انکشاف اراده جمعی نه واگویه‌ی مطالبات


انقلاب اسلامی برای درانداختن طرحی نو، یا ایجاد نهادهایی جدید صورت گرفت تا طبق قانون اساسی، نفی هر گونه ستمگری و ستمکشی و سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، خودکامگی، تبعیض و محرومیت کند، مشارکت عامه مردم را برای تعیین سرنوشت خویش تامین نماید و . . . به عبارت دیگر توسعه پایدار را برای مردم ایران به ارمغان آرد. ملت ایران در پی تحقق این طرح نو بیش از 40 سال را قهرمانانه و بزرگ‌منشانه تنگنای جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی را بخصوص از جانب امپریالیسم ایالات متحده، به همراه بی‌کفایتی در مدیریت اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی، خودکامگی و انحصارطلبی را در عرصه سیاسی، بیداد تورم و بیکاری، گسترش اسکان غیررسمی و . . . را تاب آورده و سربلند اما رنجور شده، از آنها عبور کرده است.

تاریخ انتشار : ۱۷ شهریور ۹۸

به رغم درآمدهای بی‌سابقه نفتی، به دلیل انحصارطلبی سیاسی و اقتصادی، نهادهای اقتصادی ناقص‌تر و کژکارکردتر شد، فساد نظام‌مند و رانت‌جویی گسترش یافت و تثبیت گشت، اندک رقابت و نوآوری موجود در عرصه اقتصاد از میان رفت، توسعه صنعتی تکمیل شد و نه دوران پساصنعتی یا اقتصاد دانش آغاز نشد و در عوض دولت رانتی یا نوفئودال جایگزین دولت توسعه گشت. با دمیدن پرفساد در حباب بانکی و بخش مسکن (همگی برآمده از رانت‌جویی) بخش مولد (بخصوص صنعت) از پا افتاد، ، رکود تورمی اقتصاد را فراگرفت. ارزش پول و در نتیجه ثروت ملی ناگهان به یک سوم کاهش یافت. از هرمالکیتی جز مالکیت انسان بر نیروی کارش حفاظت نامشروط و متعدیانه گشت، و در نتیجه بزرگترین ثروت ملی یعنی نیروی کار مزدی، از بازتولید ساده قوای جسمانی‌اش نیز، به قیمت فربگی رانت‌خوران نوفئودال، باز ماند.

اما تاکنون اکثریت روشنفکران ایرانی پس از نفی رقیق یا غلیظِ فساد و ناکارآمدی دولت، مطالبات خود و گاه مطالبات جامعه را مطرح نموده‌اند. آن چه روشن است دولت توان فکری و عملیِ ارائه و اجرای یک مدل توسعه را ندارد، پس اگر روشنفکران پیشرو و انقلابی بازهم چون گذشته تنها به واگویه‌ی مطالبات اولیه جامعه از دولت بسنده کند، و با رویکردی ناتورالیستی تنها به نشان دادن کاستی‌ها و کژکارکردی‌ها بپردازند، هرچه هم دلیرانه باشد، منفعلانه است. چرا که در متن بحرانی ساختاری، پیوسته تنها آسیب‌ها و زخم‌هایی جدید را بر تن جامعه‌ای نشان می‌دهد که خود درد آنها را تا مغز استخوان می‌چشد و می‌شناسد، و هردم سرگشته‌تر راهی برای رهایی از آنها می‌جویند. در واقع روشنفکران تاکنون نتوانسته اند برای جامعه خود کلیتی وحدت بخش و سیری واحد را برای دستیابی به توسعه پایدار ترسیم کنند تا اراده جمعی مردم برای دستیابی به آن، انکشاف یابد.

اکنون اگر در کوتاه مدت برای رهایی از این همه بحران‌های فاجعه‌آفرین، برنامه و نقشه راهی تدوین نشود؛ دیگر در بلند مدت هیچ اقدامی ثمر نخواهد داشت و چه بسا به دلیل بحران‌های درونی و بیرونی، رخدادی شبیه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تمام تلاش‌ها و رنج‌های مردم را برباد دهد. ازین‌رو وظیفه تمام روشنفکران پیشرو و انقلابی، کوشش و هم‌فکری برای ارائه، و پافشاری بر تحقق مدل و برنامه توسعه پایدار ایران است.  وظیفه حاکمیت نیز عمل به چنین برنامه‌ای، که طبق قانون اساسی از حق مردم برای توسعه و تعیین سرنوشت خویش برای نفی هرگونه خودکامگی، تبعیض و محرومیت سرچشمه می‌گیرد.

لینک کوتاه https://iran-bssc.ir/?p=2110

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *