها آسیبپذیر هستند یا در موقعیت حاشیهای قرار دارند، جزء گروههای آسیبپذیر سالمندان قرار میگیرند و تجربه متفاوتی از سالمندی دارند. بنابراین در تحلیل پدیده سالمندی باید به تحلیلهای چندبعدی توسل جست چرا که این تحلیلها به نحو شایستهتری میتوانند واقعیت اجتماعی را توضیح دهند.
در این کتاب به تجربه زندگی سالمندانِ کار به عنوان گونهای از تجربه «سالمندی پرمخاطره» پرداخته شده است. این کتاب حاصل یک پژوهش کیفی و مردمنگارانه است اما از جهاتی با پژوهشهای کیفی غالب در جامعه ایران تفاوت دارد. یکی از وجوه تفاوتش این است که در این پژوهش تلاش شده است تا دیالکتیک سطوح خرد و کلان در تحلیل پدیده سالمندانِ کار در نظر گرفته شود. این پژوهش علاوه بر اینکه بازنمایی از تجربه زیسته خود سالمندانِ کار است و صداها و روایتهای آنها در پژوهش شنیده و ثبت شده است، در عین حال گاهی از روایتهای سالمندان پا را فراتر گذاشته تا به لایههای زیرین و پنهانی نیز دست یابد چرا که تجربه زندگی روزمره تجربه مواجهه با ساختارهای کلان نیز هست و گاه همین زمینهها و شرایط ساختاری و کلان است که ساحت تولید و بازتولید یک تجربه اجتماعی را شکل میدهد. بنابراین پژوهش حاضر از این جهت شیوه جدیدی از پژوهش کیفی است. در این کتاب، ابتدا به منظور شناخت بیشتر گروههای مختلف سالمندانِ کار دست به سنخشناسی توصیفی زدم و سپس تلاش کردم تا بسترها و شرایط ساختاری تولید و بازتولید سالمندانِ کار را شناسایی و توضیح دهم.
نکته جذاب دیگر این پژوهش این است که برای جمعآوری دادهها از تکنیکهای مختلفی مانند مصاحبههای بلند و کوتاه، مشاهده و عکسبرداری استفاده شده است. فراتر از این، در پژوهش حاضر «داستانهای شخصی سالمندان» مورد مطالعه روایت شده است تا تصویری از هر یک از سالمندان، مشکلات، دغدغهها و مسیر زندگی آنها برای خوانندگان روشن گردد. در این مجموعه جستار، «سرگذشتی» از هر یک از سالمندان کار که شامل مسیر زندگی شغلی و خانوادگی و توصیفی از گذشته و امروز سالمندان است، آمده است. این مجموعه جستار توصیف خوبی از داستانهای شخصی زندگی هر یک از سالمندانِ کار و اطلاعات بیشتری از مسیر زندگی سپری شده سالمندانِ کار به خوانندگان ارائه میدهد. این سرگذشتها پیچیدگی زندگی سالمندی و ارتباط سالمندی را با مقولههای دیگری همچون فقر، جنسیت، زندگی خانوادگی، نظام اقتصادی و فرهنگی جامعه نشان میدهد. نکته دیگری که در این داستانهای شخصی نهفته است، پیامدهای تحولات اقتصادی بر زندگی روزمره سالمندان کمبرخوردار و نابرخوردار جامعه است و عمق فقر و مشکلات معیشتی و پیامدهای اجتماعی تورم و بحرانهای اقتصادی را در زندگی بسیاری از آنها نشان میدهد. این روایتها بیانگر پیچیدگیهای زندگی سالمندی در زمانهای است که اقتصاد بر جامعه سلطهگری میکند. فراتر از همه اینها، این روایتها ایده «سالمندی مبتنی بر مسیر زندگی» را تایید میکند؛ اینکه تجربه سالمندی فقط محصول امروز نیست بلکه محصول تاریخ زندگی افراد است.
علاوه بر نقاط تمایز روشی، وجه تمایز دیگر به سنت نظری این کتاب برمیگردد که در مطالعات سالمندی عمدتاً غایب است. پژوهش حاضر بر سنت انتقادی استوار است و مبتنی بر چنین رویکردی، وضعیت زندگی سالمندانِ کار را به مثابه یکی از گروههای تهیدست شهری توضیح داده است. در این رویکرد، ریشهها و زمینههای ساختاری که به تولید، بازتولید و تداوم تهیدستی، فقر، طرد و نادیدهانگاری اقشار آسیبپذیر، کمبرخوردار و نابرخوردار جامعه میانجامد شناسایی میشود. به دلیل همین سنت انتقادی پژوهش است که محقق صرفاً تحلیلهای فردی از تجربه زندگی سالمندانِ کار ارائه نداده است (که این تحلیلها بیشتر خود سالمندانِ کار را در وضعیت زندگی امروزشان مقصر میپندارد)، بلکه تلاش داشته تا نقش روابط قدرت و ساختارهای اقتصادی و نقش سیاستهای اجتماعی دولت در تحلیل زندگی روزمره سالمندان ملاحظه شود و تحلیلهای اجتماعی ارائه گردد. مبتنی بر اتخاذ چنین سنت نظری میتوان گفت که تنها سالمندی و ویژگیهای فردی سالمندان، عاملان مشکلات دوره زندگی سالمندی نیست بلکه ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی موجود سهم زیادی در ایجاد مشکلات و یا کاهش آن برای این دسته از افراد دارد و میتواند در وضعیت کیفیت زندگی و رفاه سالمندان و همچنین در کم و کیف تجربه سالمندی و موقعیت سالمندان در جامعه بسیار تعیینکننده باشد. درنهایت هم باید بگویم که درباره سالمندان تهیدست مطالعات بسیار کمی انجام شده است و درباره سالمندانِ کار به طور خاص پژوهش حاضر اولین پژوهش جدی است که به مطالعه تجربه زندگی یکی از سنخهای سالمندان تهیدست پرداخته است.
سالمندانِ کار یکی از گروههای تهیدست شهری هستند که زیست شغلی غیررسمی دارند. این دسته از سالمندان، افرادی هستند که در دوران جوانی و میانسالی توانایی خرید بیمه بازنشستگی را نداشتهاند و درنتیجه در دوره زندگی سالمندی (سنین ۶۵ سالگی و بالاتر) از خدمات بازنشستگی نابرخوردارند. این دسته از سالمندان تنها از فروش نیروی کار خود گذران معاش میکنند. آنها مستمری بازنشستگی و درآمدهای سرمایهای ندارند و منبع تامین مالی برای آنها فقط و فقط فروش نیرویکار است. هدف آنها بهرهگیری از نیروی کار جسمی و تلاش برای بقا و معاش است درحالی که درآمدهای مبتنی بر نیرو و توان جسمی در دوره زندگی سالمندی بهتدریج کاهش پیدا میکند و وابستگی به فروش نیروی کار در سالمندی بسیار پرمخاطره است. از این جهت هست که میگویم که تجربه سالمندی در بین سالمندانِ کار از نوع «سالمندی پرمخاطره» است.
لازم به تاکید است که معنای «کار و فعالیت» در بین سنخهای گوناگون سالمندان در جامعه ایرانی متفاوت است. در پژوهش حاضر سالمندانِ کار، تهیدستان شهری هستند که بنا به «اجبار معیشتی» کار میکنند تا از این طریق معیشت زندگی روزمره خود و خانوادهشان را تامین کنند. سالمندان مرفه که در دوره زندگی سالمندی همچنان فعالیت اقتصادی دارند و در سطوح بالای مدیریتی و یا بازاری فعالیت میکنند، شامل سالمندانِ کار این پژوهش نمیشوند. همچنین بسیاری از سالمندان بازنشسته بعد از بازنشستگی، مجدداً وارد عرصه اشتغال شدهاند اما این دسته از سالمندان نیز موضوع پژوهش حاضر یعنی سالمندانِ کار نیستند. همچنین باید اشاره کنم که سالمندانِ کار در روستاها هم زیاد دیده میشوند اما در این پژوهش سالمندانِ کار روستانشین حضور نداشتند.
نتایج پژوهش حاضر نشان داد که تجربه زیسته سالمندانِ کار نمونهای از تجربه سالمندی فعال و موفق نیست بلکه برای آنها سالمندی توأم با جبرها و ضرورتهاست. فعالیت سالمندان طبقات تهیدست برای تامین ضرورتهای زندگی روزمره است و تجربهای از سالمندی مثبت، فعال و موفق قلمداد نمیشود درحالی که تجربه کار در بین سالمندان دیگر طبقات اجتماعی میتواند حاوی معناهای دیگری چون فعالیتهای داوطلبانه، فراغتمحور، مدیریتمحور و مولدگونه باشد. کار و فعالیت در بین سالمندانِ کار حکایتگر جبر اقتصادی و معیشتی کار سالمندان است نه کار به منزله فعالیت داوطلبانه و فراغتی که درنهایت سالمندی موفقیتآمیز و رضایتبخشی را در جامعه رقم میزند. بنابراین باید توجه داشت که همیشه فعالیت و کار برای سالمندان رضایتبخش نیست بلکه در مواردی کار سالمندان از سر اجبار و ضرورت اقتصادی و معیشتی است.
من در این پژوهش، کنش سالمندان کار را پاسخ خودجوش، خلاقانه و مبتکرانه سالمندان تهیدست به ناتوانی دولت در تامین نیازهای ضروری و در واکنشی به فقر نظام حمایت اجتماعی دولتی تلقی میکنم. کار این دسته از سالمندان، پرکتیسهای فردی در راستای حفاظت و حمایت از خود در نبود حمایتهای اجتماعی مکفی و شایسته است. علاوه بر این، «کار» در بین این اقشار صرفاً معنای اقتصادی دارد و دارای خصلت اجباری است نه اختیاری. درنهایت باید گفت زندگی سالمندانِ کار و بهخصوص سنخهای آسیبپذیر آن، بازنمای تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی در جامعه است.
در این پژوهش ظهور و گسترش پدیده سالمندان کار در چارچوب نقش دولت و سیاستهای آن، نقش اقتصاد و خانواده تحلیل شده است. تولید زیست غیررسمی سالمندان تهیدست محصول تغییراتی است که در سیاستهای دولت، نظام اقتصادی و موقعیت خانوادههای ایرانی رخ داده است. دولت در مواجهه با سالمندان به شکل فقدان نظام تامین اجتماعی سالمندان و فقر نظام حمایتی سالمندان دیده میشود و در فقدان حمایت و تامین اجتماعی دولت از اقشار ضعیف سالمندان، اشکال تهیدستانه سالمندی امکان ظهور و گسترش بیشتر مییابد. سیاستهای اقتصادی شبهنئولیبرالی، توسعه نامتوازن و نابرابر، و اقتصاد تورمی، بیثبات و ناامن نیز بر تولید زیست غیررسمی سالمندان بسیار تاثیرگذار بوده است. علاوه بر این، چرخه فقر بیننسلی، ناتوانی اقتصادی خانوادهها و فشار مسئولیتهای اقتصادی خانوادگی بر دوش سالمندان، تولید زیست غیررسمی سالمندان تهیدست را شدت میبخشد.
میتوان گفت گسترش این سنخها، نشاندهنده شکست دولت در تامین نیازهای معیشتی شهروندان سالمند است؛ عدم حضور سیاستهای رفاهی و حمایتی دولت به بازتولید فقر و آسیبپذیری بیشتر سالمندان منتهی میشود. نابرخورداری از نظام حمایت اجتماعی رسمی به تداوم زیست غیررسمی در سالمندی منجر میشود. افرادی که در طول زندگی شغلی خود در اقتصاد غیررسمی فعالیت داشته و وارد نظام تامین اجتماعی رسمی نشدهاند، در دوره زندگی سالمندی در مواجهه با مخاطرهها و ریسکهای زندگی، فاقد امنیت درآمدی هستند. رهاشدگی در محیط پرمخاطره پیامد فقدان تامین و حمایت اجتماعی دولت از سالمندان در مقابل ریسکها و بحرانهای اقتصادی است. در حضور دولت حداقلی و افول دولت اجتماعی و حمایتگر، مسئولیت فردی سالمندان است که برجسته میشود. مسئولیت دوره زندگی سالمندی به خود افراد سپرده میشود یا از حمایت خانوادگی و نقش خانواده بحث میشود درحالی که شرایط دشوار اقتصادی، خانوادهها را برای مواجهه با سالمندان ناتوان ساخته است. حتی در مواردی بار زیادی از مسئولیتهای خانوادگی بر دوش خود سالمندان خانواده است.
سالمندانِ کار بنا به اجبار اقتصادی نیروی کار خود را برای فروش به بازار کار عرضه میکنند و از حمایتهای نهادی، حمایتهای جامعهمحور و خانوادهمحور ناامید شدهاند چون نهاد دولت دیگر حتی قادر به ارائه حداقلهایی از امنیت معاش برای تهیدستان نیست. از طرف دیگر، شبکه خانوادگی و خویشاوندی عمدتاً دارای تجربه زیسته مشترکی با فرد سالمند هستند چرا که فقر به صورت نسلی تداوم داشته و تکتک اعضای خانواده دنبال راهحلی برای بقاء اقتصادی هستند. بنابراین این دسته از سالمندان در غیاب نهادهای حمایتی دولتی و نهادهای اجتماعمحوری چون خانواده و شبکه خویشاوندی ناچار به راهبردهای فردگرایانهتری توسل جستهاند.
بنابراین با بحرانهای اقتصادی و در فقدان دولت حمایتگر و تولیدکننده رفاه، سالمندانِ کار شکل میگیرند و امکان گسترش بیشتری مییابند. اکنون در نظام اجتماعی زیست میکنیم که نه دولت از سالمندان نیازمند حمایت درخور و شایستهای میکند و نه خانوادهها، توانایی حمایت اقتصادی از سالمندان را دارند. در این میان، در چنین فضای اجتماعی است که گفتمان خودمراقبتی و مراقبت فردی در جامعه تبلیغ میشود. سالمندان طبقات تهیدست نیز در این موقعیت، راهی جز فروش نیروی کار خود برای مراقبت فردی ندارند. البته زیستن در این جهانی که خود مبتکرانه ساختهاند، نه برای مراقبت از خود بلکه صرفاً برای بقاء و زنده ماندن است. اینجاست که خصلت جبری کار سالمندان روشنتر میشود؛ ضرورت و جبر اقتصادی و معیشتی برای کار در سنین سالمندی و حتی کهنسالی.
در فقدان دولت حمایتگر، اقتصاد بیثبات و ناامن و ناتوانی اقتصادی خانوادهها، افراد برای زیست روزمره به خودشان و سرمایههای فردی خودشان وابسته هستند؛ در شرایط فقدان سرمایههای فردی نیز سالمندان طبقات اجتماعی پایین به زیست شغلی غیررسمی به منظور تامین معیشت اقتصادی زندگی روزمره توسل میجویند. در چنین گفتمانی، میتوان شاهد ابتکارات فردی و در مواردی آسیبگونه سالمندان در زیست شغلی غیررسمی بود.
درنهایت باید گفت ظهور و گسترش سالمندان کار که به ابتکار فردی خود و با سرمایههای خرد برای تامین معاش و بقاء و از سر جبر اقتصادی و معیشتی مشغول به کار هستند، در شرایطی که دولت فاقد نظام تامین اجتماعی سالمندان و فقر نظام حمایتی سالمندان است و موقعیت اقتصادی بیثبات و ناامن کشور هر روز بدتر از دیروز میشود و خانوادهها از توان اقتصادی تامین نیازهای خود رنج میبرند و نمیتوانند باری از دوش سالمندان بردارند، سالمندان کار منطقیترین، خلاقانهترین و اثربخشترین استراتژی را که خود خالق آن هستند، در زندگی روزمرهشان در پیش گرفتهاند.
لازم است دوباره تاکید کنم «کار» برای سالمندانِ کار از جنس فعالیت و مشارکت داوطلبانه، تفریحی و اختیاری نیست بلکه از جنس ضرورت و جبر است برای تامین معیشت. علیرغم اینکه در رویکردهای نظری اخیر، نگاه مثبتی به فعالیت و اشتغال سالمندان رایج است و اینگونه استدلال میشود که فعالیت و اشتغال سالمندان توام با رضایت است و میتواند پیامدهای خوبی بر کیفیت زندگی سالمندان داشته باشد اما مطالعه حاضر نشان میدهد که برای سالمندانِ کار به عنوان گروهی از تهیدستان شهری این گونه نیست. کار برای سالمندانِ کار توأم با رضایت، مشارکت و سلامت نیست بلکه در بسیاری از موارد با پیامدهای منفی در زندگی آنها همراه است که به این نکته بر میگردد که اشتغال برای سالمندان طبقات اجتماعی پایین و تهیدست در ایران بنا بر ضرورت و جبر اقتصادی و معیشتی است نه امری اختیاری، داوطلبانه و به منزله فراغت.
باید توجه داشت علیرغم اینکه سالمندان ایرانی تعداد قابل توجهی را تشکیل میدهند اما با این حال صدای سالمندان چه در ساحت سیاستگذاری چه در ساحت علمی کمتر شنیده میشود. درواقع میتوان از حاشیهای بودن موضوع سالمندی در ایران؛ از گفتمانهای علمی تا گفتمانهای سیاستی سخن گفت. مطالعات سالمندی در جامعهشناسی نیز تاکنون در حاشیه و تحت سلطه گفتمان روانشناختی، سلامت و پزشکی بوده است درحالی که یکی از رسالتهای مهم جامعهشناسان انگشت گذاشتن بر مسائل گروههای حاشیهای و عمومی کردن چنین موضوعاتی در گفتمان عمومی و بهویژه گفتمان علمی، در راستای ارتقاء کیفیت سیاستگذاریهای اجتماعی و خارج کردن آنها از طرد سیاستی و علمی است.
در راستای گفتمانسازی اجتماعی بهتر است موضوع سالمندانِ کار به عنوان شکل جدیدی از تجربه پرمخاطره سالمندی که در جامعه امروز ایران رو به گسترش است بایستی در کنار بحث کودکانِ کار و موضوعات اجتماعی دیگر مورد بررسی قرار بگیرد. در عرصه عمومی درباره سالمندانِ کار بحث، گفتوگو و گفتمانسازی شکل بگیرد. تا به امروز موضوع سالمندانِ کار دغدغه سیاستمداران، جامعه علمی و حتی جامعه مدنی نبوده است. امید است که این پژوهش زمینهای برای دعوت جامعه علمی، سیاستگذاری و جامعه مدنی و سازمانهای مردمنهاد برای طرح موضوع سالمندانِ کار باشد.
دولتها با سیاستهای اجتماعی و حمایتی خود میتوانند در بهبود کیفیت زندگی سالمندان موثر باشند. دولت بایستی از سالمندان طبقات تهیدست در زمینههایی چون معیشت، سلامت، مسکن، و آموزش در زمینه سواد سلامت، تغذیه و سواد حقوقی و ارتباطی، حمایت اجتماعی کند. ترویج خودمراقبتی صرف در بین طبقات تهیدستی که فاقد سرمایهها برای مراقبت و حمایت از خود هستند، به یقین نمیتواند موثر باشد. سالمندان بدون درآمد، سالمندان دارای معلولیت، سالمندانِ کار، سالمندان دارای بیماریهای خاص و سالمندان بدون بیمه بازنشستگی بایستی جزء گروههای ارجح در سیاستگذاریهای رفاهی و حمایتهای اجتماعی باشند. در این زمینه پوشش تامین اجتماعی برای سالمندانِ کار و تامین نیازهای معیشتی، بهداشتی و درمانی آنها میتواند مفید باشد. حضور و مشارکت سازمانهای مردمنهاد و جامعه مدنی نیز میتواند در راستای گفتمانسازی و تاثیرگذاری بر دولت در جهت حمایت اجتماعی از سالمندان کار موثر باشد.
همچنین لازم است تنوع گروه سالمندان (با توجه به طبقه، تحصیلات، نقاط شهری و روستایی و جنسیت سالمندان) در سیاستهای اجتماعی سالمندی در نظر گرفته شود. همچنین سیاستگذاری برای سالمندان باید مبتنی بر رویکرد مسیر زندگی باشد و برنامهریزیها از دوران کودکی شروع شود و افراد از دوران جوانی و میانسالی برای ورود به دوره زندگی سالمندی آمادگی داشته باشند. اتخاذ رویکرد مسیر زندگی در مواجهه با پدیده سالمندی و حرکت به سوی سالمندی سالم، فعال، موفق و مولد در بحث سیاستگذاری اجتماعی سالمندی، نکته بسیار قابل اهمیتی است. دولتها باید با سیاستهای اجتماعی و حمایتی، مسیر زندگی افراد را برای تجربه سالمندی سالم، فعال، موفق و مولد تسهیل سازند. با توجه به اینکه سالمندی مرحلهای از زندگی است که محصول تجربیات پیشین طی مسیر زندگی است، برای تجربه سالمندی موفق، فعال، مولد و سالم، باید در مراحل پیشین زندگی برنامههای هدفمندی پیاده کرد. برای مثال اگر سبک زندگی سلامتمحور همراه با زندگی اقتصادی و شغلی مکفی و مطلوب در همه مراحل زندگی ترویج و تقویت شود، تجربه سالمندی نیز همراه با سلامت، موفقیت و فعالیت خواهد بود.
درنهایت باید تاکید کرد برای داشتن سالمندی فعال و موفق در یک جامعه باید شرایط و بسترها و زیرساختهای اجتماعی آن را فراهم ساخت. باید جامعه و نظام اجتماعی از نظر زیرساختهای اجتماعی آمادگی و پذیرای سالمندی را داشته باشد. تحقق زیرساختهای اجتماعی برای تجربه جامعه دوستدار سالمندی و سالمندان یکی از رسالتهای مهم هر دولتی است.
در صورتی که این متن برای شما مفید بود و خواستید استفاده کنید میتوانید به شکل زیر به کتاب ارجاع دهید:
پروائی، شیوا (۱۳۹۹). سالمندانِ کار؛ روایتهایی از زیست شغلی سالمندان تهیدست، تهران: نشر همشهری.
- منبع: انگاره
بدون دیدگاه