معرفی کتاب «اتحادیه‌های کارگری و خودکامگی در ایران»

روابط اتحادیه‌های کارگری و دولت پس از مشروطیت


کتاب «اتحادیه‌های کارگری و خودکامگی در ایران» به تشریح روابط اتحادیه‌های کارگری و دولت از سال‌های 1285 یعنی شروع حکومت مشروطه تا سال 1342 یعنی در زمانی که شاه دستگاه قانون‌گذاری را کاملاً به زیر یوغ خود کشید و اختیارات تصمیم‌گیری نخست‌وزیر و وزارتخانه‌های مهم را به خود اختصاص داد، می‌پردازد. در نهایت نویسنده در پایان کتاب بخشی را به بیان خاطرات خود در سال‌های 1342 تا 1355 که در ایران زندگی می‌کرده و نیز آثار منتشر شده برخی از همکارانش درباره دوره پس از انقلاب اختصاص می‌دهد. در ادامه این یادداشت توضیح مختصری درباره هر فصل از کتاب آورده شده است تا خواننده بتواند نمایی کلی از هر فصل را در ذهن خود مجسم نماید.

تاریخ انتشار : ۱۳ شهریور ۰۰

اتحادیه‌های کارگری و خودکامگی در ایران

از دهه ۱۳۰۰ به بعد ایران به دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی چشمگیری ازجمله نیرومند شدن دولت مرکزی، ایجاد نظام آموزشی، وضع قوانین برای اعتلای حقوق زنان، احداث جاده‌ها و کارخانه‌ها دست یافت. بااین‌حال، کشور هنوز به بلوغ سیاسی نرسیده بود و تنها تجربه سیاسی آن زمان که انقلاب مشروطه بود در دوره رضاشاه از دست رفت. پس از او پسرش محمدرضا شاه نیز که به نظام حکومت دموکراسی باور نداشت سلطنت خودکامه در ایران مستقر کرد. در کتاب «اتحادیه‌های کارگری و خودکامگی در ایران» نویسنده تلاش کرده است رشد سیاسی کشور را طی دوره ۱۲۸۵ تا ۱۳۴۲ از منظر پیدایش اتحادیه­ های کارگری بررسی کند. هدف نویسنده از انتخاب اتحادیه‌های کارگری آن است که این اتحادیه‌ها نمادی از برخورداری از آزادی‌های سیاسی است. تجربه نشان داده هر زمان آزادی‌های سیاسی در کشور پدیدار می‌شد اتحادیه‌های کارگری شروع به فعالیت می‌کردند و هرزمانی که اختناق سیاسی در کشور برقرار بود، اتحادیه‌های کارگری اولین نهادی هستند که سرکوب می‌شوند.

کتاب فوق در ده فصل تنظیم شده است، که در هر فصل به‌نوعی به تشریح روابط اتحادیه‌های کارگری و دولت از سال‌های ۱۲۸۵ یعنی شروع حکومت مشروطه تا سال ۱۳۴۲ یعنی در زمانی که شاه دستگاه قانون‌گذاری را کاملاً به زیر یوغ خود کشید و اختیارات تصمیم‌گیری نخست‌وزیر و وزارتخانه‌های مهم را به خود اختصاص داد، می‌پردازد. در نهایت نویسنده در پایان کتاب بخشی را به بیان خاطرات خود در سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۵ که در ایران زندگی می‌کرده و نیز آثار منتشر شده برخی از همکارانش درباره دوره پس از انقلاب اختصاص می‌دهد. در ادامه این یادداشت توضیح مختصری درباره هر فصل از کتاب آورده شده است تا خواننده بتواند نمایی کلی از هر فصل را در ذهن خود مجسم نماید.

فصل یک- پیدایش جنبش کارگری ۱۲۸۵-۱۳۰۰

در این فصل از کتاب به بررسی وضعیت اتحادیه‌های کارگری در سه دوره مجزا پرداخته شده است. سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۳۰۰، شامل وقایعی همچون امضای فرمان مشروطیت، تشکیل مجلس دوم و پس‌ازآن تشکیل اولین اتحادیه کارگری ایران و فراز و نشیب‌های تشکیل اتحادیه چایخانه‌ها و پارچه‌بافان است. سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۴، دوره‌ای است که روسیه و انگلستان در ایران مناطق نفوذ جداگانه‌ای داشتند و به‌تدریج بر نهادهای سیاسی ایران ازجمله مجلس، قوه مجریه و مقننه نفوذ کردند که نتیجه آن هم تضعیف موقعیت اتحادیه‌های کارگری و تحکیم قدرت رضاخان بود. رضاخان به‌شدت به مبارزه با مطبوعات و اتحادیه‌های کارگری پرداخت و بسیاری از رهبران اتحادیه‌ها را زندانی کرد. نهایتاً طی سال‌های ۱۳۰۵-۱۳۲۰، رضاخان به آزادی نهادهای مستقل مانند مجلس، مطبوعات و اتحادیه‌های کارگری ضربه زیانباری وارد کرد. آخرین روزنامه کمونیست تعطیل شد، مخالفان رضاخان به خاطر عقایدشان تحت تعقیب قرار گرفتند و بسیاری از وقایع دیگر در این دوران به وقوع پیوست.

فصل دو- تولد دوباره اتحادیه‌های کارگری

تولد دوباره اتحادیه‌های کارگری در پاییز ۱۳۲۰ نتیجه غیرمستقیم تجاوز نیروهای انگلیس و شوری به ایران بود که طی آن رضاشاه تبعید و پسرش محمدرضا پهلوی به‌جای وی به سلطنت رسید. رضاشاه پس از به سلطنت رسیدن فرمان عفو عمومی زندانیان را صادر کرد و دوره تازه‌ای از آزادی‌های سیاسی آغاز گردید، مجلس استقلال خود را بازیافت و تعداد روزنامه‌های منتشر شده چند برابر شد، احزاب و اتحادیه‌های کارگری جدید تشکیل شد. این فصل در چهار بخش اصلی تشکیل شده است:

مهم‌ترین اتحادیه کارگری ضد کمونیست «اتحادیه سندیکاهای کارگران ایران (اسکی)» آفریده وزارت کار و تبلیغات بود. این اتحادیه برای رقابت با شورای متحد مرکزی تشکیل شد اما ازآنجایی‌که پس از گذشت چند سال دربار این اتحادیه را مانعی در راه تقویت سلطنت می‌دید تصمیم گرفت آن را زیر سلطه خود بگیرد.

تشکیل حزب توده و اتحادیه‌های آن: از مهم‌ترین احزاب و اتحادیه‌های کارگری می‌توان به حزب توده و شورای مرکزی اشاره کرد. هرچند ۷۵ درصد از اعضای حزب توده را کارگران تشکیل می‌دادند؛ اما، مقاصد و ایدئولوژی واقعی حزب توده از ابتدا موردبحث و سوابق و اظهارات رهبران آن از بسیاری جهات کمونیستی بود. ازآنجایی‌که حفظ استقلال شورای مرکزی از حزب توده نیز امری دشوار بود، بنابراین نشانه‌ها و استدلال‌ها در راستای وابستگی این دو به کمونیسم شوروی حکایت داشت. در ادامه این بخش از فصل دوم کتاب، نویسنده دلایل و استدلال‌هایی مبنی بر نفوذ مارکسیسم در اتحادیه‌های کارگری آن زمان بیان می‌کند.

واکنش دولت در برابر ناآرامی کارگران: دولت در بیشتر مواقع در برابر اعتراضات کارگری بی‌توجه بوده یا آن‌ها را سرکوب می‌کردند. دولت به تعقیب و آزار رهبران اتحادیه کارگری یا ایجاد تفرقه و اختلافات قومی و قبیله‌ای در بین کارگران می‌پرداخت. دستگاه اجرایی همچنان به رفتار خود که حاکی از بی‌توجهی و در مواردی خصومت با اتحادیه‌های کارگری بود ادامه می‌داد. تقریباً کلیه قوانین و مقررات کارگری مانند قانون بیمه کارگری، تأسیس وزارت کار و اقتصاد ملی و لایحه جامع کار که برای کمک به کارگران وضع شد، صرفاً کارکردی جز فرونشاندن طغیان نارضایتی عمومی بود. در این بخش توضیحی مختصر از اقدامات دولت و نتایج حاصل از آن آورده شده است.

مجلس و کارگران: تا زمانی که دستگاه‌های اجرائی و قانون‌گذاری زیر سلطه طبقه ممتاز بود امیدی به بهبود اوضاع کارگران با استفاده از قوانین و موارد قانونی نبود؛ بنابراین آن‌ها چشم امید به انتخابات مجلس دوخته بودند. در این بخش از فصل دوم، نویسنده به تشریح رقابت میان حزب توده و شورای مرکزی برای جذب آراء کارگران می‌پردازد و مواضع سه کشور انگلستان، شوروی و آمریکا را در مقابل انتخابات مجلس تشریح می‌کند.

وحدت اتحادیه‌های کارگری حزب توده: در این بخش به تشریح سیاست‌های هیئت مرکزی و اتحاد سایر اتحادیه‌های کارگری حزب توده به این هیئت و اتفاقات پیرامون آن می‌پردازد. در انتهای فصل نویسنده اذعان می‌کند، سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۳ را می‌توان در زمره سال‌هایی دانست که گام‌های مهمی در جهت رشد سیاسی برداشته شد و طبقات متوسط و متوسط رو به پایین ایرانیان دوباره توانستند فعالیت‌های سیاسی خود را از سر گیرند. در این سال‌ها سازمان‌های کارگری و جمعیت‌های حرفه‌ای به وجود آمدند که نقش اساسی در تحولات کارگری ایفا کردند.

فصل سه- سال‌های درگیری ۱۳۲۵-۱۳۲۳

حکومت مشروطه در ایران طی سال‌های ۱۳۲۳-۱۳۲۰ نتیجه اتحاد و همکاری دو کشور جماهیر شوروی و انگلستان بود؛ اما، پس از آن‌که در تابستان ۱۳۲۳ اتحاد جماهیر شوروی و دو قدرت غربی رقابت خود را بر سر ایران از سر گرفتند، کشمکش میان دولت مرکزی ایران و سازمان کارگری چپ‌گرای آن تسریع شد بطوریکه گروه‌های عمده سیاسی ایران از هم جدا شدند و در جناح‌های چپ و راست در مقابل هم صف‌آرایی کردند. ازجمله وقایعی است که دولت محسن صدر برای سرکوب اتحادیه‌های کارگری رقم زد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • دوگانگی نظام اجتماعی ایران به دو گروه ثروتمند و زحمتکش محروم
  • موضوع امتیاز نفت و پشتیبانی حزب توده از درخواست شوروی برای امتیاز نفت
  • اعتصاب کارگران شرکت نفت ایران و انگلیس و نخست‌وزیری محسن صدر
  • برگزیدن هیئت نمایندگی کارگران ضد توده‌ای توسط دولت برای شرکت در کنفرانس دفتر بین‌المللی کار و حواشی آن

بااین‌وجود سیاست‌های داخلی سرکوبگرانه وی نتیجه‌ای به بار نیاورد و تعداد اعضای حزب توده و شورای متحد مرکزی افزایش یافت. ضمن آن‌که عدم پذیرش درخواست اتحادیه شوروی برای امتیاز نفت در ایران توسط نخست‌وزیر خشم این دولت را بیش‌ازپیش کرد، که نتیجه آن سقوط دولت صدر در مهرماه ۱۳۲۴ بود. پس از وی قوام با سیاست آشتی با اتحاد جماهیر شوروی نخست‌وزیر شد. وی در همان ابتدا به کمک شماری اقدامات آشتی‌جویانه از قبیل ارائه قانون کار و ترغیب کارفرمایان به مذاکره با کارگران، حزب توده و شورای متحده مرکزی را آرام ساخت، اما بعدها ثابت شد اقدامات او تیغی دو دمه بود. در ادامه فصل به تشریح اقدامات آشتی‌جویانه قوام و نتایج آن‌ها می‌پردازد.

باوجود اقداماتی که قوام برای کمک به رهانیدن ایران از اشغال سربازان شوروی و آرام کردن حزب توده و شورای متحده مرکزی انجام داد، چندی نگذشت که بریتانیا و ایالات‌متحده به درخواست شاه از پشتیبانی قوام دست برداشتند؛ بنابراین قوام تصمیم گرفت با تأسیس یک حزب سیاسی مردم‌پسند (حزب دموکرات ایران) نقطه اتکایی برای خود فراهم کند. اما به‌زودی مردم و طرفدارانش متوجه شدند که او نمی‌تواند آن‌ها را از گزند حزب کمونیست در امان دارد و از او روی برگرداندند.

فصل چهار- سرکوب اتحادیه‌های کارگری حزب توده ۱۳۲۸-۱۳۲۵

در آبان ماه سال ۱۳۲۵، رضاشاه با تشویق سفیر ایالات‌متحده در آن زمان نخست‌وزیر (قوام‌السلطنه) مستقل را عزل کرد و سلطنت را به‌سوی حکومتی کردن برد. بنابراین حکومت مشروطه ایران تضعیف شد. در راستای سرکوب حزب توده دولت به‌طور مشخص سه اقدام انجام داد:

  • قوام‌السلطنه را عزل و ارتش حکومت را به دست خود گرفت. اما، از آنجایی که قوام مایل به ادامه نخست‌وزیری بود تسلیم شاه شد و به دستور شاه تلاش کرد حزب توده و شورای مرکزی را به کمک نیروهای مسلح از میان بردارد.
  • تصمیم دوباره شاه مبنی بر عزل قوام‌السلطنه در آذرمان ۱۳۲۶ حرکتی دیگر در راستای خودکامگی دولت است. در ۱۳ آذرماه کلیه اعضای هیئت دولت به‌استثناء سه نفر که در تهران نبودند مجبور به استعفا شدند. قوام به فساد و حکومت غیرقانونی متهم شد. سپس از مقام خود برکنار شده و به فرانسه رفت.
  • سومین گام هنگامی برداشته شد که مجلس موسسانی به شیوه‌ای غیر دموکراتیک فراخوانده شد تا قانون اساسی را تغییر داده و قدرت بیشتری به دربار اعطا کند.

فصل پنج- نفوذ اتحاد شوروی در جنبش کارگری (نمونه تبریز)

اتحاد جماهیر شوروی طی جنگ جهانی دوم مسئول سامان دادن اتحادیه‌های کارگری در ایران شناخته شد. در این فصل به بررسی ادعای مزبور و تعیین میزان درستی آن پرداخته می‌شود. برای این منظور به ارزیابی نقش شوروی در تشکیل اتحادیه‌های کارگری ایران، تبریز را به‌مثابه نمونه برگزیده است. این شهر از شهریور ۱۳۲۰ تا اردیبهشت ۱۳۲۵ در اشغال نیروهای اتحاد جماهیر شوروی بود. سیاست دولت شوروی درباره اتحادیه‌های کارگری در تبریز منافع آن دولت دیکته می‌کرد. دولت شوروی با استفاده از اتحادیه‌های کارگری که تحت رهبری کمونیست‌ها بود دست به تشدید تحریکات زد.

فصل شش- نفوذ انگلستان در جنبش کارگری (نمونه آبادان)

بریتانیای کبیر به دو دلیل با اتحادیه‌های کارگری مخالفت می‌کرد. نخست اینکه «شرکت نفت ایران و انگلیس» که متعلق به دولت انگلستان بود، در مقام بزرگ‌ترین کارفرمای ایران فکر مذاکره با کارکنان خود را خواه ایرانی خواه هندی و یا انگلیسی نمی‌پسندید. دوم اینکه دولت انگلستان ازآنجاکه اتحادیه‌های کارگری ایران را کمونیست‌ها رهبری می‌کردند از ترس تسلط آنان بر ایران درصدد برآمد آنچه را ابزار سیاست شوروی در ایران می‌دانست از میان بردارد. در اجرای این سیاست بریتانیا از پشتیبانی کامل آمریکا برخوردار بود. سیاست از میان برداشتن اتحادیه‌های تحت رهبری کمونیست‌ها به دست مقامات کشوری و لشگری ایران و همچنین کارمندان «شرکت نفت ایران و انگلیس» به اجرا درآمد.

این فصل انگیزه‌های مداخله انگلستان در امور کارگری را بررسی می‌کند. ازآنجایی‌که نیروهای انگلستان از سال ۱۳۲۰ تا اواخر ۱۳۲۴ استان خوزستان را اشغال کرده بودند و عملیات شرکت نفت نیز در این استان تمرکز بود، استان فوق به‌عنوان نمونه‌ای برای بررسی نفوذ انگلستان در اتحادیه‌های کارگری (به‌طور خاص شورای متحده خوزستان) در این فصل انتخاب‌شده است.

فصل هفت- نفوذ کارفرمایان در جنبش کارگری (نمونه اصفهان)

در فصول قبل به نفوذ قدرت‌های بیگانه در جنبش کارگری ایران پرداخته شد. این فصل به شهر اصفهان اختصاص دارد، روابط اتحادیه‌های کارگری و پشتیبانان داخلی وضع موجود را بررسی می‌کند. ازآنجایی‌که این شهر در جنگ جهانی دوم به اشغال نیروهای بیگانه درنیامده بود، نمونه مناسبی برای چنین بررسی است. تفاوت اصفهان با خوزستان و تبریز آن بود که صنعت نساجی در این استان به مساعی جنگی متفقین کمک شایان توجهی نکرد؛ بنابراین اتحادیه جماهیر شوروی و بریتانیای کبیر می‌پنداشتند که فعالیت کارگری در اصفهان مانند فعالیت‌های کارگری تبریز و آبادان تأثیر مستقیمی در منافع ملی آنان ندارد. درنتیجه در امور اصفهان به نسبت سایر نقاط کمتر دخالت می‌کردند؛ در اصفهان اساساً نیروهای داخلی با جنبش کارگری مخالفت می‌ورزیدند و البته کارفرمایان از پرشورترین این نیروها بودند. در این فصل از تشکیل اولین اتحادیه مستقل کارگری در اصفهان تا فروپاشی آن بحث می‌شود و تشریح می‌کند که پس از سرکوب این اتحادیه‌ها، نیروهای انتظامی بکار گرفته می‌شوند تا بقیه اتحادیه‌های کارگری را که حتی رهبران آن‌ها ضد کمونیست بودند فرمان‌بردار خود سازند یا به‌کلی از میان بردارند.

فصل هشتم-ظهور و سقوط اتحادیه‌های تحت کنترل دولت (۱۳۳۲-۱۳۲۵)

در تابستان ۱۳۲۵، وزارت کار برای مقابله با نفوذ اتحادیه‌های کمونیستی تشکیل شد. به‌محض تشکیل، وزارتخانه مزبور با کمک نیروهای انتظامی بقیه اتحادیه‌های کارگری را به‌رغم داشتن رهبران ضد کمونیست مطیع خود ساخت یا به‌کلی آن‌ها را از میان برداشت. سیاست انگلستان در ایران مخالفت بی‌قیدوشرط سرکوب اتحادیه‌های کارگری بود، اما با روی کار آمدن حزب کارگر در انگلستان، دولت پشتیبانی از اتحادیه‌های کارگری غیرسیاسی را در پیش گرفت. این سیاست با نظر دولت ایالات‌متحده نیز مطابقت داشت؛ بنابراین سیاست اصلی انگلستان و آمریکا مبنی بر پشتیبانی از سلطنت خودکامه با سیاست ترویج اتحادیه‌های غیرسیاسی در تضاد بود. نتیجه این تضاد آن شد که این دو قدرت تلاش کردند تا اتحادیه‌های کارگری مستقل ضد کمونیست را از میان بردارند.

مهم‌ترین اتحادیه کارگری ضد کمونیست «اتحادیه سندیکاهای کارگران ایران (اسکی)» آفریده وزارت کار و تبلیغات بود. این اتحادیه برای رقابت با شورای متحد مرکزی تشکیل شد اما ازآنجایی‌که پس از گذشت چند سال دربار این اتحادیه را مانعی در راه تقویت سلطنت می‌دید تصمیم گرفت آن را زیر سلطه خود بگیرد. نهایتاً این اتحادیه به‌رغم وابستگی اسمی به حزب دموکراتیک قوام عملاً ابزار دربار و ارتش شد. در ادامه فصل نویسنده به دلایل و روند فروپاشی اتحادیه‌های تحت کنترل دولت به‌ویژه اسکی می‌پردازد و رابطه بین کارگران و دولت مصدق را تشریح می‌کند.

فصل نه- کارگران بی‌اتحادیه (۱۳۴۲-۱۳۳۲)

در ابتدای فصل به بررسی نگرش دولت به کارگران پرداخته می‌شود. نویسنده کتاب اذعان می‌کند در بین سال‌های ۱۳۲۰-۱۳۲۵ با استقرار دولت مشروطه نیروی سیاسی کارگران در برابر کارفرمایان و دولت افزایش یافت. در سال‌های ۱۳۳۰-۱۳۲۵ یعنی تا زمان سرنگونی دولت دکتر مصدق بیشتر دستاوردهای سیاسی کارگران را بر باد داد. پس از سقوط دولت مصدق، خودکامگی به مرحله تازه‌ای از رشد و توسعه گام نهاد و بیش‌ازپیش به ارتشی امروزی شده و از سال ۱۳۳۶ به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) تکیه کرد تا هرگونه مخالفت یا اعتراض را سرکوب کند. در ادامه این فصل نویسنده به بررسی شرایط و روند تکامل چند نهاد ازجمله اتحادیه‌های حزب توده، اتحادیه‌های دولتی و سندیکاها و شورای کارخانه می‌پردازد. برای مثال نویسنده در خصوص وزارت کار اذعان می‌کند که این وزارتخانه ازآنجاکه کم‌اهمیت‌ترین وزارتخانه در دولت بود و بودجه ناچیزی به آن تعلق می‌گرفت نه‌تنها نمی‌توانست قدمی در راستای بهبود همه‌جانبه وضع کارگران بردارد بلکه حتی نمی‌توانست قوانین را به‌طور مؤثری نیز اجرا کند. علاوه بر آن به علت حقوق نامکفی، اغلب کارمندانش درگیر فساد بودند.

در انتهای فصل نیز دستمزدها و وضع محیط کار کارگران تشریح می‌شود. از آن‌جاییکه پس از سال ۱۳۳۲ دیگر طرح موضوعات سیاسی امکان‌پذیر نبود خواسته‌های کارگران به مسائل اقتصادی به‌ویژه دستمزد محدود شد. حداقل دستمزد تااندازه‌ای پایین بود که اگر حداقل دستمزد را دریافت می‌کردند خوشحال نیز می‌شدند. کارگران فصلی برای دریافت دستمزدهای بالاتر دست به اعتصاب می‌زدند. تنها نگرانی کارگران دستمزدهای پایین نبود گاهی تا شش ماه هیچ مزدی به آنان پرداخت نمی‌شد.

فصل ده- نفوذ انگلستان و آمریکا در جنبش کارگری

از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ سفارت انگلستان و آمریکا علاقه مستقیمی به امور کارگران ایران نشان می‌دادند بطوریکه سفارت انگلستان وابسته کارگری تمام وقتی را در ایران بکار گماشت که این فرد بیشتر فعالیت‌های خود را به بازسازی کنگره اتحادیه‌های کارگری ایران اختصاص داد. سفارت آمریکا نیز از راه اداره توسعه امور کارگری هیئت عملیاتی ایالات‌متحده در ایران که در تیرماه ۱۳۳۳ در ایران مستقر گردیده بود در امور کارگری اعمال‌نفوذ می‌کرد. در کنار این دو، حکومت ایران نیز به استقرار ثبات سیاسی از این راه تمایلی نداشت و سرکوب را به‌مثابه وسیله‌ای برای حفظ حکومت فردی خود می‌پسندید. این فصل به تشریح اقدامات این سه گروه در راستای تضعیف اتحادیه‌های کارگری پرداخته و به‌طور خاص به نقش ساواک در سرکوب کارگران و رهبران آن‌ها اشاره می‌کند. نهایتاً نیز فصل با تشریح اقدامات سه دولت شریف امامی، امینی و علم در مقابله با اتحادیه‌های کارگری به پایان می‌رسد.

لینک کوتاه https://iran-bssc.ir/?p=18810

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *