دوره آموزشی «از فقر به ثروت؛ فهم توسعۀ اقتصادی»

ماژول ۱ کلیپ ۲: دو فعالیت اقتصادی اصلی


 

 

ما جهان واقعا ساده‌ای ساخته‌ایم که از این ساده‌‌تر شاید محال باشد. خب، به نظر شما چه اتفاقی می‌افتد؟ به رفتار بازیگران در این جهان دقت می‌کنیم. ابتدا از کشاورز بالا چپ شروع می‌کنیم. او کشاورز ماهر و در عین حال قوی است. پیش‌بینی رفتار وی نباید کار خیلی سختی باشد. اگر او کشاورزی نکند گرسنه می‌ماند، پس انگیزه خیلی قوی دارد که کشاورزی کند. بنابراین او کشاورزی می‌کند. البته چون کشاورز مولدی است می‌تواند محصول زیادی نیز برداشت کند. حال به نقطه کاملاً مقابل کشاورز قبلی یعنی جایی می‌رویم که کشاورز با مهارت کشاورزی افتضاح و توان بدنی ضعیف قرار دارد. او با چنین وضعی قطع به یقین دچار مشکل می‌شود. با توجه به برداشت بسیار ناچیز محصول کشاورزی وی دچار گرسنگی خواهد شد. به این ترتیب با کاهش وزن بدن، از نظر جسمی حتی ضعیف‌‌تر خواهد شد و احتمال دارد بمیرد. اینک به سراغ کشاورز بالا سمت راست می‌رویم که کشاورز مولد اما ضعیفی است. او با خود می‌گوید: «ضعیف بودن من مساله مهمی نیست چون هنوز هم می‌توانم کشاورز خوبی باشم. پس تا جایی که بتوانم محصول تولید می‌کنم.» تکلیف سه تا از کشاورزان کاملاً روشن است. نتیجه بازی و هیجان این بازی به رفتار شخص پایین سمت چپ بستگی دارد، کسی که در فعالیت کشاورزی افتضاح اما در عین حال پرزور و بنیه است.

خودتان را جای او بگذارید. اگر شما کشاورز بی‌عرضه اما در عین حال قوی باشید چکار می‌کنید؟ پاسخ‌ها چه می‌تواند باشد؟ خب اگر وی آدم احمق تمام عیاری باشد تمام تلاشش را می‌کند تا محصولی کشت کند و البته خیلی هم موفق نمی‌شود و گرسنه می‌ماند درحالی‌که می‌بیند برداشت محصول کشتزارهای همسایه‌ها چقدر خوب بوده است. آنها خوب می‌خورند و او چیز زیادی برای خوردن ندارد.

اما اگر این کشاورز عقلش را به کار بیندازد به محصول کشاورز بالا سمت راست نگاه کرده و با خود می‌گوید: «او محصول کشاورزی خیلی زیادی برداشت کرده است و من از او قوی‌تر هستم» پس به سر زمین کشاورزی آن شخص رفته و به او می‌گوید: «بخشی از محصولت را به من بده.» احتمال دارد آن شخص بگوید اختیار دارید محصول متعلق به خودتان است و بخشی از محصول را بدهد و احتمال هم دارد که چیزی ندهد. به یاد دارید مشکلی که در این جهان داریم اینست که حکومت نداریم. هیچ مرجع و مقامی بالای سر این چهار نفر نایستاده است. پس رفتار عقلانی برای قلدر روستای ما این است که بگوید: «یا به زبان خوش به من خوراک می‌دهی، یا دمار از روزگارت درمی‌آورم.»

اینک به آن لحظه‌ای رسیده‌ایم که در این روستا دو نوع فعالیت اقتصادی شکل گرفته است که موضوع درس اصول اقتصاد سیاسی است. یک نوع فعالیت در این روستا کار تولیدی است. اگر این جامعه تولید نکند همه از گرسنگی خواهند مرد. اما نوع دیگر فعالیت اقتصادی کاربرد عقلانی خشونت است. راهبرد عقلانی فرد قلدر اینست که وقت خود را به شکل کشاورز بی‌عرضه بودن تلف نکند؛ رفتار عقلانی اینست که خشونت به خرج دهد یعنی در مقابل کسی که نمی‌تواند به تنهایی از خودش دفاع کند چپاولگر باشد.

تفاوت اصول اقتصاد سیاسی با اصول علم اقتصاد

نخستین فصل کتاب درسی اصول علم اقتصاد چگونه شروع می‌شود؟ در اصول علم اقتصاد اگرچه به صراحت به ما گفته نمی‌شود اما واقعا پیش‌فرض اصول علم اقتصاد اینست که حکومتی وجود دارد و این حکومت عهده‌دار برقراری و حفظ نظم است. اگر این آدم قلدر شروع به تهدید خشونت کند، در اصول علم اقتصاد فرض می‌شود نیروی پلیس که در پشت صحنه نشسته است وارد می‌شود و جلوی رفتار خشونت‌بار را می‌گیرد. پس ما می‌دانیم آدم قوی آدم ضعیف را تهدید نخواهد کرد. تنها کاری که آدم قوی می‌تواند بکند تلاش و زحمت برای تولید کردن است. اما ما در جهان اصول علم اقتصاد زندگی نمی‌کنیم؛ ما در جهان اصول اقتصاد سیاسی زندگی می‌کنیم، و چنین جهانی جای خیلی مطلوب و خوشایندی نیست. در این جهان بی‌حکومتی حاکم است. فرد ضعیف می‌تواند به اخلاقیات متوسل شود و بگوید: «این کار شما اصلاً منصفانه نیست.» در این جهان نظم اخلاقی متعالی‌‌تر وجود ندارد درنتیجه فرد قوی می‌گوید: «اوه، حق کاملاً با شما است. من متاسفم چون نمی‌خواستم این کار را بکنم اما چاره‌ای ندارم.» راهبرد عقلانی وی همین راهبردی است که او برمی‌گزیند. پس در اصول علم اقتصاد، جهانی که فرض گرفته می‌شود جهان نظم است اما این جایی نیست که جهان با آن شروع شده باشد. در جهان کوچک ما هم امور این‌گونه شروع نمی‌شود. در هر جایی از این جهان نیز مثل آن شروع نشده است. جهان از نظم شروع نشد؛ جهان از بی‌حکومتی شروع شد. در برخی بخش‌های جهان به تدریج نظم ایجاد شد و حکومت متمرکز به وجود آمد؛ بقیه جهان هنوز درحال مبارزه است تا به حکومت متمرکز برسد. یک کتاب خوب که کاهش تدریجی خشونت در جهان را نشان می‌دهد کتاب فرشته‌های بهتر نهاد ما نوشته استیو پینکر است[۱]. چندین کتاب هستند که تاریخ خشونت طی دوره‌های خیلی طولانی را ردیابی کرده‌اند اما خواندن کتاب استیو توصیه می‌شود. کتاب بیش از ۲۰۰۰ سال تاریخ را بررسی می‌کند که از میزان خیلی بالای خشونت شروع می‌شود. جهان بی‌حکومتی واقعاً جهان مطلوبی برای زندگی کردن نبود. شاید تصور کنیم این جهان بی‌حکومتی از نوع روسویی[۲] بوده است جایی که روستائیان خوشحال هستند و همه یکدیگر را دوست دارند. شواهد واقعی از باستان‌شناسی و مانند آن نشان می‌دهد جهان باستان واقعاً شباهتی به آن وضع نداشت. نرخ مرگ و میر ناشی از خشونت بسیار بالا بود. بتدریج طی قرن‌ها، از میزان بسیار بالای خشونت کاسته شد، که نه پیوسته، و قطعاً نه به شکل خودکار بود. در ادامه می‌خواهیم فرایندی را ببینیم که طبق آن انتظار می‌رود خشونت شروع به کاهش کند و نظم به تدریج برقرار شود.

 

  • دوره آموزشی «از فقر به ثروت؛ فهم توسعۀ اقتصادی»
  • مدرس: پل کولیر -دانشگاه آکسفورد
  • برگردان به فارسی: مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه جهاد دانشگاهی
  • مترجم: جعفر خیرخواهان
  • تدوینگر کلیپ: حسین خداپرست

 

پانوشت:

  • [۱] Steve Pinker, The Better Angels of Our Nature.
  • [۲]  ژان ژاک روسو فیلسوف اهل ژنو که بر فلسفه سیاسی عصر روشنگری تاثیر زیادی گذاشت.

۱ دیدگاه

  • با سلام وتشکر
    به نظر می رسد کلیپ ۳ ادامه کلیپ ۲ نیست و چیزی بین ۲ و۳ جاافتاده. چون استاد راجع به صرفه جویی مقیاس خشونت می گوید و از حالاتی حرف می زند که قبلا در کلیپ ۲ چیزی از آن نگفته. کاملا مشخص است چیزی جاافتاده. لطفا رسیدگی فرمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *