ملاحظاتی پیرامون سنجش رهیافت‌های انطباق پذیر

چگونه می‌توانیم از موفقیت رهیافت انطباق پذیرمان مطمئن شویم؟

مگسی روی پرنده‌ی نشسته بر روی فیل


رهیافت انطباق پذیر رهیافتی است که به بررسی روش‌های جایگزین برای دستیابی به اهداف مدیریتی، پیش‌بینی نتایج روش‌های جایگزین بر مبنای دانش فعلی، اجرای یک یا چند مورد از این گزینه‌ها، نظارت برای آگاهی از تأثیرات اقدامات مدیریتی و سپس استفاده از نتایج برای به‌روزرسانی داده‌ها و روش‌ها می‌پردازد. یکی از چالش‌های موجود در ترویج و اتخاذ یک رهیافت سیاستی نوین (همچون رهیافت انطباق پذیر) نحوه‌ی سنجش موفقیت آن رهیافت در حل مسائل با استفاده از مدل‌های بررسی موجود و در دسترس است. تلاش این نوشته بر آن است که با بررسی مورد طرح گسترش بهداشت در استان‌های نیجریه، به معرفی نکات حائز اهمیت در زمینه‌ی سنجش میزان موفقیت یک رهیافت انطباق پذیر بپردازد.

تاریخ انتشار : ۰۱ تیر ۰۰

سنجش مبتنی بر عملکرد رهیافت انطباق پذیر

این مطلب ابتدا در وبلاگ طرح نجات جهانی منتشرشده است. طرح نجات جهانی (GDI) مشارکتی است میان بیش از ۵۰ سازمان توسعه با هدف گردآوری و به اشتراک‌گذاری دانش عملیاتی، تجربیات و آموزه‌هایی در زمینه‌ی اجرا، از جمله «اجرای انطباق پذیر» که در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است.

آیا «توسعه‌ی انطباق پذیر» یک راه علاج است یا یک جریان مُد روز؟ آیا یک شیوه‌ی قدیمی در پوششی جدید می‌تواند به توانمندسازی حکومت‌ها در زمینه‌ی اجرای سیاست‌ها، منجر شود، یا نیازمند تغییری اساسی در باورهای عمومی در خصوص توسعه هستیم؟

موضوع نیاز به یک رهیافت جدید کاملاً واضح است: مجموعه‌ای از شواهد محکم نشان می‌دهند که باور قدیمی رایج (که مشخصه‌ی آن، رهیافت‌هایی هستند که راه‌حل‌های ازپیش‌آماده و مبتنی بر بهترین سرمشق را از کشوری به کشور دیگر پیوند می‌زنند) نه‌تنها در ایجاد چنین توانمندی‌ای موفق نیست، بلکه می‌تواند بار خردکننده‌ای را بر دوش نهادهای موجود بگذارد و گاهی انگیزه و توانمندی ناچیزی که به دشواری به‌دست‌آمده بود را نیز از بین ببرد.

می‌توان گفت که توسعه‌ی انطباق پذیر، به‌عنوان یک باور عمومی بالقوه‌ی نوظهور، بیانگر مجموعه‌ای از رهیافت‌هایی است که خود را از گرایش‌های «انتقالی» یا «راه‌حل‌محورِ» سرمشق فعلی متمایز می‌کنند. طرفداران توسعه‌ی انطباق پذیر، به‌طورکلی، بر اولویت بافتار، لزوم انعطاف‌پذیری در خصوص انتخاب روش‌های کارآمد در مواجهه با چالش‌های پیچیده‌ی توسعه و ضرورت آزمایش، تکرار و یادگیری تأکید دارند (برای مطالب بیشتر در مورد اختلافات و شباهت‌های میان PDIA،TWP، DDD و غیره به اینجا، اینجا و اینجا مراجعه کنید).

اما سؤال پرتکراری که مبلغین توسعه‌ی انطباق پذیر مدام از زبان همکارانی که سعی در پیروی از نظریه‌ی آن‌ها دارند، می‌شنوند این است که «آیا این روش واقعاً مؤثر است؟ و به‌عبارت‌دیگر، آیا کاراییِ یک رهیافت انطباق پذیر در حل مسائل مهم، به اثبات رسیده است؟

به نظر می‌رسد که بسط و پیاده‌سازی روش‌های جایگزینِ مناسب، قابل دفاع، قابل‌اجرا و (نهایتاً و به‌طور اثبات پذیر) «بهتر» نسبت به مدل راه‌حل‌محورِ توسعه، کار ساده‌ای نیست. بر اساس مقاله‌ای که اخیراً به چاپ رسیده است (داساندی و همکاران ۲۰۱۹)، ضعف قابل‌توجهی در زمینه‌ی اثبات کاراییِ این روش‌ها وجود دارد: «اغلب شواهد روایی، فاقد استانداردهای بالای پژوهشی و غیر تطبیقی هستند و بر موفقیت‌های گزینش‌شده‌ای استناد می‌کنند که توسط موافقین این روش‌ها گزارش شده‌اند.» دانکن گرین اندکی با این نظر مخالف است و می‌گوید که «شواهد روایی» اهمیت خاص خود را دارند و نیز «پژوهش در عمل» احتمالاً بهترین راه برای به‌دست آوردن شواهد متقاعدکننده‌ای است که بافتار، شانس و تعامل میان اقتصادِ سیاسی، عاملیت انسانی و رهبری را موردتوجه کافی قرار می‌دهند.»

گذشته از این واقعیت که توسعه‌ی انطباق‌پذیری اغلب خود مصون از تقلید همسان نیست و/یا می‌تواند به‌شدت متأثر از بافتاری باشد که در آن به اجرا درمی‌آید. چالش کسانی که در صدد دفاع از اثربخشی توسعه‌ی انطباق پذیر برمی‌آیند این است که موفقیت یا شکست آن را نمی‌توان همیشه با ابزارهایی که برای سنجش رهیافت‌های سنتی طراحی‌شده‌اند، سنجید.

بنابراین: چگونه می‌توانیم نشان دهیم که تلاش‌های ما در راستای انطباق‌پذیری، مؤثر بوده‌اند؟

تأملی درباره‌ی سنجش رهیافت‌های انطباق پذیر در بخش بهداشت و درمان نیجریه

در مقالۀ کاری جدید سیاست و تحقیقات بانک جهانی که نوعی از رهیافت انطباق پذیر را به بحث می‌گذارد که برای رفع چالش‌های بهداشت و درمان در ایالت‌های نیجریه به‌کاررفته بود، استدلال می‌کنیم که رهیافت‌های انطباق پذیر می‌توانند و می‌باید در برابر ادعاهایی که مطرح می‌کنند، موردسنجش قرار گیرند. این ادعاها دو جنبه دارند: نخست اینکه رهیافت‌های انطباق پذیر می‌توانند مسائل مهم را برطرف سازند و دوم این‌که این رهیافت‌ها مهارت‌های حل مسئله را در طول فرآیند به وجود می‌آورند. ما در این مقاله به اولین ادعا خواهیم پرداخت.

با توجه به این سؤال مهم که «آیا ما مشکل را برطرف کرده‌ایم؟»، یکی از موضوعاتی که در آن مقاله به آن پرداخته‌ایم، دشواری تصمیم‌گیری در این مورد است که چه سطحی از «حل مسئله» معادل با موفقیت این رهیافت است. (به‌عنوان‌مثال حل مسئله در سطح ملی یا محلی، یا در سطح حکومت یا وزارت). در مورد نیجریه، موفقیت این رهیافت، در وهله‌ی اول بر مبنای موفقیت‌های استانی، در شش زمینه‌ی عمده‌ی بهداشت و درمان ارزیابی شد. این نتایج عبارت بودند از سرعت واکسیناسیون، استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری، حضور متخصص در هنگام تولد و استفاده از پشه‌بندهای آغشته به حشره‌کش. شرکتی که برای تسهیلگری در رهیافت انطباق پذیر انتخاب‌شده بود، قراردادی مبتنی بر عملکرد را با ایالات منعقد کرد، و یک‌سوم از پرداخت آن‌ها منوط به دستیابی حکومت در هشت استانی که آن‌ها در حال فعالیت بودند به این شش نتیجه، در سطح گسترده بود (که این نتایج توسط پیمایش‌های سالانه اندازه‌گیری می‌شدند).

تمایل به داشتن یک معیار مشخص برای سنجش میزان حل مسائل چیز بسیار خوبی است، اما آیا معیار قرار دادن دست‌آورهای بهداشتی استانی معیار درستی بود؟ مجموعه‌ای که برای تغییر دست‌آوردهای بهداشتی استانی در نیجریه موردنیاز است، شامل طیف وسیعی از عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به‌هم‌پیوسته است. برخی از این عوامل قابل‌رؤیت هستند (مانند سیاست‌های پیشین، برنامه‌های تامین‌مالی، مقدار بودجه، اولویت‌های سیاسی)، و برخی دیگر به لحاظ آماری قابل‌رؤیت نیستند (مانند تمایلات سیاسی، کیفیت رهبری، موضوعات فرهنگی و درگیری‌های شخصی). درمجموع، این عوامل، هم در زمینه‌ی عرضه و هم درزمینه‌ی تقاضا نتایج را تغییر می‌دهند. در بخش «عرضه»، ما به عواملی برمی‌خوریم از قبیل اینکه پول در چه راهی صرف می‌شود، پرداخت‌های کارکنان تا چه اندازه قابل‌اتکا و دائمی است، میزان سخت‌کوشی کارکنان چقدر است و مواردی از این دست. در بخش «تقاضا» عواملی از این قبیل وجود دارند: آیا افراد از روش‌های کنترل بارداری استفاده می‌کنند، آیا کودکانِ خود را واکسینه می‌کنند، آیا به‌قدر کافی به تغذیه‌ی کودکان خود توجه می‌کنند، آیا در زیر پشه‌بندها می‌خوابند و آیا با متخصصان بهداشتِ ما در مشورت می‌کنند. روی‌هم‌رفته، این مجموعه‌ی گسترده از عوامل آن چیزی را شکل می‌دهند که ما در خلال تحقیقات خود از آن به‌عنوان «فیل» یاد کردیم. فارغ از عوامل دیگر، احتمالاً فیل بزرگ‌ترین عامل تعیین‌کننده‌ی نتایج است.

در مقابل، ما حمایت بانک جهانی از طرح بهداشت در کل کشور را (که بر اساس آن این شش نتیجه هدف‌گذاری شدند) با یک پرنده‌ی نشسته بر پشت فیل مقایسه کردیم. (کمیساریایی که در یکی از ایالت‌ها با او مصاحبه کردیم، تلاش‌هایشان در جریان این طرح را به «ریختن یک فنجان چای در اقیانوس» تشبیه می‌کرد. تعبیری که اشاره به روش‌هایی دارد که در آن دسیسه‌های سیاسی پیرامون حقوق کارمندان دولت، تأثیرات احتمالی برنامه را خنثی می‌کنند.) و در ادامه‌ی تشبیهات جانوری‌مان، این مؤلفه‌ی انطباق پذیر، که تنها ۱/۰% از بودجه‌ی طرح بهداشتی به آن اختصاص داده شده است، همان مگسی است که بر پشت پرنده نشسته است. در استان‌هایی که این مساعدت را دریافت کردند، می‌توان گفت حرکت کلی برحسب شش شاخص کلیدی تحت تأثیر ترکیبی از یک مگس، یک پرنده و یک فیل قرار دارد. (و اختلافات بافتاری گسترده‌ی درون استان‌ها به این معنی است که ما در حقیقت با مگس‌های مختلفی، روی پرندگان مختلفی مواجهیم که بر روی فیل‌های مختلفی نشسته‌اند.) می‌بینیم که این شاخص‌ها، در ارتباط با هر حرکتی، چه مثبت باشد و چه منفی، نمی‌توانند و نباید تنها در نسبت با این مگس سنجیده شوند.

این تشبیه کاملی نیست، اما نکته این است: بله، رهیافت‌های انطباق پذیر باید برحسب توانایی‌شان در حل مسائل مورد قضاوت قرار گیرند، اما این قضاوت‌ها باید مرتبط با مسائلی باشند که این رویکرد، مستقیماً به آن‌ها می‌پردازد. معیارهای موفقیت سنجی در پرونده‌ی مربوط به نیجریه، موضوع را در سطح استانی موردسنجش قرار می‌دادند، درحالی‌که مسائلی که رهیافت انطباق پذیر در عمل بر آن‌ها تأثیر داشت، به دلیل ماهیت هدفمند و میزان نسبتاً کم کمک‌های صورت گرفته، ناپیوسته و محلی‌تر بودند. این مسائل شامل مواردی ازاین‌دست می‌شوند: «مردم در منطقه X از تورهای پشه‌بند توزیع‌شده برای ماهیگیری استفاده می‌کنند تا بتوانند شکم خود را سیر کنند»؛ «کارگران بخش بهداشت و درمان از شش ماه گذشته حقوق دریافت نکرده‌اند، بنابراین آن‌ها برای خدماتی که می‌بایست رایگان باشند، حق‌الزحمه دریافت می‌کنند»؛ «در این محل رهبران مذهبی مخالف استفاده از داروهای پیشگیری از بارداری توسط پیروان خود هستند، بنابراین زنان یا از این داروها استفاده نمی‌کنند، یا استفاده از آن را گزارش نمی‌کنند»؛ «کارمندان بخش بهداشت و درمان سر کار خود حاضر نمی‌شوند، زیرا پزشکان در گذشته ربوده می‌شدند»؛ و بسیاری از موارد دیگر. بر روی یکی از این موارد محلی و ناپیوسته است که «مگس» (یعنی همان کمک انطباق پذیر) تلاش خود را متمرکز می‌سازد. ما می‌گوییم که در قضاوت در مورد موفقیت حاصل از تلاش‌های یک مگس، ارزیابی نیز می‌بایست روی حرکات در این سطح مشخص متمرکز شود.

البته، هنوز هم می‌توان فرض کرد که حل این مسائل مجزا و محلی است که به‌تدریج باهم جمع می‌شوند تا شاخص‌های نتیجه‌ی بهداشت و درمان در سطح کشور را تغییر دهند، اما مانند هر نظریه‌ی تغییر دیگری، این فرض که مگس‌ها می‌توانند به حرکت فیل‌ها کمک کنند، نیازمند بررسی است. نشان دادن رابطه‌ی علّی در این میان دشوار خواهد بود. اگرچه منطقی است که انتظار داشته باشیم بتوانیم تأثیراتی را که از نزدیک با این تغییر همراه هستند را دنبال کنیم، اما دلیل نمی‌شود که همان راه‌حل بتواند به لحاظ علّی با آن نتایج همراه باشد (یا نباشد). این زنجیره حلقه‌های زیادی دارد، یا به‌عبارت‌دیگر، «نویز» بسیار زیادی در سیستم‌های پیچیده‌ی بزرگ وجود دارد که ممکن است هر «سیگنال» برآمده از یک مکان خاص را در خود غرق کند. حتی اگر مجموعه‌ی گسترده‌ای از عوامل، درنهایت، برای تغییر یک شاخص در سطح حکومت گردآوری شوند، به ندرت مسیر تغییر در چنین مداخلات پیچیده‌ای خطی خواهد شد و تفکیک سهم خاص هر مؤلفه‌ی «انطباق پذیر» تقریباً به لحاظ عملی غیرممکن خواهد بود.

به‌طور خلاصه، پیشنهاد ما استفاده از شاخص‌های موفقیتی است که با مسائل در سطحی ارتباط داشته باشند که رهیافت انطباق پذیر به‌واقع در آن سطح عمل می‌کند، نه این‌که آن‌ها را با نگرشی نسبت به موفقیت گره بزنیم که فرسنگ‌ها از فرضیه‌ی تئوری تغییر ما فاصله دارد. و اگر این به نظر شما خیلی «شروع کوچکی» است، پس باید یادآوری کنیم که بزرگ فکر کردن، شروع کوچک و یادگیری سریع یکی از وِردهایی است که رویکردهای انطباق پذیر از پسرعموهای چابکشان در دنیای استارت‌آپ‌های فناوری وام گرفته‌اند. خبر خوب این است که حل مشکلات محلی، گسسته اما کلیدی به‌خودی‌خود حائز اهمیت است، زیرا در صورت رفع نشدن، عملکرد کلی سیستم بزرگ‌تر را دچار انسداد یا «محدودیت اتصال» می‌کنند.

ما می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که رفع تدریجی موانع که در مسیر مسائل گسسته‌ی جزئی وجود دارد، عمل صحیحی است. و اگر می‌خواهیم اعتمادبه‌نفس خود را در ارتباط با این روش‌ها افزایش دهیم، مطمئناً می‌بایست در انجام این کار، موفقیت خود را بر مبنای هر رویکرد انطباق‌پذیری که به اجرا گذاشته‌ایم، موردسنجش قرار دهیم.

 

تهیه‌کننده‌ی متن: آرش گیاهی

نویسندگان اصلی: کیت بریجز، مایکل وولکاک

 

منبع:

لینک کوتاه https://iran-bssc.ir/?p=17224

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *