ضمن عرض سلام بهعنوان مقدمة بحث، لطفاً نسبت بین شفافیت و فساد را به لحاظ تئوریک تشریح نمایید.
بنده بهعنوان یک کارشناس اقتصادی اعتقاد دارم فساد و بهخصوص فساد اقتصادی مهمترین خطر و تهدید برای کشور است، چراکه فساد در واقع ریشه تمام ناملایمتیها، نابرابریها، ظلمها و ناعدالتیها است. در بررسی ریشههای فساد میتوان گفت در جامعهای که سلامت اقتصادی حکمفرما باشد، این سلامت مانع از به وجود آمدن هرگونه فساد و معضل اقتصادی خواهد شد. اگر اقتصاد کشور بر اساس اصول علمی و کارشناسی اداره شود، قطعاً میتوان فساد را کنترل کرد. عدم شفافیت اقتصادی یکی از ریشههای فساد است؛ برای مقابله با فساد قطعاً نیاز داریم که حکمرانی خوب حاکم باشد. در کشورهای توسعهیافته به دلیل اداره علمی اقتصاد، فساد بهشدت کنترل شده است، بنابراین یکی از دلایل به وجود آمدن فساد در اقتصاد عدم شفافیت در اقتصاد است. مضافاً اینکه، اگر شفافیت و حقوق شهروندی و توسعه تبدیل به فرهنگ نهادین شود و تحولات تکنولوژی ارتباط را بپذیریم میتوانیم وضعیت امیدوارکنندهتری داشته باشیم. بر اساس تجارب جهانی و اطلاعاتی که وجود دارد، ریشه فساد اقتصادی در ایران عدم شفافیت است. در جامعهای که شفافیت اقتصادی حکمفرما نباشد و انحصار و عدم رقابت وجود داشته باشد قطعاً فساد به وجود میآید. عدم شفافیت از عوامل پایین بودن نرخ رشد اقتصادی، نامناسب بودن فضای کسبوکار و جذب سرمایهگذار است، بنابراین هرچه شفافیت و مبادله آزاد اطلاعات بیشتر باشد به نفع اقتصاد ملی ایران خواهد بود.
از این نظرگاه میتوان ارتباطی را بین مقولة توسعه و شفافیت شناسایی نمود؟
بله، یکی از نیازهای اساسی اقتصاد ایران برای افزایش تولید ملی و سرمایهگذاری خارجی و داخلی، مناسب شدن فضای کسبوکار است. یکی از شاخصههای مهمی که فضای کسبوکار را بهبود میبخشد، ایجاد شفافیت در اقتصاد است. به نظر من شفافیت نقش بسزایی در ایجاد امنیت و ثبات اقتصادی کشور برای کارآفرینان اقتصادی دارد.
البته ما در ایران سرمایهگذاری بالقوه یا همان پسانداز را داریم، اما آنچه الان به آن نیاز است سرمایهگذاری بالفعل است. برای این مسئله باید فضای کسبوکار را مناسب کنیم و یکی از مسائلی که باعث میشود سرمایهگذاری بالفعل افزایش و فضای کسبوکار بهبود پیدا کند، شفافیت است. یعنی مبادله آزاد اطلاعات که این به بخش خصوصی علامت و سیگنال و تمایلشان برای سرمایهگذاری را افزایش میدهد.
جایگاه مردم در بحث دسترسی آزادانه به اطلاعات، که صدالبته برآمده از شفافیت در حوزههای گوناگون است، کجاست؟
به عقیده من دانستن، حق مردم است. مردم باید بدانند مدیران و نمایندگان و مقامات کشوری چگونه زندگی میکنند. الان افغانستان در شفافیت از ما جلوتر است. یعنی در سایت بانک مرکزی افغانستان حقوق مقامات قابل رؤیت است. این را چگونه توجیه میکنیم؟ البته باید این دادخواهی را مردم انجام دهند. مردم باید از مقامات بخواهند که شفاف عمل کنند و نمایندگانشان را مجبور کنند قوانین را بهگونهای تنظیم کنند که موجب افزایش شفافیت در کشور شود.
به نظر من مشکل آنجاست که حساسیت به فساد در جامعه ایران از بین رفته است. در نتیجه اگر قرار باشد امروز اقتصاد ایران شفاف نباشد و پشت پرده آن نیز برای افکار عمومی مشخص نباشد ما با چالشهای جدی در آینده مواجه خواهیم بود. اقتصاد ایران دارای بیانضباطی پولی، مالی و اداری است. با این وجود میتوان مانع از جدیتر شدن چالشهای اقتصادی کشور شد و شرایطی را به وجود آورد که اقتصاد ایران در مسیر علمی و عقلایی قرار بگیرد.
در این رابطه میتوان چه توقعی از رسانهها داشت؟ به طور مشخص، صدا و سیما تا چه حد در این رابطه کوشا بوده است؟
رسانه ملی هم در این موضوع کوتاهی کرده است. زیرا مردم در واقع خواهان مبارزه با فساد هستند اما هیچکس آنها را همراهی نمیکند. وقتی یک اقتصاددان میگوید آزادی مبادلات اقتصادی، این آزادی باید در تمام سطوح باشد. این آزادی شامل حق شهروندی نیز میشود. لذا اگر در جامعه ما رسانهها بتوانند مثل جوامع توسعهیافته تخلفات مالی و فساد اقتصادی عالیترین سطوح اداره کشور را منتشر کنند به افزایش شفافیت اقتصادی کمک خواهد کرد. اگر این آزادی باشد میتوان بر تاریکخانه افراد رانتخوار نور تاباند و افراد سوءاستفادهگر را رسوا کرد.
بهعلاوه، باید کمک کنیم افکار عمومی، مداخلهگرانِ روند بودجه را پایش کند. اصلاح نظام مالیاتی با گفتاردرمانی محقق نمیشود، طراحی یک سیستم مالیاتی کارآمد ضروری است. سیستم مالیاتی سنتی، جامعه صنعتی حاضر را نمیتواند اداره کند. همانطور که سیستم حقوقی بر اساس دادههای علمی اداره میشود سازوکارهای بهبود بودجه هم علمی و تجربی است.
با توجه به تجربة شما در سازمان برنامه و بودجه، خوب است تا بهطور تخصصیتر در این رابطه صحبت کنیم.
ما مشکلی در بودجهنویسی نداریم. مشکل ما این است که تقریباً از اواسط دهه ۸۰ اقتصاد کشور دچار نوعی بینظمی بیسابقه شده است. این بیانضباطی صرفاً مختص به یک حوزه نیست و مثلاً در حوزه مالی، بودجه را تحت تأثیر قرار میدهد. ما تنها راهکاری که برای حل این مشکل داریم، این است که با توجه به الگوهای علمی و اثبات شده در سطح جهان به مقابله با این بیانضباطی بپردازیم. یکی از انتقادهایی که به بودجهنویسی وارد میشود این است که باید سالانه وابستگی به نفت را کاهش دهیم. اما این در صورتی امکانپذیر است که منبع درآمد اصلی کشور، مالیات شود که متأسفانه به دلیل همین بیانضباطیهای مالی ما نتوانستیم سیستم مالیاتی مناسبی را ایجاد کنیم.
اعتقاد دارم مجلس ما متوجه شفافیت نیست. ما امروز قانونی داریم که بر اساس آن باید بودجه جاری کشور فقط از محل مالیاتها باشد و درآمد نفت فقط برای سرمایهگذاریهای زیربنایی و بین نسلی صرف شود. این در قوانین برنامه سوم تا ششم آمده است. اما به خاطر آنکه ما نظام اطلاعات شفاف نداریم هیچکدام از اینها عملی نمیشود. نمیدانیم هرکس چقدر مالیات دارد که برویم از او مالیات بگیریم. به این ترتیب ایران بهشت واسطهگران، دلالان و سودجویان میشود.
در خصوص مبارزه با آنچه شما از آنها بهعنوان دلالان و سودجویان یاد کردید، چه اقداماتی باید در دستور کار قرار گیرد؟
به نظر من تنها راه مبارزه با دلالی، سوداگری و سفتهبازی پیاده کردن یک سیستم اقتصادی شفاف است. اقتصاد ایران بهشدت از جهالت اقتصادی رنج میبرد. جهالت اقتصادی به این معناست که ما بهجای اینکه در چارچوب منافع کشور با مشکلات و مسائل اقتصادی برخوردی علمی و کارشناسی داشته باشیم، برخوردهای پوپولیستی و عوامفریبانه میکنیم. یکی از مشکلاتی که اکنون باعث شده است دلالان و واسطه گران سوداگران به ثروتهای نجومی در جمهوری اسلامی دست پیدا کنند و طبقه جدیدی را تشکیل دهند، نبود شفافیت است. این طبقه دغدغه توسعه ایران، عدالت اجتماعی و رفاه جامعه را ندارد و بهشدت با شفافیت مخالف است و نبود شفافیت است که باعث رشد این طبقه نوکیسه در اقتصاد ایران شده است. اقتصاد ایران امروز قربانی عدم شفافیت است.
اشارهای هم به بحث مالیات داشتید، لطفاً بیشتر توضیح دهید.
عدم شفافیت و نبود نظام آمار و اطلاعات دقیق، یکی از دلایل اصلی فرار مالیاتی در اقتصاد ایران است. یکی از دلایلی که نسبت مالیات به تولیدات ملی در اقتصاد ما پایین (حدود ۸ درصد) است همین مسائل است. درحالیکه نسبت مالیاتی در ترکیه حدود ۲۰ درصد است. به همین دلیل است که ایران را بهشت دلالان مینامند. زیرا بهراحتی از پرداخت مالیات فرار میکنند. در نتیجه، ما باید شرایطی ایجاد کنیم که هر فرد و نهادی که فعالیت اقتصادی انجام میدهد مالیات پرداخت کند.
از طرفی، معافیتهای مالیاتی، عرصه رقابت را برای بخش خصوصی تنگ میکند. ما نیازمند طراحی سیستمی هستیم که امکان وصول مالیات را برای کشور فراهم کند. اگر سیاستگذاران ندانند که چه کسانی درآمد دارند هیچ زمان نمیتوانند در دریافت مالیات موفق شوند و از سویی از وابستگی به درآمدهای نفتی فاصله بگیرند. چالش اصلی کشور نبود سیستم اطلاعات است و به همین جهت میبینیم سازمان امور مالیاتی برای آنکه به سیستم درست اطلاعاتی دسترسی ندارد نمیتواند مالیات را به غیر از کارمندان دولت و معدود مجموعههای دیگر بگیرد. با توصیههای اخلاقی نمیتوان جلوی فرار مالیاتی را گرفت. این عمل از طریق مبارزه با پولشویی انجام میشود. از طرف دیگر باید بهوسیله سیستمهای مالیاتی درآمدها را رصد کرد و از آن طریق مالیاتها را افزایش داد. یک ضربالمثل مصطلح در کشورهای غربی وجود دارد و آن این است که از مرگ میشود فرار کرد اما از مالیات نمیتوان فرار کرد. برای حل مسئله فرار مالیاتی باید مسئله امضاهای طلایی را از بین ببریم.
به نکتة ظریفی اشاره کردید. چطور میتوان نسبتی بین مقولة شفافیت و مبارزة با پولشویی برقرار نمود؟
به عقیده من شفافیت در خزانه و منابع درآمدی دولت به این معنی است که ما بدانیم چه میزان مالیات داریم و سیستم بانکی بتواند آن را رصد کند و مانع از این شود که پولهای کثیف وارد سیستم اقتصادی شود. ببینید در دنیا کشورهای توسعهیافته بهشدت با پدیده پولشویی مبارزه میکنند و با توجه به اینکه قانون آن را داریم، ما هم باید اقدامات مفید و درستی در مبارزه با این مسئله انجام دهیم. زیرا یکی از دلایلی که بانکهای بزرگ دنیا حاضر نیستند با ما کار کنند، همین عدم شفافیت است که در بخشی از سیستم بانکی ما وجود دارد؛ بنابراین به نظر من برای اقتصاد ایران از نان شب واجبتر، همین شفافیت است. زیرا متأسفانه امروز بخشی از درآمدهای قاچاق، رشوه و فعالیتهای رانتخواری که پولهای کثیف هستند وارد اقتصاد ما شده و تبدیل به پولهای تمیز شدهاند. یکی از راههای جلوگیری از این مسئله شفافیت در اطلاعات است. به هر میزان که شفافیت اطلاعاتی افزایش پیدا کند، ورود این پولهای کثیف هم کم میشود.
گویا نمیتوان از فساد مالی در ایران سخن به میان آورد و از نظام بانکی کشور چشم پوشید.
دقیقاً. اگر سیستم بانکی ما شفاف باشد، دیگر پولهای مواد مخدر، رشوه، اقتصاد زیرزمینی مثل قاچاق کالا وارد اقتصاد کشور نمیشود. اگر امروز در سوئیس، فرانسه یا آلمان یک دلار پول کثیف وارد حساب شما شود، شما مورد بازخواست قرار میگیرید. اما در اقتصاد ایران این شفافیت وجود ندارد. نمونه این را میتوانید در بعضی مؤسسات مالی ببینید. ما هنوز نمیدانیم پشت صحنه مؤسساتی مثل ثامنالحجج، افضل توس، فرشتگان و… کیست؟
تنها راه مبارزه با دلالی، سوداگری و سفتهبازی پیاده کردن یک سیستم اقتصادی شفاف است. اقتصاد ایران بهشدت از جهالت اقتصادی رنج میبرد. جهالت اقتصادی به این معناست که ما بهجای اینکه در چارچوب منافع کشور با مشکلات و مسائل اقتصادی برخوردی علمی و کارشناسی داشته باشیم، برخوردهای پوپولیستی و عوامفریبانه میکنیم.
سؤال این است که پول پسانداز کننده در این مؤسسات مالی به چه کسانی داده شده است؟ و این پولها کجا هستند؟ یک عده در اقتصاد کشور اخلال ایجاد کردهاند، آیا دولت باید از منابع عمومی که متعلق به تمام مردم کشور است، پرداخت کند؟ و اینها آزادانه بگردند؟ باید صاحبان و سهامداران این مؤسسات باید به سزای اعمال ننگینشان برسند و در دادگاه محاکمه شوند و افکار عمومی بداند که با چه زالو صفتانی مواجه هستیم.
نباید که هرگاه فردی دزدی انجام داد و موسسه مالی تأسیس کرد و پول مردم را اختلاس کرد، بانک مرکزی و دولت از خزانه ضرر و زیان را پرداخت کند. این نه تنها اجحاف در حق ملت ایران است بلکه راهکار صحیحی هم نیست. اینکه بانک مرکزی در جایی کوتاهی کرده است، باید مورد بررسی حقوقی و قضائی قرار بگیرد اما نافی مسئله حقوقی صاحبان مؤسسات مالی نیست. این مؤسسات یک شخصیت حقوقی هستند و باید پاسخگو باشند.
طبق برنامه ششم توسعه، دولت مکلف است حقوق و دارایی مسئولین را منتشر کند، همانطور که در کشور افغانستان است و ما باید کمک کنیم که این شفافیت بر فعالیتهای مالی و پولی، نظام بانکی و معاملات تجاری حاکم شود تا مشکلاتی مانند بیکاری که ریشه در عدم شفافیت دارند برطرف شود.
در اقتصادهای پیشرفته مانند آمریکا، در صورت مجهول بودن منشأ پول ورودی به حساب، با دارنده آن برخورد میکنند. درحالیکه این روند در ایران وجود ندارد و بخشی از پولشویی از طریق داشتن کارتهای بانکی متعدد صورت میگیرد. هرچند کشور ما قربانی تروریسم است، اما عدم شفافیت در سیستم بانکی کشور موجب شده که کشور در لیست سیاه FATF قرار بگیرد و در پی آن مناسبات بانکی کشور با بانکهای بینالمللی تحت تأثیر قرار گیرد.
آیا میتوان برای کلیه موارد اخیرالذکر اطلاق بیانضباطی را برگزید؟ و البته اشارهای هم به FATF داشتید.
متأسفانه نبود شفافیت، باعث بیانضباطی در اقتصاد ایران شده است. این بیانضباطی شامل بیانضباطی پولی که آن را در سیستم بانکی ملاحظه میکنیم، بیانضباطی مالی که آن را در سند بودجه میبینیم و بیانضباطی اداری است که آن را در سیستم اداری میبینیم. بهجای آنکه مسابقه بگذاریم و افراد را جذب کنیم، افراد بیکفایت را وارد خدمات دولتی میکنیم. درحالیکه همه جای دنیا از طریق مسابقه و آزمون بهترین فارغالتحصیلان دانشگاههای درجه یک را جذب دولت میکنند.
مهمترین ابزاری که میتواند مقابل فساد قرار بگیرد آزادی است. یعنی آنقدر آزادی اطلاعات وجود داشته باشد تا اگر کسی دزدی کرد افکار عمومی وی را له کند. یعنی در واقع پیوند میان آگاهی، آزادی و شفافیت مهمترین اقدام برای مبازره با فساد است.
بهطورقطع FATF از فساد و ورود پولهای کثیف به کشور جلوگیری میکند. هر کشوری که مخالف با پولهای کثیف باشد با عضویت ایران در FATF موافق است. در کشوری که قاچاق، رشوه، فروش مواد مخدر و… وجود دارد، مبارزه با پولشویی ضرورت دارد. وقتی پولهای کثیف بهراحتی وارد کشور و چرخه اقتصاد میشود فرار مالیاتی هم با شرایط بهتر و راحتتری اتفاق میافتد، چرا که شفافیتی در این موضوع وجود ندارد. با توجه به چنین دستاوردهایی سیاستگذاران به دنبال تصویب FATF هستند و معتقدند که مسیر اقتصاد با تصویب آن وارد ریل درستی میشود. برخی مخالف این هستند که اقتصاد ایران به سمت شفافیت پیش برود، چون جلوی رانتخواری گروهی گرفته میشود، درحالیکه همین عدم شفافیت سبب شده تا بانکهای بزرگ خارجی، حاضر به مراوده با بانکهای ما نباشند و زیان این عدم شفافیت به کل اقتصاد کشور رسیده است. نمیتوان ادعای مبارزه با فساد داشت اما مقررات و موازین هنجارین بینالمللی آن را نپذیرفت. باید در عین حفظ اسرار ملی در خصوص FATF و با جهان تعامل کرد که این امر مستلزم پذیرش قواعد شفافیت است. باید مقررات بینالمللی را در تجارت پاس داریم.
صحبت از رانت شد. چرا اقتصاد ایران به رانت آلوده است؟
هرگونه رانتی که در اقتصاد ایجاد فساد کند، مانع شفافیت است. البته نباید فراموش کرد که ریشه فساد در اقتصاد ایران اقتصاد دولتی است؛ هرچه اقتصاد دولتی گستردهتر باشد، فساد بیشتر میشود، چون اقتصاد دولتی منشأ رانت است. بهعنوان مثال، ما زمانی که شرکت پارس الکتریک را داشتیم، تلویزیون گروندیک آلمان را مونتاژ میکرد. حاج محمدتقی برخوردار یکی از بهترین کارفرمایان ایرانی بود که اموالش ناجوانمردانه مصادره شد. آن موقع کرهایها تلویزیون سیاه و سفید هم نداشتند. اما ما امروز در ایران حتی یک شرکت در حد شرکتهای کره جنوبی نداریم. چرا کره به اینجا رسید؟ چون آنجا رانت وجود ندارد.
چه ابزارهایی را به لحاظ قانونی و نهادی میتوان در زمینة بسط شفافیت به خدمت گرفت؟
در ایران بیانضباطی اقتصادی (شامل بیانضباطی پولی، مالی و اداری) باعث فساد شده است. یعنی وقتی خود سیستم نظم ندارد مشکلاتی ساختاری برای اقتصاد ایجاد میکند. قوانین نیز قطعاً زمینه را برای بروز فساد فراهم میکند. در نتیجه، اگر یک نهاد مستقلی که فراجناحی و زیر نظر سه قوه باشد و نهادهای دیگر در کار آن دخالت نکنند مناسب است.
از طرفی، مشکل نبود نهاد و سازمان نیست؛ بلکه مشکل اصلی ناکارآمدی سازمانها است که باید ساختار آن اصلاح شود یا افرادی که در آن حضور دارند تعویض شوند. اگر سایر نهادهایی که وظیفه مبارزه با فساد در کشور را دارند که تعداد آنها هم کم نیست وظیفه خود را درست انجام دهند، اصلاً نیازی به تشکیل یک نهاد جدید نیست. بهعنوان مثال، متأسفانه سازمان بازرسی بهجای آنکه مانع فساد شود و سردمدار آزادی اطلاعات باشد در اموری دخالت میکند که وظیفه آن نیست.
بنابراین برای برپایی شفافیت در اقتصاد باید مجموعه حکومت بهویژه قوه قضاییه تمام توان خود را در این راستا به کار ببندد و باید توجه کرد که در این مسیر دیدگاههای سنتی نمیتواند در ریشهکنی عدم شفافیت مؤثر باشد و باید از امکانات روز مانند آیتی استفاده کنیم.
با علم به موارد فوق، با تقید به چه اصلی میتوان با فساد در عرصههای مختلف مبارزه کرد؟
مهمترین ابزاری که میتواند مقابل فساد قرار بگیرد آزادی است. یعنی آنقدر آزادی اطلاعات وجود داشته باشد تا اگر کسی دزدی کرد افکار عمومی وی را له کند. یعنی در واقع پیوند میان آگاهی، آزادی و شفافیت مهمترین اقدام برای مبازره با فساد است. بنده معتقدم اگر آزادی اقتصادی نباشد قطعاً جامعه به سمت فساد سوق پیدا میکند. متأسفانه به دلیل دید محدود مخالفین مردمسالاری در ایران تا صحبت از آزادی میشود فکر میکنند مقصود بیبند و باری است. درحالیکه هدف اصلی از آزادی و شفافیت، مبادله آزادانه اطلاعات است. در جامعهای که اطلاعات به صورت شفاف مبادله شود از نظر اقتصادی هزینه مبادله کاهش مییابد و وقتی هزینه مبادله کاهش یافت این جامعه به سمت ثبات و امنیت اقتصادی سوق پیدا میکند و زمینه برای سرمایهگذاری مولد و تولیدی شکل میگیرد.
بنابراین اگر در جامعة ایران شفافیت اقتصادی حکمفرما شود زمینهای برای وجود کلاهبرداران، دلال صفتان و رانتخواران وجود نخواهد داشت. لذا شفافیت و مبادله آزاد اطلاعات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی علاوه بر ثبات و امنیت اقتصادی منتج به این خواهد شد که این جامعه به سمت رقابتی شدن حرکت کند و در جامعهای که رقابت وجود داشته باشد خلاقیت و نوآوری اقتصادی بروز خواهد کرد و از آن طرف این شفافیت مانع به وجود آمدن هرگونه انحصار میشود. در نتیجه، ما امروز نیاز به شفافیت و آزادی اطلاعات داریم و به جز اطلاعات شخصی افراد و اطلاعات مربوط به امنیت ملی این امر باید محقق شود.
در پایان اگر نکتهای مدنظرتان است بفرمایید.
هر چه سطح درایت و آگاهی عمومی افزون شود تحول روشناییبخشتر است. آموزش عمومی یک راهبرد است. طرفدار تقویت بودجه آموزشوپرورش هستم چون کارایی اجتماعی را در پی دارد. سیستم جذب افراد کارآمد و توانافزای اجتماعی و تخصیص بهینه منابع محدود برای ساماندهی ساختارهای نظامی و آموزشی ضروری است. اصلاح ساختاری لازم است چه اینکه باید یک ارتش داشته باشیم. یک وحدت فرماندهی، آن هم در وقتی که مخارج غیر ضرور باید کاسته شود. پول نفت باید صرف امور زیربنایی شود. در بخش مخارج دولت تعدیل محقق شود. شرکتهای دولتی نباید حیاط خلوت وزارتخانهها شوند. بلکه باید محدود و تحت نظارت و ضوابط موضوعه قابل ارزیابی باشند. سیستم بد حتی از بیسیستمی مخربتر است. با سیستم منسجم و هدفمند حرکت نکنیم دچار شلختگی اقتصادی میشویم.
بدون دیدگاه