گفتگوی اجتماعی؛ چیستی، سازوکارها و چالش‌ها


گفتگوی اجتماعی معنا و مفهوم بسیار گسترده‌ای دارد که در ساده‌ترین شکل می‌توان آن را نوعی توانمندسازی و مشارکت افراد در فرایندهای تصمیم‌سازی تعریف کرد. سازمان بین‌المللی کار به‌عنوان مبدع این مفهوم، آن را «انواع مذاکرات، مشورت‌ها و اشتراک‌گذاری اطلاعات در بین نمایندگان دولت، کارفرمایان و کارگران درباره سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی» تعریف می‌کند. در این گزارش سعی شده است از طریق مصاحبه با عده‌ای از فعالان حوزه‌های گوناگون که در گفتگوهای اجتماعی مختلفی شرکت داشته‌اند، به شناختی از چالش‌های این مذاکرات در ایران و راهکارهایی که برای به نتیجه رسیدن آن پی می‌گیرند، دست یافت. علاوه بر این تجارب سایر کشورها در گفتگوی اجتماعی همچون لهستان، استونی و ترکیه مرور شده است.

تاریخ انتشار : ۲۹ اردیبهشت ۰۰

گفتگوی اجتماعی- مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه

مفهوم گفتگوی اجتماعی اولین بار توسط سازمان بین‌المللی کار و در رابطه با روابط میان کارفرمایان و کارگران در دنیای کار مطرح شد. مراد این سازمان از مطرح کردن چنین بحثی، تأکید بر مشارکت افراد ذی‌نفع در مسائلی است که می‌تواند به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم بر زندگی کاری آن‌ها تأثیر بگذارد. در همین راستا سازمان بین‌المللی کار، توصیه‌نامه‌ها و مقاوله‌نامه‌های متعددی ازجمله دو مقاوله نامه مهم ۹۸ و ۱۵۴ و توصیه‌نامه‌های ۹۴، ۱۲۹ و ۱۳۰ را برای شفافیت این موضوع تدوین کرد.

سازمان بین‌المللی کار به‌عنوان مبدع این مفهوم با ارائه تعریفی آن را «انواع مذاکرات، مشورت‌ها و اشتراک‌گذاری اطلاعات در بین نمایندگان دولت، کارفرمایان و کارگران درباره سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی» تعریف می‌کند؛ اما محققان دیگر این مفهوم را با اشاره به مواردی فراتر از مسائل دنیای کار و در نظر گرفتن سایر موارد خارج از دنیای کار اما مرتبط با آن، بسط داده‌اند.

هدف اصلی این گزارش شناسایی ویژگی‌های خاص گفتگوی اجتماعی در ایران و نقاط ضعف و قوت آن بود که برای این هدف با چهارده نفر از افرادی که به نحوی در مذاکراتی با موضوعات مختلف شرکت داشته‌اند، مصاحبه شد که در حوزه‌های مختلفی همچون روابط کارگری-کارفرمایی، آموزش‌وپرورش، محیط‌زیست و… فعالیت می‌کنند.

از طریق مصاحبه با این افراد مشخص شد که اولین مسئله در مذاکرات چه رسمی و چه غیررسمی این است که دولت و حاکمیت نقش پررنگی را بازی می‌کنند. این قدرت زیاد دولت در مذاکرات رسمی منتج به آن می‌شود که جریان مذاکرات رسمی بیش از آن‌که بر مبنای همکاری و تعامل و جلب رضایت طرف‌های درگیر پیش رود، باید با خواسته‌های دولت هماهنگ باشد. این امر به‌خصوص در مذاکرات مربوط به دنیای کار که دولت در آن خود نقش یک کارفرمای بزرگ را دارد، به‌مراتب غامض‌تر می‌شود.

در بین سایر بازیگران نیز فضا به‌شدت نابرابر است؛ به‌عنوان نمونه نهادهای کارفرمایی دست بالا را در مقابل نهادهای کارگری دارند که آن نیز ناشی از نابرابری در دسترسی به منابع مالی و اطلاعاتی، متخصصان و… است. علاوه بر این، این بازیگران خود از مشکلاتی درون‌نهادی مانند فقدان نمایندگی مناسب، تخصص پایین در برخی مسائل و… رنج می‌برند. مواردی دیگر نیز مانند نبود فضای دموکراتیک، ناکارآمدی نهادهای گفتگو در کشور، فقدان روحیه کار جمعی و عدم درک متقابل به ناکارآمدی بیشتر مذاکرات جمعی منجر شده است.

در ایران به سبب وضعیت نابرابر گروه‌های درگیر و دست بالا داشتن یکی از طرف‌ها (به‌خصوص دولت)، عمدتاً مذاکرات بیش‌تر از آن‌که ماهیت اقناعی و جلب رضایت داشته باشند دارای ماهیتی تحمیل‌گر هستند. ازاین‌رو در مذاکراتی که یکی از طرف‌ها بسیار قدرتمندتر است، شاهد نوعی تحمیل نتیجه به سایر طرف‌ها هستیم. در چنین شرایطی مذاکره‌کنندگانی که از قدرت کافی و برابر با سایر بازیگران در حین مذاکرات برخوردار نیستند، دست به اقدامات نوآورانه‌ای برای پیشبرد اهدافشان می‌زنند که می‌توان آن‌ها را در چهار استراتژی، چنین بیان کرد:

  1. فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا

 احتمالاً یکی از شناخته‌شده‌ترین راه‌حل‌های به کاررفته، استراتژی فشار از پایین چانه‌زنی از بالا باشد. این استراتژی بر این اساس است که در ضمن اینکه طرف‌های درگیر در مذاکرات مشغول به رایزنی درباره موضوعی خاص هستند، یکی از طرف‌ها که دست پایین را در مذاکرات داشته و از قدرتی برابر با سایر طرف‌ها برخوردار نیست از بدنه خود بخواهد تا با اقداماتی نظیر تحصن، اعتراض و اعتصاب کمی بر قدرت خود در مذاکرات افزوده و طرف مقابل را نسبت به تبعات تصمیم‌گیری خودآگاه سازد.

  1. جابه‌جایی موضوع مذاکره

 این استراتژی زمانی مطرح می‌شود که موضوع اصلی بحث به‌صورت غیر توافقی در شرف رسیدن به نتیجه است و یکی از بهترین راه‌حل‌ها این است که موضوعاتی در حاشیه موضوع اصلی مطرح شود. درواقع با این کار سعی می‌شود درباره مواردی که حساسیت کمتری از سوی طرف قدرتمند نسبت به آن وجود دارد و امکان ابراز نظر و توافق بیشتری در مورد آن هست، خلأهای ناشی از تصمیمات یک‌جانبه درباره موضوع اصلی جبران شود.

  1. تعویق مذاکره

اگر افراد نتوانند سایر بازیگران را قانع کنند و استراتژی جابه‌جایی موضوع نیز به کار نیاید، سعی می‌شود مذاکره به جلسات دیگر موکول شود تا با گذشت زمان، فضای کمی برای پیشبرد برنامه‌های مدنظر فراهم شود. در فاصله بین مذاکرات، افراد سعی می‌کردند تا از طریق استفاده ازنظر کارشناسان و گفتگوهای غیررسمی خارج از مذاکرات، زمینه را برای همراه کردن دیگران با خود فراهم آورند. درواقع این استراتژی زمانی کاربرد دارد که گذر زمان بتواند تا حدودی طرف‌های قدرتمندتر را ازنظر خود برگرداند.

  1. دور زدن مذاکره

استراتژی چهارم، مرحله‌ای است که برخی از مذاکره‌کنندگان به این نتیجه می‌رسند که از طریق مذاکرات نمی‌توانند به اهداف خود دست یابند و به‌نوعی مذاکرات را دور می‌زدند. در این مرحله آن‌ها سعی می‌کنند با استفاده از قدرت سایر نهادها، به‌خصوص نهادهای قدرتمندی که توانایی عرض‌اندام در مقابل طرف قدرتمند در مذاکرات را داشته باشند، کار خود را پیش ببرند و مذاکراتی را در سطحی دیگر شکل دهند.

در سویی دیگر، یعنی جایی که قدرت گروه‌های درگیر تقریباً با یکدیگر برابر است مذاکره‌کنندگان بیشتر شیوه اقناعی را که اصل و اساس مذاکرات واقعی است پیش می‌گیرند. در چنین حالتی، افراد سعی می‌کنند تا سایر طرف‌ها را متقاعد کنند که به منافع آن‌ها احترام بگذارند. در این حالت دو استراتژی کاربرد دارد:

  1. اقناع از طریق تشویق به دیدن منافع بلندمدت خود

در مذاکرات رسمی مانند آنچه بین کارفرمایان و کارگران رخ می‌دهد، موضوعی که مطرح است راضی کردن طرف مقابل برای در نظر گرفتن منافع بلندمدت خود به‌جای منافع کوتاه‌مدت است.

  1. اقناع از طریق اعتمادسازی

 در مذاکرات غیررسمی رویه‌ای دیگر در جریان است و افراد صرفاً با وعده منافع آتی حاضر به همکاری نمی‌شوند. استفاده از افراد معتمد محلی یا همان ریش‌سفیدان برای پیشبرد مذاکرات راهی غیررسمی است که باعث می‌شود سایر بازیگران، روند مذاکرات را راحت‌تر بپذیرند.

آنچه به نظر می‌رسد این است که در ایران هرچه سطح مذاکرات از سطح خرد به سطح کلان رود، مذاکرات بیشتر حالت نمادین به خود می‌گیرند و کمتر می‌توانند به اهداف اصلی‌شان که همانا جلب مشارکت ذی‌نفعان مختلف است برسند. این امر ریشه در مواردی مانند گسترش نفوذ قدرت دولت به تمام حوزه‌ها و فقدان وجود نمایندگان واقعی دارد. ازاین‌رو هرچه مذاکرات گسترده‌تر بوده و مباحث مطرح در آن تعداد بیشتری از افراد را تحت تأثیر قرار دهد، احتمال شکست واقعی آن (به معنای رسیدن به نتایجی با رضایت حداقلی) بیشتر است.

ازاین‌رو گرچه در برخی موارد وجود چنین مذاکراتی لازم است و نمی‌توان به‌طور کامل آن‌ها را ملغی کرد، اما باید پیش از هر چیز مذاکرات در سطح خرد را ترویج کرد. مذاکراتی که در سطح کارگاه یا کارخانه، روستا، محله و… شکل می‌گیرند علاوه بر اینکه امکان مداخله و جهت‌دهی را توسط نهادهای حاکمیتی کمتر می‌کنند، قدرت برابرتری را نیز برای ذی‌نفعان در پی‌دارند. از طریق مذاکرات در سطح خُرد است که می‌توان هم به افراد مصالحه و گفتگو بر سر منافع را آموزش داد و هم بنیادی را برای مذاکرات در سطح کلان آماده کرد.

 

 

نام پژوهشگران: محمد عادلی- سعید هراسانی

لینک کوتاه https://iran-bssc.ir/?p=16450

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *