در آن سوی مرز، در کشور کنیا، رئیس جمهور بنیانگذار دیگری به نام رئیس جمهور کنیاتا داریم که از بسیاری جهات رئیس جمهور خیلی خوبی بود.
کنیاتا واقعا توانست سیاستهای اقتصادی خود را بسیار بهتر از تانزانیا اجرا کند. تانزانیا طی عصر نایره خیلی سریع توسعه پیدا نکرد. کنیا بسیار بهتر عمل کرد. اما کنیاتا به قبیله کیکویو تعلق داشت، و او تعیین کرد که امتیازات به کیکویو برسد. بنابراین نایروبی شهر اصلی در سرزمین کیکویو دیوانهوار رشد کرد.
کیسومو شهر اصلی متعلق به بزرگترین قبیله بعدی یعنی لوو، در دوره ریاست جمهوری کنیاتا افول کرد. سپس او در ۱۹۷۸ میمیرد و رئیس جمهور جدید که معاون رئیس جمهور بوده است به قبیله متفاوت کالونگین تعلق دارد و چرخشی کامل در سیاستگذاری بوجود میآید- کیکویوها بیرون انداخته میشوند و کالونگینها وارد میشوند و همین طور ادامه مییابد.
هر رهبر یا رئیس جمهور در کنیا اساسا کارت قبیله خودش را بازی میکند. در ابتدای دهه ۱۹۹۰ تحت فشار از غرب، آنها نظام سیاسی چندحزبی را معرفی میکنند و تردیدی نیست این احزاب بر پایه خط و ربطهای قبیلهای سازمانیافتند. روایتی که به دست میآورید یکسره توهین و هتاکی به آن دیگری است، و آن «دیگری» قبیله دیگر است.
آتش زیر خاکستر سرانجام در انتخابات سال ۲۰۰۸ زبانه کشید زمانی که کنیا وارد فاز خشونت قبیلهای شد و بیش از ۱۰۰۰ نفر کشته شدند. اکنون به قصه ما از این روستاها برگردیم، ایده هوشمندانه تِد میگوئل این بود که بیاییم ببینیم در هر روستا آن کالای عمومی که واقعا نیاز به همکاری مردم است تا فراهم شود چیست و وی به چاه آب رسید.
داشتن چاه آب در روستا کار سختی نیست اما برای حفظ و نگهداری آن، مردم روستا باید شروع به همکاری کنند. بنابراین او میخواست ببیند آیا توانایی همکاری کردن بین روستاهای قومیت واحد با روستاهای قبایل متعدد، هیچ تفاوتی میکند یا خیر؟
به ویژه پاسخی برای این پرسش بیابد که آیا راهبرد نایره برای ساختن هویت مشترک موفق شد همکاری بین قبایل در تانزانیا را نسبت به قبایل در کنیا آسانتر سازد یا خیر؟ پرسش مشخص وی این بود که آیا چاههای آب در این نوع روستاها بهتر از آن نوع روستاها نگهداری میشدند؟ آنچه وی پیدا کرد این بود که به طور قطع در کنیا، چاهها در روستاهای تک قبیلهای خیلی خوب نگهداری میشوند اما چاهها در روستاهای چندقبیلهای خیلی بد نگهداری میشوند.
مردم روستاهایی که درون این تفرقهای قبیلهای زندگی میکنند نمیتوانند همکاری کنند. روایتهایی که طی سالها تغذیه شده بودند واقعا خیلی تفرقهانداز هستند.
اما در تانزانیا، هیچ تفاوتی وجود نداشت. روستائیان در روستاهای چند قبیلهای به مانند روستاهای تک قبیلهای میتوانند چاهها را دقیقا به همان اندازه خوب مرمت و نگهداری کنند.
میگوئل پیمایش خود را حدود ۴۰ سال پس از اینکه نایره سیاستش برای ساختن هویت مشترک را شروع کرده بود انجام داد. پس این گواهی بر این واقعیت است که نایره چقدر هوشمند و دوراندیش بود. سیاستهای اقتصادی نایره در آن زمان نتیجه نداد اما سیاستهای جامعهشناختی وی، ساختن هویت مشترک در بلندمدت به ثمر نشست.
- دوره آموزشی «از فقر به ثروت؛ فهم توسعۀ اقتصادی»
- مدرس: پل کولیر -دانشگاه آکسفورد
- برگردان به فارسی: مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه جهاد دانشگاهی
- مترجم: جعفر خیرخواهان
- تدوینگر کلیپ: حسین خداپرست
بدون دیدگاه