طی قریب به سه دههی گذشته، توسعهی اقتصادی و سیاسی در دولتهای سازندگی و اصلاحات در صدر اولویتها قرار گرفت، اما بهرغم توفیقهای نسبی، ظرفیتهای اجرایی حاکمیت همچنان ضعیف مانده و اقتدار دولت به نفع توسعهی نهادهای شبهدولتی محدود شد. امروز تردیدی نیست که مجموعه تحولات به گونهای رقم خورده که هم حاکمیت به لحاظ ظرفیت اجرایی و با شاخصهایی نظیر طراحی و اجرای موفق خطمشی، پاسخگویی، کارآمدی و شفافیت وضعیت مطلوبی ندارد و هم جامعه فاقد امکان و ابزار موثر برای مشارکت اجتماعی و تحرک بخشیدن به حاکمیت برای عبور از وضعیت پیچیدهی جاری است. «توانمندسازی جامعه و حاکمیت» به عنوان یک فرایند دووجهی که طی آن هم افزایش ظرفیتهای اجرایی حاکمیت در کانون توجه قرار میگیرد و هم توانمند کردن جامعه در قالب تقویت نهادهای واسط برای ایفای نقش موثر، پاسخی به وضعیت فعلی است.
ویژهنامهای که پیش رو دارید با مساعی جمعی از محققان، اساتید دانشگاه، روشنفکران و اهالی سیاست برای گشودن دریچهای بر این حوزهی مفهوم (توانمندسازی جامعه و حاکمیت) تدارک دیده شده است. مطالب در دو بخش کلی سازمان یافتهاند:
- نخست «روندهای تضعیف» که به بررسی مصادیق معدودی از روندهایی میپردازد که منجر به تضعیف حاکمیت و جامعه شده است. در این راستا هم چشمانداز تاریخی مدنظر بوده که طی آن مشخص شود کدام دسته از سیاستها و سازوکارها از عصر پهلوی اول و دوم دستاندرکار تضعیف جامعه و در نتیجه تهدید و بیثباتی خود حاکمیت شدند؛ و هم در گفتوگوهایی که با فعالان سیاسی (علی شکوریراد، محمدرضا باهنر و سعید حجاریان) صورت گرفته، کوشیده شده نقبی به وضعیت متاخر و پس از انقلاب زده شود. طبیعی است که نوپدید بودن مفهوم «توانمندسازی جامعه و حاکمیت» در فضای فکری و سیاسی سبب میشود حتی در ذیل این مبحث نو نیز پارهای از عناصر و مولفههای پارادایمهای رایج توسعه و اصلاحگرایی در ایران (توسعه اقتصادی و توسعهی سیاسی) راه یابد؛ هرچند نقطه تمرکز ما گشودن باب گفتوگو با اهالی سیاست برای اندیشیدن به توانمندیهای اداری ـ اجرایی در پرتو تفاهم نخبگان و پرهیز از بیثباتی سیاسی بوده است. در ضمن تشریح روندهای تضعیف به طور مشخص بر دو مصداق (از میان مصادیق ممکن متنوع) نیز تمرکز کردهایم: نخست حامیپروری که در نتیجهی پیشی گرفتن دموکراسی نیمبند بر بوروکراسی ضعیف رخ میدهد؛ دوم چالشهای حساب واحد خزانهداری که به رغم تصریح بر آن در دو قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی، همچنان بر زمین مانده است.
- دوم، راهبردهای توانمندسازی. ذیل این بخش، یک کتاب مهم در بحث توانمندسازی حاکمیت که با مساعی معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و توسط دو تن از پژوهشگران اقتصادی (آقایان خیرخواهان و درودی) ترجمه شده و در دست انتشار است، به خوانندگان معرفی شده است. تشریح اهمیت ساختار اداری برای خروج از چرخهی ناکارآمدی در یادداشتهایی از آقایان احسان خاندوزی و نیما نامداری مطرح شده و بحث مهم و بنیادی نقش جامعهی مدنی و روشنفکران در توانمندسازی دوجانبهی مذکور در گفتوگوهایی با آقایان مراد ثقفی، علی ربیعی و کاوه بیات پی گرفته شده است. موضوع حکمرانی شبکهای به عنوان یک بدیل نظری برای تبیین اهمیت نهادهای حرفهای و مدنی، بخش غیردولتی و مجموعهی بوروکراتیک در بهبود حکمرانی در یادداشتی از آقای علی خواجهنائینی و میزگردی با حضور آقایان ابراهیم غلامپور آهنگر و سعید نریمان در همین راستا به بحث و بررسی نهاده شده است. به عنوان الگویی از تجربهی موفق برای کاربست ظرفیتهای جامعهی مدنی در توانمندسازی جامعه و مبارزه با فساد، تجربهی کرهی جنوبی معرفی شده است. کتاب «ابداع امر اجتماعی» نیز که در این بخش معرفی شده، دریچهای به گونهی دیگری از نگریستن به سیاست در جامعه میگشاید: دیگرگونهای که ما را مخیر به انتخاب از میان انقلاب و محافظهکاری نمیکند، بلکه راهبرد اعاده و تقویت همبستگی اجتماعی توسط دولت را پی میگیرد.
این ویژهنامه چیزی جز یک گام اولیه برای طرح رئوس کلی الگویی مغفول در وضعیت جاری و به طور کلی سیر توسعهی ایران نیست؛ الگویی که به جای مباحث تکراری حوزهی توسعهی سیاسی یا آزادسازی اقتصادی، درصدد بازیابی توان جامعه و بازسازی ظرفیت اجرایی حاکمیت برای توسعهی ایران و گذار از بحران است. گذشتن از راههای بینقشه، طلب میکند که برای پیریزی گفتمانی بدیل در فضای فکری و سیاسی ایران و تحقق آن کوشش خود را به کار بندیم. مباحث گردآمده در این مجلد از این زاویه، کوششی است مقدماتی برای نشان دادن مسیر پیچیدهای که پیش رو داریم.
بدون دیدگاه