مطالبی پیرامون مناظرات انتخاباتی

نقش اندیشکده‌ها در برگزاری مناظرات انتخاباتی

تجربۀ برگزاری مناظرات انتخاباتی در آرژانتین


اندیشکده یا نهاد سیاست‌گذاری، یک نهاد تحقیقاتی است که در زمینۀ موضوعاتی مانند سیاست اجتماعی، راهبرد سیاسی، اقتصاد، فرهنگ، امور نظامی و فناوری پژوهش و پشتیبانی می‌کند. اندیشکده‌ها اغلب مستقل، اما برخی از آن‌ها نیمه‌دولتی یا وابسته به احزاب سیاسی هستند. برگزاری مناظرات انتخاباتی یکی از فرصت‌های رایج ورود اندیشکده‌ها به عرصۀ انتخابات است. آمریکای لاتین از سنت دیرینه‌ای در زمینۀ اندیشکده‌ها برخوردار است. در نوشتار حاضر، مدیر اجرایی سابقِ اندیشکدۀ «مرکز پیاده‌سازی سیاست‌‌های عمومی در حوزۀ ترویج برابری و پیشرفت» (CIPPEC)، واقع در آرژانتین، به بیان روند تلاش‌ها و تجربیات این اندیشکده در راستای اثربخشی بر مناظرات انتخاباتی ریاست جمهوری سال 2015 آرژانتین می‌پردازد.

تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۰۰

مبارزات انتخاباتی- مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه

لئاندرو اکت: اندیشکده‌های آمریکای لاتین چه نقشی را می‌توانند در مبارزات انتخاباتی ایفا کنند؟

فرناندو استرایفیس: پس از بررسی چندین فرآیند انتخابات ریاست جمهوری در منطقه، می‌توان تصدیق کرد که برخی اندیشکده‌ها، نقش پیشگامی را در زمینۀ ایجاد فضای گفت‌وگو و طرح‌‌های سیاست‌های عمومی بر عهده داشته‌اند. از اندیشکده‌های شیلی که از پیشگامان تجربیاتی این‌چنینی هستند گرفته، تا سازمان‌هایی نظیر فدسارالو (کلمبیا)، CIES (پرو) و گروپو فارو (اکوادور) و بسیاری از سازمان‌های جامعۀ مدنی مکزیک، شمار قابل ملاحظه‌ای از تجربیات و آموخته‌ها را می‌توان پیرامون سهم اندیشکده‌ها در مبارزات انتخاباتی یافت.

در عین حال می‌توان سه عامل زمینه‌ای را مشاهده کرد که چنین نقشی را پررنگ‌تر کرده‌اند.

نخست اینکه آمریکای لاتین دارای سنت سفت و سختی در زمینۀ اندیشکده‌ها است: در هر کشور حداقل یک اندیشکده را پیدا خواهید کرد که به مناظرات ملی عمومی بپردازد.

دوم، در چندین کشور این منطقه، احزاب سیاسی ضعف‌هایی را در زمینۀ تدوین خط‌مشی سیاسی‌شان، از خود بروز می‌دهند: آن‌ها دیگر درخصوص حکمرانی نمی‌اندیشند، بلکه صرفاً خود را برای پیروزی در انتخابات آماده می‌سازند. این امر برای اندیشکده‌هایی که با دقت مشغول اندیشیدن به بهترین سیاست‌ها برای کشور هستند، فرصتی را فراهم می‌کند.

سوم اینکه، اندیشکده‌های منطقه نه‌تنها پل ارتباطی میان سیاست و دانشگاه، بلکه انتقال‌دهندۀ خوب ایده‌های پیچیده به رسانه‌ها و از طریق آن به شهروندان هستند. ضعف احزاب در برقراری ارتباط با جامعه باعث شده است که رسانه‌ها به اندیشکده‌ها به‌ مثابۀ یک منبع اطلاعاتی بنگرند: منبع اطلاعاتی‌ای که در شرایط انتخابات، دسترسی به آن‌ها آسان‌تر و مستقیم‌تر است.

در مجموع، این عوامل سناریویی را به‌وجود می‌آورند که در آن اندیشکده‌ها، در بحث مربوط به سیاست‌های عمومی، نقش یک پیشگام را ایفا می‌کنند. علاوه‌بر آن، اندیشکده‌ها موفق به ایجاد نوعی «فناوری اثرگذاری» در زمینۀ مبارزات انتخاباتی شده‌اند: رهیافتی که هدف از آن ایجاد بحث در فضای عمومی، با بهره‌گیری از یک دورۀ پر شور سیاسی است. این رهیافت در مورد بهبود کیفیت ارتباط عمومی در زمینۀ راهبرد توسعۀ ملی و در دوره‌ای است که جامعه انتخاب می‌کند چه کسی رهبری این راهبرد را بر عهده بگیرد.

با تکیه بر این تجربیات، می‌توانیم در بسیاری از مواردی که به نوع حکومت و فرهنگ سیاسی منطقه مربوط می‌شود، الگوهای تکرارشده در راهبردهای مختلف با هدف اثرگذاری را شناسایی کنیم: مانند ویژگی‌های شخصی‌سازی شدۀ حکومت مرکزی، و مباحث سیاست‌گذاری‌ای که به جای آینده بر گذشته تاکید می‌کنند و مواردی از این دست. چنین ویژگی‌های مشترکی را می‌توان در جنبه‌های مختلفی یافت، از جمله در مدیریت ارائۀ شواهد، وسایل ارتباطی، مخاطبان هدف و حکمرانی بر پروژه‌ها. پس می‌بینیم که منطقه روش بدیعی را درخصوص مباحث سیاست‌گذاریِ در جریان انتخابات ایجاد کرده است. در بسیاری از موارد، این فرایندها به مناظرات نامزدها در برابر جامعه، به عنوان یک داور ختم شده‌اند.

این موضوع حائز اهمیت است که بر روند پیوند متقابلی تاکید کنیم که از طریق آن، اقدامات مختلف صورت‌گرفته توسط اتاق‌های فکر منطقه، آموزه‌های‌ خود را به اشتراک گذاشته‌اند. آمریکای لاتین از یک مزیت بزرگ در این زمینه برخوردار است: زبان مشترک. در عین حال، اقداماتی نظیر ابتکار اندیشکده، پروژه‌های مورد پشتیبانیِ شبکۀ توسعۀ جهانی (GDNet) و نهاد توسعۀ خارجی (ODI)، «در مسیر اندیشکده‌ها»، همکاری CIPPEC[1] با FARO و CIES، و پشتیبانی [۲]CIPE از چندین طرح ابداعی در دوره‌های انتخاباتی، موجب دادوستد‌های مکرر در میان این نهادها شده‌اند. اندیشکده‌های آمریکای لاتین توانسته‌اند اقدامی جمعی را در جهت یادگیری از یکدیگر ترتیب دهند. این امر در اینکه انتخابات به یک موضوع مورد علاقۀ مشترک بدل شود سهم داشته است.

چه درس‌هایی را از اولین تجربۀ CIPPEC، «دستورکار برای رئیس‌جمهور»، آموختید؟

بیشتر آموزه‌هایی که از دستورکار برای رئیس‌جمهور فراگرفتیم، در سندی با عنوان‌ ایجاد یک گردهمایی سیاست‌گذاری ملی: «دستورکار برای رئیس‌جمهور، ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵»، منعکس شده‌اند. من بر مهمترین این آموزه‌ها تمرکز خواهم کرد.

اولین آموزه این است که تمایل و توانمندی‌ نظام سیاسی برای مشارکت در فرایندهای گفت‌وگویی که قصد ترویج‌شان را داشتیم، از بافتار سیاسی تاثیر می‌پذیرند. فقدان رقابت در میان نامزدها و نیز سناریوهای تداوم دولت،‌ حکومت‌ها را از شرکت در یک روند گفت‌وگو بازمی‌دارد. سناریوی آرژانتین در سال ۲۰۱۱ این‌گونه بود: چیدمان نامتوازن نامزدها و انتخاب مجدد رئیس‌جمهور (که تقریباً حتمی بود). به‌علاوه، اعتبار نامزدی که موضع بهتری داشت، ارتباطی با این گفت‌وگوها نداشت. از این‌رو، برنده انگیزه‌های کمی برای گفت‌وگو داشت، چرا که این گفت‌وگوها می‌توانستند منجر ‌به محدودیت بیشتر فضای فعالیت او در آینده شوند. CIPPEC می‌توانست به‌طور مستقیم و در هر زمینه‌ای با نامزدهای رقیب و تیم‌های‌شان درخصوص موضوعات مختلف گفت‌وگو کند، اما گفت‌وگو با نامزدی که بر مسند قدرت بود، استثنائاً توسط نهادهای دانشگاهی و سیاسی‌ای انجام می‌شد که به دولت وصل بودند.

برعکس، انتظار می‌رود شرایط عدم قطعیت بالا در خصوص خروجی انتخابات بتواند چنین تلاش‌هایی را تقویت کند، زیرا بیش از یک بازیگر مایل به سرمایه‌گذاری در تشکیل دولت خواهند بود. بسیار مهم است که اندیشکده‌ها، هنگام سرمایه‌گذاری بر روی این تلاش‌ها به این بافتارها توجه کنند.

آموزۀ دوم مربوط به تعداد موضوعاتی است که اتاق فکر قصد دارد با ابتکاری این‌چنینی به آن‌ها بپردازد. در سال ۲۰۱۱، CIPPEC بر روی ۱۵ موضوع سیاست عمومی کار کرد، که برای هر یک از آن‌ها ۱۵ یادداشت تهیه و تنظیم شد که هر یک طرح‌های پیشنهادی مربوط به خودشان را داشتند. هدف این بود که این پروژه برای کل کشور قابل تعمیم باشد و بتواند دیدگاهی جامع و سیستماتیک را راجع به مسئولیت‌های حکومت ایجاد کند. این امر از یک سو نیازمند تلاشی فوق‌العاده در راستای انسجام نظام‌مند در داخل سازمان و از سوی دیگر، به‌منزلۀ ضرورت توسعۀ یک راهبرد اثرگذاری متنوع برای دسترسی به هر یک از ذینفعان نیز بود. این امر زمینه‌ساز تلاشی عظیم در زمینۀ تولید، اندیشه‌ورزی و گفت‌وگو شد. لذا در راستای آمادگی برای انتخابات ۲۰۱۵، پروژۀ جدید «مناظرۀ آرژانتین» تنها بر روی مجموعه‌ای از موضوعات پیش‌ران (نظیر آموزش، زیرساخت‌ها، پرورش خردسالان و کیفیت سازمانی) تمرکز خواهد داشت. این‌گونه بهتر می‌توان بر روی راهبردهای اثرگذاری تمرکز کرد.

باید بگویم که هیچ یک از این دو راهبرد لزوماً بهتر از دیگری نیستند. انتخاب میان آن‌ها به بافتار و ظرفیت اندیشکده‌ها بستگی خواهد داشت (به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۱ در خصوص موضوعاتی که CIPPEC در آن‌ها تخصصی نداشت با سایر نهادها همکاری کردیم). علاوه براین، تلاش جامع سال ۲۰۱۱، دید همه‌جانبه‌ای پیرامون موضوعات مختلف سیاستی برای CIPPEC فراهم کرد، و بسیاری از عاملان این نهاد را به مثابۀ فضایی ‌دیدند كه قادر است با طرح‌های پیشنهادی در مبارزات انتخاباتی نقش‌آفرینی کند. از این «سرمایه» در انتخابات بعدی ریاست جمهوری استفاده خواهد شد، اما اکنون ما بر مهم‌ترین موضوعات مرتبط به دستور‌کار عمومی خواهیم پرداخت.

آموزۀ سوم، چنین ابتکار مهمی را نمی‌توان به‌طور مجزا پیش برد. همکاری با سازمان‌های مرتبط، دارای مشروعیت عمومی و توان اثرگذاری، بسیار حائز اهمیت است. این همکاری توان پروژه را در ایجاد گفت‌وگو افزایش می‌دهد. در سال ۲۰۱۱، ما برای تهیۀ برخی از اسناد از سازمان‌های مشابه که در حوزۀ برخی از سیاست‌ها تخصص دارند، دعوت به همکاری کردیم. در راستای آماده‌سازی برای سال ۲۰۱۵، یک کمیتۀ راهبردی با هدف ایجاد مشروعیت برای این پروژه (با حضور وزرای خارجه، سفرا، اصحاب روزنامه‌، اتحادیه‌ها و سایر شخصیت‌های با مناسبت‌های اجتماعی) تشکیل شد. ما همچنین با گروهی از کارآفرینان جوان بخش‌خصوصی که برای کمک به بهبود فرهنگ مناظرۀ عمومی در کشور اعلام آمادگی کرده‌ بودند نیز ارتباط برقرار کرده‌ایم.

آموزۀ چهارم مربوط به این واقعیت است که پروژه‌های اثرگذاری در انتخابات، در نسبت با راهبرد اثرگذاری اندیشکده، نوعی «پروژه‌های فصلی» محسوب می‌شوند. منظور من این است که این نهاد هر ۴ سال یک‌بار (در آرژانتین بدین گونه است) تصمیم می‌گیرد که روی برخی از موضوعات سیاست‌گذاری تمرکز کند. با این وجود، این تلاش نشان‌دهندۀ وجود چالشی در نسبت با سایر موضوعاتی است که نهاد روی آن‌ها کار می‌کند، که اگرچه ممکن است بخشی از این پروژه نباشند، اما همچنان برای اعتبار و پایداری سازمان حیاتی هستند.

آموزۀ پنجم مربوط به معضل انتخاب میان توسعۀ یک پروژۀ طرح‌محور و یک پروژۀ گفت‌و‌گو‌محور است. در سال ۲۰۱۱، این تجربه عمدتاً طرح‌محور بود: ما تلاش خود را صرف تأملی عمیق در باب موضوعات مختلف با طیف وسیعی از طرح‌های پیشنهادی بسیار جزئی کردیم. «مناظرۀ آرژانتین» در راستای آماده‌سازی برای سال ۲۰۱۵، سعی دارد بیش از آنکه بستری برای ترویج مجموعه‌ای از طرح‌های پیشنهادی جزئی باشد، بستری باشد که مناظره‌ای عمومی را پیرامون توسعۀ کشور ترویج می‌کند. برای این کار، اسناد اولیۀ تهیه شده توسط کارشناسان CIPPEC و سازمان‌های دیگر به عنوان محرک‌هایی برای ایجاد گفت‌وگو مورد استفاده قرار خواهند گرفت که این امر خود مجموعۀ جدیدی از اسناد را ایجاد خواهد کرد که از طریق گفت‌وگو با سیاست‌مداران برجسته، دانشگاهیان و رهبران تجاری در هر مبحث پر بار شده‌اند.

آموزۀ ششم، لازم است که در مورد نحوۀ عملیاتی شدن راهبرد اثرگذاری فکر کنیم. در این میان من به دوگانگی موجود میان رویت‌پذیری اقدامات در مقابل آنچه که «تأثیر بی صدا» خوانده می‌شود، اشاره می‌کنم. موضوع دیگر در این رابطه، زمان‌بندی فعالیت‌ها است. در «دستورکار برای رئیس‌جمهور»، ما به پیروی از یک راهبرد گفت‌وگو و مناظره در سال ۲۰۱۱، موضوع تولید در سال ۲۰۱۰ (یک سال پیش از انتخابات) را در اولویت‌ قرار دادیم. اما دریافتیم که در سال برگزاری انتخابات فرصت کمی برای گفت‌وگو باقی می‌ماند، زیرا همۀ عاملان به طور کامل سرگرم مبارزات انتخاباتی هستند. از این‌رو، در طول سال ۲۰۱۴ ما یک راهبرد اثرگذاریِ برنامه‌ای را برای مواجهه با سال ۲۰۱۵، توسعه خواهیم داد و کارزار عمومی برای مناظرات ریاست‌جمهوری در سال ۲۰۱۵ را تقویت خواهیم کرد.

 نهایتاً این‌که، روندهای گفت‌وگو نتایج نهایی قابل‌لمسی ندارند. اگرچه تلاش برای ایجاد گفت‌وگو به خودی خود ارزشمند است، چرا که به بهبود شرایط فرهنگ سیاسی کمک می‌کند، با این وجود لازم است اصل گفت‌وگو به چیزی خاص‌تری تبدیل شود. تهیۀ اسنادی که مباحثه را ایجاد می‌کنند، به‌تنهایی کافی نیستند؛ بلکه این نیز مهم است که مطالبی را درنظر بگیریم که نشان می‌دهند چگونه گفت‌وگو چارچوب ایده‌ها را تقویت می‌کند. پس از مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۱، CIPPEC کار بر روی یادداشت‌های سیاست‌گذاری را با انتشار نتایج گفت‌وگو در کتاب ۱۰۰ سیاست برای تقویت توسعه همراه کرد.

بهترین مدل بودجه‌ریزی برای پروژه‌های این‌چنینی چیست؟

در حالت ایده‌آل، این نوع تلاش‌ها باید با منابع خود سازمان به‌وجود آیند. این امر برای شکل‌بخشیدن به دستورکار آزادی بیشتری به پروژه خواهد داد و علاوه بر آن به معنای هزینۀ معاملاتی کمتر با تامین‌کنندگان منابع مالی در راستای توافق بر سر اقدامات خواهد بود.

اما تکیه بر پشتیبانی به‌دست‌آمده از منابع همکاری بین‌المللی، توانایی پروژه را برای داشتن دیدگاهی مقایسه‌ای نسبت به سایر اقدامات مشابه افزایش می‌دهد (به عنوان مثال، برای CIPPEC بسیار مهم بود که برای یادگیری از تجربیات مکزیک، روی پشتیبانی CIPE حساب باز کند). حمایت بین‌المللی ممکن است نقشی اساسی در افزایش طرح‌های همکاری جنوب_جنوب داشته باشد، که این امر، انتقال فناوری اثرگذاری را میان سازمان‌های هم‌رده در انتخابات ممکن می‌سازد. اما برای اجرای این پروژه‌ها، داشتن دانش و ارتباط با عاملان داخلی ضروری است و این مهم وظیفۀ اصلی اندیشکده‌ها در زمان انتخابات است.

در عین‌حال، بودجۀ داخلی موجب تسهیل بحث‌های گسترده‌تری می‌شود، زیرا پای ذینفعان بیشتری را به گفت‌وگو راجع به سیاست‌گذاری می‌کشاند. چالش این‌ جا است که این تامین مالی، به یک تعارض منافع در پس حمایت از پروژه، تبدیل نشود.

به‌طور خلاصه، تامین مالی این فرآیندها معضلاتی را به‌وجود می‌آورد که می‌بایست با مدنظر قراردادن اوضاع داخلی و فرهنگ سیاسی رفع شوند.

چگونه می‌توان به منظور بهبود این فناوری اثرگذاری، همکاری میان اتاق‌های فکر را تقویت کرد؟

در وهلۀ اول، مستند ساختن فرایندهای ملی و شناسایی الگوها در بافتار سیاسی ضروری است. این امر کمک می‌کند که تفاوت‌های میان راهبردهای اثرگذاری را درک کنیم.

دوم، مهم است که مشخص شود سایر کشورها در زمینۀ مبارزات انتخاباتی چه کاری انجام می‌دهند. برای انجام این کار لازم است گفت‌وگوی بینامنطقه‌ای در جهان تعمیق یابد.

سرانجام، می‌توان کارگاه‌های ویژه‌ای برای کارکنان اتاق‌فکر ایجاد شود که در آن‌جا بتوان این نوع پروژه‌ها را تجزیه و تحلیل کرد. این کارگاه‌ها می‌توانند به اجزای مختلف این فناوری جدیدِ اثرگذاری بپردازند: روش نگارش، حکمرانی، تامین مالی و غیره.

 

تهیه‌کنندۀ متن: آرش گیاهچی

نویسندگان اصلی: لئاندرو اکت

 

منبع:

لینک کوتاه https://iran-bssc.ir/?p=17013

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *