پس علم اقتصاد به نظریههایی رسیده است که چه چیزهایی ما را تحریک میکند و چگونه جهان را درک میکنیم. اما در یک رشته دانشگاهی دیگر واقعا آن فرایند بررسی میشود. این رشته روانشناسی است و فقط فرض نمیکند بلکه تلاش میکند درباره انگیزه پژوهش کند.
حال ببینیم روانشناسان وقتی درباره انگیزه فکر میکنند و اینکه مردم چگونه جهان را درک میکنند به چه چیزهایی رسیدند. به نظر میرسد آنچه روانشناسان در انتقاد خود از علم اقتصاد خیلی رک و پوست کنده به ما یاد میدهند مربوط به آن جایی است که آدمها وارد این داستان میشوند. سایر افراد جدای از خود شخص.
این نوع روانشناسی موضوعی است که خیلی زیاد اجتماعی است و نام آن را روانشناسی اجتماعی گذاشتند.
بنابراین روانشناسان خواهند گفت اگر به انگیزه توجه میکنیم فقط دغدغه این نخواهد بود که خودمان چقدر چیزی داریم. سایر ارزشهای مهم هم داریم. البته که من اهمیتی نخواهم داد شما چقدر چیزی دارید. اما اگر شما را دوست داشته باشم و همه چیزها به من برسد و شما هیچ چیز به دست نیاورید، احساس تاسف میکنم. اگر از شما متنفر باشم میخواهم هر چیزی که به دست آوردید از شما بگیرم. پس موضوع متفاوت و جامعتر از پیش میشود، اینکه ما به بهزیستی دیگران هم فکر میکنیم و لزوما نگاه مثبتی به آن نداریم و حس مهر و نفرت داریم
در دیگر زمینهها، نه فقط برایم مهم است که شما چگونه احساس میکنید بلکه این هم برایم مهم میشود که چه احساسی درباره من دارید. آیا به این فکر کردید که بسیاری از رفتار انسانها برای اینست که سایر مردم نسبت به آنها خوب و مثبت فکر کنند.
ما به حس احترام و قدرشناسی همسنخهای خود اهمیت میدهیم. من بچههایم را به مدرسه فرستادم و وقتی به خانه بازگشتند به نظر میرسید نگرانی اصلی من همین موضوع باشد. نه فقط اینکه معلم درباره بچههایم چه فکر میکند، بلکه همکلاسیها نیز چه فکری درباره آنها میکنند. پس احترام و توجه همسنخها واقعا مهم است. عزت نفس که به آن خواهیم رسید یعنی چه احساسی درباره خودمان داریم.
چون من به این چیزها اهمیت میدهم، وقتی میخواهم مطلوبیتم را بیشینه کنم، که اقتصاددانان چنین فرض میکند، یک نوع مطلوبیت را در برابر نوع دیگری از مطلوبیت بده-بستان میکنم. پس اینگونه نیست که من فقط میخواهم تا جایی که ممکن باشد لیوانهای آب بیشتر و بیشتری برای خودم داشته باشم، بلکه اگر لازم باشد لیوان آب کمتری برخواهم داشت اگر بتوانم در ازای آن مقداری احترام کسب کنم یا اگر بتوانم کمکی به شما بکنم آن لیوان آب را به شما میدهم چون شما برایم مهم هستید.
پس لازم است در نظر بگیریم که رفتار آدمها با این مجموعه گستردهتر از ملاحظهها، احترام همسنخها، عزت نفس، چقدر شما را دوست دارم، و چقدر از شما متنفرم، شکل میگیرد.
بنابراین در تلاش برای درک انگیزه، تعامل با مردم دقیقا از بنیاد آن اهمیت دارد.
- دوره آموزشی «از فقر به ثروت؛ فهم توسعۀ اقتصادی»
- مدرس: پل کولیر -دانشگاه آکسفورد
- برگردان به فارسی: مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه جهاد دانشگاهی
- مترجم: جعفر خیرخواهان
- تدوینگر کلیپ: حسین خداپرست
بدون دیدگاه