یادداشت مهمان به نویسندگی پیتر هرینگتن[۱]
درحالی که دنیا با اولین همهگیری حقیقتاً جهانی دستبهگریبان است، یکی از چالشهای اصلی طرز تلقیهای متفاوت دربارۀ شیوع کنونی کروناویروس است. کرونا ازیکسو، ویروسی است که علم پژشکی میتواند راه مهار آن به ما نشان دهد. ازسوی دیگر، یک چالش جدی اجتماعی است که رفتار و هنجارهای انسانی در مقابله با آن مهم هستند. درحقیقت، مسئله هر دو جنبه را دارد و اگر ما به این اذعان نداشته باشیم و نفهمیم که فائق آمدن بر این بحران مستلزم یادگیری انطباقی است، جانهای زیادی تلف خواهد شد.
پنج سال پیش و در دورۀ شیوع ابولا در لیبریا، من با آمارشناس و اپیدمولوژیست فقید هانس رزلینگ کار میکردم. در حالی دوباره به لیبریا بازمیگشتم که در گذشته، با برنامۀ حکمرانی آفریقا[۲] سه سال در دفتر رئیسجمهور سرلیف[۳] کار کرده بودم. من نیز مانند خیلیها از جمله رزلینگ احساس وظیفه میکردم. حال که به آن تجربه نگاه میکنم، تصور میکنم که امروز میتوان درسهای خوبی برای واکنش به کروناویروس از آن گرفت.
رزلینگ در سال ۲۰۱۴ حرفی بهیادماندندنی زد: «ابولا توأمان پدیدهای زیستی و اجتماعی است». به بیان دیگر، شکست دادن ابولا همانقدر که به تختهای بیمارستانی و درمان ربط دارد، به رفتار و اعتماد مرتبط است. ابتلای موارد جدید در لیبریا – که در مقطعی ممکن بود کشور را به سقوط بکشاند – در نوامبر ۲۰۱۴ اوج گرفت. بسیاری از اپیدمولوژیستهای خارجی در لیبریا بهطور خصوصی اذعان میکردند که بعید است ورود (دیرهنگام) تختهای بیمارستانی، تجهیزات، پول و کارگران کمکی به کشور، کاهش موارد جدید بعد از آن دوره را بتواند توضیح داد.
پس چه اتفاقی افتاد؟ حقیقتاً توجه به آنچه در آنجا اتفاق افتاده، تمرین مفیدی برای انطباق مدام مسئلهمحور (PDIA) میتواند باشد. مسئلۀ اصلی کاملاً مشخص بود: همهگیریِ ازکنترلخارجشدۀ یک بیماری با نرخ مرگومیر بالای ۵۰ درصد. و کشور فاقد توانایی مدیریت این همهگیری بود. آنچه درپیاش آمد، یک فرایند گستردۀ یادگیری بود که کنشگران بسیاری را دربرمیگرفت. اگر بخواهیم از مسئولین شروع کنیم: آنها یاد گرفتند که نظام مدیریت حوادث[۴] را چگونه برپا کنند. نظام مدیریت حوادث نام نهاد جدیدی است که برای امحای این همهگیری ایجاد شد. هدف آن کاستن از بار وزارت بهداشت و سایر نهادهای موجود بود. آنها میبایستی یاد میگرفتند شمارههای تماس فوری در نظر بگیرند، تیمهای دفن مردگان خاص تشکیل دهند، واحدهای ویژۀ درمان ابولا ایجاد کنند، آزمایشگاههای تستگیری راهاندازی و اداره کنند، تجهیزاتی عظیم برای توزیع این منابع بسیج کنند و تمامی اینها بایستی بدون کنار گذاشتن افرادی صورت میگرفت که به سایر خدمات بهداشتی نیاز داشتند.
همزمان، سازمانهای بیرونی که علاقهمند به کمکرسانی بودند نیز بایستی یاد میگرفتند که چگونه تخصصشان در زمینۀ بهداشت عمومی، همهگیریها، تجیهیزات و ارتباطات را با بستر محلی همخوان کنند. برخی سازمانها مانند مرکز کنترل و پیشگیری بیماری ایالاتمتحده که با چشم و گوش باز به این ماجرا وارد شد، در این زمینه بسیار خوب علم کردند. دیگر سازمانها مانند بهداشت جهانی حقیقتاً کند عمل کردند. تفاوت این سازمانها در تمایلشان به یادگیری نهفته است.
مهمتر از همه یادگیری در سطح محلی بود. اوایل بسیاری در لیبریا تصور میکردند که ابولا واقعیت ندارد یا تنها یک توطئه است. این نگرشها از مهمترین عوامل در شیوع اولیۀ ویروس و حجم همهگیری بود. اینها همکاری را کند کرده و مانع از تغییر رفتار مردم میشدند. اما بالاخره مردم بهآرامی انطباق یافتن را آغاز کردند. هنجارهای رفتاریای (تماس فیزیکی، تدفین مردگان و بیاعتنایی به قرنطینه) که به شیوع ویروس کمک میکردند، شروع به تغییر کردند. مردم یاد گرفتند که چگونه هوشمندانهتر از ارگانیسمی رفتار کنند که مرگبار است اما میلیونها بار کمتر از انسانها پیچیدگی دارد. اگر از متخصصها بپرسید به شما خواهند گفت که بیش از همه این جماعتها، مردم، لیبریاییها (و سیرالئونیها و گینهایها) بودند که رفتارشان را تغییر دادند و ورق را برگرداندند.
این یادگیری دشوار و مداوم بود و نیاز به انطباق دائمی با راهحلهای مؤثر داشت. همۀ اینها در زمانهای بسیار سخت و تراژیک اتفاق میافتاد. پیامها و الگوهایی که متخصصان کُپی و پِیست کرده بودند، بهسرعت شکست میخوردند و ایجاد الگوهای محلی ضرورت مییافت. در این مورد این یک تیم کوچک نبود که روش PDIA را اعمال میکرد، بلکه شبکۀ بزرگ و کمهماهنگی از کنشگران بودند که همگی برای حل یک مشکل بزرگ بسیج شده بودند. انطباق مدام مسئلهمحور در سطحی کلان در حال انجام بود، بدون اینکه رسماً هماهنگ یا تسهیل شده باشد. در دل آن نیز صدها انطباق مدام مسئلهمحور دیگر در حال انجام بودند. اختیار در مورد مسئله وجود داشت، پذیرش و توانایی نیز بایستی در میان کنشگران مختلف شکل میگرفت. اشتباهات، ناکامیها، تردیدها و بنبستهای بسیاری در میان بود. همینطور یادگیری و فوریتهای دائمی.
از این تجربه چه چیزی میتوانیم در مورد بحران کنونی کووید ۱۹ یاد بگیریم؟ تصور میکنم چندین درس حقیقتاً مهم بتوان از آن گرفت.
اول، همانطور که رزلینگ در مورد ابولا گفته بود، بایستی بدانیم این همهگیری هم زیستی و هم اجتماعی است. مسئلهای پیچیده است و تنها فنی نیست. فائق آمدن بر آن مستلزم این است که ما هم به دانش پزشکی و هم به جنبههای رفتاری و اجتماعی این همهگیری توجه داشته باشیم. در جاهای مختلف راهحلها بایستی انطباق بیابند. آنچه در چین مؤثر واقع شد – قرنطینۀ کامل در استان هوبی- لزوماً در سایر کشورها با فرهنگ متفاوت مؤثر نخواهد بود. زمانیکه دولت لیبریا وست پوینت[۵]– یکی از فقیرترین زاغههای آفریقا – را قرنطینه کرد؛ تأثیر معکوس آن در سال ۲۰۱۴ آشکار شد. تلاش ناموفق چند هفتۀ گذشته برای قرنطینۀ کل شمال ایتالیا میتواند قابلتوجه باشد.
دوم، بایستی اذعان داشت که ما هنوز از دانش کامل برای حل مؤثر این بحران برخوردار نیستیم. بخشی از این دانش را بایستی نهادهایی فرابگیرند که مسئول مبارزه با این بحران هستند. اما کانون مهم دیگر یادگیری در سطح جماعتها یا محلات است. آنجاست که بایستی یک تغییر نگرش رخ دهد. ویروسها انسانها را بهواسطۀ رفتار اجتماعیشان به دام میاندازند؛ رفتارهایی مانند لمس کودک یا والدینی که بیمار هستند؛ روبوسی و دست دادن و ملاقاتهای چهرهبهچهره. توقف چنین رفتارهایی مستلزم تغییری اساسی است. اصطلاح «فاصلهگذاری اجتماعی» آدم را متأثر میکند. چون اصطلاحی متناقض است. برای شکست این بیماری ما بایستی خلاف غرایز اجتماعیمان عمل کرده یا این غرایز را دستخوش تغییر کنیم.
سوم، از همینرو ما بایستی بدانیم که رهبری و تعاملی که برای حل این بحران نیاز است، متفاوت از «فرماندهی و نظارت» معمولی است. ابولا به ما آموخت که اعتماد بین مسئولان و عموم مردم مهمترین عنصر در مبارزه با یک همهگیری است. تغییر رفتارهای ارتباطی نیز در دورۀ ابولا بسیار ریشهای بود؛ از پیامهای از بالا به پایینی که مورد اعتماد مردم نبود، به پیامها و رسانههایی (برای مثال از طریق رهبران محلی) که مردم به آنها توجه داشتند. اروپا و سایر کشورها، غرب آفریقا نیستند و به نسخۀ خودشان از این تجربه نیاز دارند اما در یک کشور دموکراتیک با فرهنگ فردگرا، نمیتوان یک همهگیری را تنها با تدابیر کنترلی از میان برد، بلکه رضایتخاطر عمومی شرط است. در نتیجه این مستلزم شکلی از رهبری است که صادقانه و مشورتی باشد.
ما این توانایی را داریم که بر کروناویروس جدید فائق بیاییم اما در کشورهایی که اولین بار است با این بحران روبهرو میشوند، هنوز بایستی چیزهای زیادی فراگرفت. روش انطباق دائم مسئلهمحور اصول و ابزارهایی نیرومند برای این منظور در اختیار ما میگذارد. شکست این بحران همچنین نیازمند رهبری در تمامی سطوح جامعه، اعتماد و از همه بیشتر همدلی و عزمی است که آفریقای غربی پنج سال پیش به جهان نشان داد.
منبع:
[۱] Peter Harrington
[۲] Africa Governance Initiative
[۳] President Sirleaf
[۴] Incident Management System
[۵] West point
ترجمه:
فاطمه تبرزه(کارشناس پژوهشی مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه)