مبارزه با کودکآزای: دیدگاهها و روندهای بینالمللی
گیلبرت در سال ۱۹۹۷ در کتابی تحت عنوان «مبارزه با کودکآزاری: دیدگاهها و روندهای بینالمللی» به بررسی انواع سیستمهای حمایتی و نظامهای رفاهی کودکان در بین ده کشور شامل ایالاتمتحده، کانادا، انگلستان، سوئد، فنلاند، دانمارک، نروژ، آلمان، بلژیک و هلند پرداخت. وی دو نوع رویکرد حمایتی کودکان شامل رویکرد حمایت از کودک[۱] و رویکرد خدماتدهی به خانواده[۲] را که در کشورهای مختلف بکار گرفته میشوند، شناسایی کرد. این دو رویکرد در چهار بعد از یکدیگر متمایز میشوند.
ابعاد تمایز بخش به رویکرد حمایت از کودک و خدمات دهی به خانواده در نظامهای رفاهی کودکان
- اولین و شاید مهمترین تفاوت نحوه طرح مسئله کودکآزاری است؛ در سیستمهای مبتنی بر حمایت از کودک، سوءاستفاده بهعنوان عملی تلقی میشود که در مقابل آن باید به دنبال محافظت از کودکان در برابر آسیبهای ناشی از بستگان منحط بود؛ درحالیکه در رویکرد خدماتدهی به خانواده سوءاستفاده بهعنوان یک مشکل خانوادگی یا ناکارآمدی آن تصور میشود که از مشکلات اجتماعی و روانی ناشی شده است.
- بسته به نحوه شکلگیری کودکآزاری، پاسخ به آن یا بهصورت مداخلهای کاملاً قانونی (برخورد قانونی با فرد آزارگر) در رویکرد حمایت از کودک یا بهصورت پاسخی خدمات محور و اغلب درمانی به خانواده در رویکرد خدماتدهی به خانواده است که در آن تمرکز اولیه بر ارزیابی نیازهای خانواده است.
- تفاوت سوم نیز آن است که در رویکرد حمایت از کودک، روشهای مقابله با کودکآزاری بیشتر مبتنی بر برخورد قانونی است درحالیکه در رویکرد خدماتدهی به خانواده با روشی مشارکتجویانهتر بهویژه با والدین، عمل میشود.
- در آخر نیز در رویکرد خدماتدهی به خانواده برای خروج کودک از خانواده[۳] میزان بالایی از ترتیبات داوطلبانه با مشارکت والدین وجود دارد اما در رویکرد حمایت از کودک، این اتفاق عمدتاً از طریق قدرت اجباری دولت و از طریق حکم دادگاه انجام میشود.
گیلبرت با بررسی کشورهای مختلف نشان داد که کشورهای انگلو-آمریکایی[۴] بیشتر به رویکرد حمایت از کودکان گرایش دارند. درحالیکه کشورهای اروپای قارهای[۵] و کشورهای شمال اروپا[۶] رویکرد خدماتدهی به خانواده را در برنامه خود قرار دادهاند. این گروهبندی مشابه طبقهبندی اسپینگ اندرسن از رژیمهای دولت رفاه لیبرال (انگلو-آمریکایی)، محافظهکار (قارهای) و سوسیال دمکراتیک (اسکاندیناوی) است.
تغییرات در نظامهای رفاهی کودکان
پانزده سال بعد و در سال ۲۰۱۱، وی در کتابی دیگر تحت عنوان «نظامهای حمایت از کودکان؛ روندها و جهتگیریهای بینالمللی» به بررسی تغییرات در سیستمهای حمایتی کودکان در کشورهای موردبررسی در طی این پانزده سال پرداخت. قبل از پرداختن به این تغییرات، باید نسبت به برخی از مهمترین تغییرات در زمینههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که بر همه کشورهای موردمطالعه تأثیر گذاشته است، آگاه بود. البته این بدان معنا نیست که چنین تغییراتی قبل از اواسط دهه ۱۹۹۰ مشهود نبوده است و یا آنها بهطور یکسان بر همه کشورها تأثیر گذاشتهاند.
از مهمترین این تغییرات میتوان به اهمیت فزاینده ایدههای نئولیبرال، تأثیر جهانیشدن و افزایش عدم اطمینان و ناامنی اشاره کرد. در سالهای گذشته شاهد تشدید رقابت جهانی، تحرک گسترده سرمایه و نیروی کار، سرعت بخشیدن به فرآیندهای اقتصادی و افزایش وابستگی متقابل اقتصادهای ملی بودهایم که به فرسایش توانایی دولتها برای کنترل اقتصادشان منجر شده است. رکود عظیم جهانی از سال ۲۰۰۷، به دنبال بحران در بخشهای بانکی و مالی جهانی این امر را بهوضوح نشان داد.
تفاوت تغییرات در نظامهای رفاهی کودکان
ماهیت و سرعت تغییر و نحوه واکنش دولتها نیز متفاوت بوده است. درحالیکه برخی از کشورها، مانند کانادا بهویژه تحت تأثیر دکترین نئولیبرالی قرار گرفتهاند. برخی دیگر ازجمله انگلیس، دانمارک، فنلاند و آلمان تلاش کردهاند تأکید بر فردگرایی لیبرال و جامعهگرایی محافظهکارانهتر را با یکدیگر ترکیب کنند. این رویکرد تأکید بر استقلال فردی و تحرک روابط بازار را با عناصری از دیدگاه محافظهکارانه اجتماعی مانند خانواده و جامعه مدنی گرد هم آورده است. همچنین به مسئولیت فردی اهمیت ویژهای میدهد.
درنتیجه این تغییرات، تغییر از مسئولیت عمومی به خصوصی، میراث جمعی دولت رفاه را دگرگون کرده است. دکترین نئولیبرال فرض میکند که نهتنها افراد خواهان آزادی مصرفکننده و انتخابهای بیشتری هستند، بلکه از آنها نیز خواسته میشود که متکیبهخود و فعالتر شوند. شهروندان بهجای انتظار راهحلهای جمعی برای مسائل ناشی از چرخه زندگی و اقتصاد، ملزم به توسعه منابع شخصی و اموال مادی برای مقابله با همه احتمالات هستند. ازاینرو بهترین راه برای غلبه بر حذف اجتماعی مشارکت فعال همه در بازار کار است.
مهمترین تغییرات در نظامهای رفاهی کودکان
اما در کنار تغییرات زمینهای، تحولات زیر را میتوان مهمترین تغییرات رخداده در سیاستهای حمایتی کودکان در طی پانزده سال در کشورهای موردبررسی دانست:
توسعه در سیستمهای حمایتی
همه کشورها از اواسط دهه ۱۹۹۰ توسعه کلی در سیستمهای رفاهی کودکان خود را تجربه کردهاند. اگرچه درجه گسترش در بین کشورها و انواع سیستمهای رفاهی کودکان متفاوت بوده است. این گسترش در بسط تعریف مفاهیمی مانند نیاز و خطر و تعداد کودکان و خانوادههایی که خدمات دریافت کردهاند، آشکار است. کشورهایی که پیشتر بهعنوان کشورهایی با رویکرد خدماتدهی به خانواده شناخته میشدند، افزایش قابلتوجهی را در تعداد کودکانی که به خدمات حمایت از کودکان نیاز دارند، نشان دادهاند.
در مقابل، ایالاتمتحده که قبلاً با رویکرد حمایت از کودک شناسایی میشد، به نظر میرسد در جهت دیگری حرکت کرده است. زیرا در فاصله سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷، تعداد کودکانی که خدمات پیشگیری دریافت کردند، پنج برابر شده است. از ۱۰٫۱ کودک در هزار کودک در سال ۱۹۹۷ به ۵۰٫۷ در هزار کودک افزایش یافته است. اگرچه این افزایش تا حدی به تغییر روش مورداستفاده برای شمارش دریافتکنندگان خدمات نسبت داده میشود. اما به نظر میرسد که ایالاتمتحده پاسخ بسیار متفاوتتری را با تأکید بیشتر بر خدمات پیشگیرانه خانواده ارائه داده است.
بی توجهی به کودکان به مثابه بدرفتاری
همچنین این نکته قابلتوجه است که در ایالاتمتحده، کانادا و انگلیس، با کاهش قابلتوجه مواردی که بهعنوان سوءاستفاده فیزیکی یا جنسی طبقهبندی میشوند، امروزه مفهوم «بیتوجهی[۷]» به مقوله اصلی بدرفتاری با کودکان تبدیل شده است.
مراقبت از کودکان در خارج از خانه
علیرغم افزایش تعداد کودکانی که در حوزه خدمات کودکان قرار میگیرند. این افزایش انواع خدمات اجتماعی و خانگی را برای جلوگیری از آسیب و بهبود رفاه دریافت میکنند، تعداد مراقبتهای خارج از خانه[۸] برای کودکان کاهش نیافته است. در بیشتر کشورها، تعداد کودکان به ازای هر هزار کودک در مراقبتهای خارج از خانه اندکی افزایش یافته است و در فنلاند به میزان قابلتوجهی افزایش یافته است. بااینحال، نرخ کودکان در مراقبتهای خارج از خانه بهطور قابلتوجهی در بین کشورها متفاوت است.
نکته جالب اینجاست که سه کشوری که دارای رویکرد حمایت از کودک هستند، از الگوی یکسانی در برنامههای خروج کودکان از خانه پیروی نمیکنند؛ درحالیکه ایالاتمتحده کاهش تعداد کودکان تحت مراقبت خارج از خانه را نشان داده است (از ۸ کودک در بین هزار کودک در سال ۱۹۹۷ به ۶ کودک در بین هزار کودک در سال ۲۰۰۷)، کانادا و انگلیس افزایش در تعداد این کودکان را نشان دادهاند. برای درک معنای این تغییر، توجه به این نکته مهم است که دلیل این رشد نه افزایش پذیرش در مراقبتها که درواقع به میزان یکسوم کاهش یافت، بلکه نرخ پایینتر خروج یعنی ماندن کودکان برای دورههای طولانیتر تحت مراقبت خارج از خانه است.
بااینحال، در ایالاتمتحده نرخ نسبتاً بالاتری از کودکانی وجود دارند که به دلیل فرزندخواندگی از سیستم خارج میشوند، درحالیکه در کانادا و انگلیس کودکان کمتری از سیستم رفاه کودکان به فرزندخواندگی گرفته میشوند. این موضوع تا حدودی پویایی متفاوت نرخها در بین کشورها را روشن میکند.
سن کودکان تحت حمایت خارج از خانه
یکی دیگر از ابعاد مهم در بررسی مراقبت از کودکان در خارج از خانه شامل تفاوت در سن است. ایالاتمتحده، انگلستان و کانادا معمولاً کودکان کوچکتری دارند که در برنامه مراقبت خارج از خانه قرار گرفتهاند، درحالیکه کشورهای شمال اروپا تمایل دارند کودکان بزرگتر را تحت اینگونه مراقبت داشته باشند. این یافتهها با رویکرد حمایت از کودک مطابقت دارد و بر اساس این فرض است که کودکان کوچکتر از کودکان بزرگتر آسیبپذیرتر هستند.
در کشورهایی که رویکرد خدمات به خانواده دارند، مداخلات بیشتر به شکل خدمات به خانواده و کودک انجام میشود و تنها درصورتیکه این خدمات کمکی نکنند، کودک از خانوادهاش جدا میشود. بهعنوانمثال، قانون رفاه کودکان نروژ ابتدا ایجاب میکند که خدمات در خانه باید آزمایش شود، یا باید ثابت شود که خدمات در خانه مفید نخواهد بود. ازاینرو، کودکان این فرصت را دارند که قبل از جدا شدن از خانواده بزرگتر شوند. بااینحال انتظار میرود که با افزایش تأکید کشورهایی مانند ایالاتمتحده بر خدمات پیشگیرانه، در این کشورها نیز سطح سنی کودکان در مراقبتهای خارج از خانه افزایش یابد.
فرزندخواندگی به جای مراقبت خارج از خانه
از سوی دیگر اکثر کشورها، بهاستثنای دانمارک، تغییراتی را در نوع مراقبت خارج از خانه تجربه کردهاند؛ درنتیجه فرزندخواندگی بهوضوح به اولویت تبدیل شده است و مراقبتهای اقامتی در مراکز دولتی نقش ثانویه را پیدا کردهاند، روندی که در بسیاری از کشورهای دیگر نیز مشهود است.
بروکراتیزه شدن نظامهای رفاهی کودکان
همانطور که اشاره شد، تمایز بین رویکرد حمایت از کودک و رویکرد خدماتدهی به خانواده در مقابله با کودکآزاری این بود که در رویکرد حمایت از کودک اقدامات لازمه بیشتر بر مداخلات نهادهای قانونی متمرکز است که بوروکراسی بیشتری طلب میکند. بااینحال بررسی تحولات در هر ده کشور نشاندهنده افزایش رویههای رسمی است که امور مربوط به حمایت از کودک را تنظیم میکند. این امر با گسترش فراگیر الزامات بوروکراتیک و معرفی طیف وسیعی از ابزارها و فنآوریهای مختلف همراه است.
این مسئله به خاطر آن است که متخصصان و سایر افراد در سازمانهای حمایت از کودکان رسماً نسبت به آنچه انجام میدهند و نحوه انجام آن پاسخگوتر شوند. این پیشرفتها ارتباط نزدیکی با رشد موازی تلاشها برای قانونمند کردن و حمایت از آنچه بهعنوان رویه مبتنی بر شواهد شناخته میشود، مرتبط است، رویکردی که بر اهمیت دانش علمی و مستندسازی نتایج تأکید میکند.
فراگیری بیشتر نظامهای رفاهی کودکان
در طی این تحولات، نژاد و قومیت نیز بهویژه در ایالاتمتحده، انگلستان، کانادا و آلمان مورد تأکید بیشتری قرار گرفتهاند. در ایالاتمتحده، حضور قابلتوجهی از کودکان آفریقایی-آمریکایی و بومیان آمریکا در تمام سطوح سیستم رفاه کودکان وجود دارد که منجر به ابتکارات متعددی برای بررسی علل نابرابری نژادی و قومی و تلاش برای رسیدگی به عواقب ناشی از آن شده است.
جمعبندی کلی از تحولات
درمجموع، چندین روند توسعه سیستمهای حمایت از کودکان را از اواسط دهه ۱۹۹۰ شکل داده است. اول اینکه این سیستمها دامنه خود را گسترش دادهاند؛ کودکان بیشتر و درنتیجه خانوادههای بیشتری از خدمات و مداخلات سیستم رفاه کودکان برخوردار شدهاند. همچنین یافتهها حاکی از آن است که رویکردهای فعلی برای محافظت از کودکان در برابر بدرفتاری بسیار پیچیدهتر از رویکردهایی شده است که در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اواسط دهه ۱۹۹۰ عمل میکردند.
درنتیجه طبقهبندی رویکردهای موجود به حمایت از کودک و خدماتدهی به خانواده دیگر شمای مناسبی از وضعیت فعلی را ارائه نمیدهد. وضعیتی که با تغییرات مهم در طول سالها تغییر کرده است. کشورهایی که قبلاً با رویکرد حمایت از کودک شناسایی شده بودند، برخی از عناصر رویکرد خدماتدهی به خانواده را پذیرفتهاند. درعینحال، شواهدی نیز وجود دارد که نشان میدهد آن دسته از کشورهایی که قبلاً بر اساس رویکرد خدماتدهی به خانواده فعالیت میکردند، تلاشهای قاطعی را برای پاسخ به نگرانیهای فزاینده در مورد آسیب به کودکان انجام دادهاند. این امر بهخوبی در همه کشورهای شمال اروپا، بهاستثنای سوئد قابلمشاهده است.
شکلگیری رویکرد متمرکز بر کودکان
علاوه بر تلاشهای مختلف برای ایجاد تعادلی جدید بین دو رویکرد حمایت از کودک و خدماتدهی به خانواده، ظهور یک رویکرد جایگزین را نیز باید مدنظر داشت که میتوان از آن بهعنوان رویکرد متمرکز بر کودک[۹] یاد کرد. این رویکرد جایگزین به کودک بهعنوان فردی با رابطه مستقل با دولت متمرکز است. ازاینرو رویکردی بالقوه مخالف خانواده است. این رویکرد صرفاً به نگرانیهای محدود در مورد آسیب و سوءاستفاده از کودکان محدود نمیشود؛ بلکه موضوع موردتوجه آن رشد، سلامت و بهزیستی کلی کودک است.
این امر در بسیاری از سیاستها و برنامههای کشورهایی که کودکان را هدف قرار میدهند، بهعنوان ابزار مهمی برای پیشبرد دولت رفاه مشهود است. این رویکرد به دنبال فراتر رفتن از صرفاً محافظت از کودکان در برابر خطر و ارتقای رفاه کودکان است. بهعنوان نمونه در فنلاند و نروژ که سیاستها به سمت ایجاد جامعهای دوستدار کودک[۱۰] در حال حرکت است و یا در برنامههای جامع متمرکز بر کودکان در ایالاتمتحده، انگلستان و آلمان این امر قابلمشاهده است.
دلایل و مشخصههای رویکرد متمرکز بر کودک
در این چارچوب، آسیب و سوءاستفاده از کودکان یکی از عاملی است که ممکن است بر رشد و رفاه کودک تأثیر بگذارد. ازاینرو اگر به هر دلیلی نگرانی در مورد بهزیستی کودک وجود داشته باشد، دولت به مداخله برای ارائه حمایت یا مداخلات فراتر اقدام میکند. درنتیجه در این رویکرد دولت نقش فزایندهای را برای خود در زمینه ارائه طیف وسیعی از مداخلات اولیه و خدمات پیشگیرانه بر عهده میگیرد.
اگرچه این رویکرد نوظهور عناصری را هم از رویکرد حمایت از کودک و هم از رویکرد خدماتدهی به خانواده وام میگیرد، اما دارای ویژگیهای کیفی متفاوتی است. این تفاوت توسط دو خط نفوذ عمده و تا حدودی متضاد شکل گرفته است. از یکسو، این رویکرد تحت تأثیر ایدههای مربوط به وضعیت سرمایهگذاری اجتماعی است. و از سوی دیگر، تحت تأثیر اولویت رو به رشدی است که به اهمیت فردیت داده میشود. بااینحال، این دو خط نفوذ بهراحتی کنار هم نمینشینند و میتوانند منجر به تنش شوند که نشان میدهد رویکرد متمرکز بر کودک میتواند در کشورهای مختلف شکلهای متفاوتی به خود بگیرد.
[۱] Child Protection Orientation.
[۲] Family Service Orientation.
[۳] زمانی که تشخیص داده شود خانواده نمیتواند از کودک مراقبت کند و باید کودک را از خانواده جدا کرد.
[۴] Anglo-American Countries
[۵] Continental European Countries
[۶] Nordic Countries
[۷] Neglect
[۸] منظور زمانی است که کودک بنا به دلایلی از خانواده جدا شده و نزد فردی دیگر یا در مراکز دولتی نگهداری میشود.
[۹] Child-Focused Orientation
[۱۰] Child Friendly
لینک کوتاه https://iran-bssc.ir/?p=24230
بدون دیدگاه