«روش انطباق دائم مسئلهمحور (PDIA) یعنی دخیل کردن مردمِ درگیر در مسئلۀ مورد نظر». ماههای اخیر را میتوان تجسم این جملۀ مت [اندروز] دانست. زمانیکه من این دورۀ آموزشی را شروع کردم، کمبودهای بسیاری داشتم: کمبود تجربه، کمبود تخصص، کمبود اختیارات، کمبود ذکاوت و اهمیت. به روزمۀ همکلاسیهایم نگاه میکردم و آرزو میکردم که آنها روزمۀ کوتاه و خالی از دستاورد من را در لینکداین نبینند. اما وقتی که به دانشگاه آمدم، متوجه شدم که لازم نیست بهقدر آنها تجربه یا هوش داشته باشم، بلکه کافی است بهاندازۀ آنها کنجکاو باشم. بهطور کلی جامعۀ ما نسبت به کنجکاوی بازدارندگی دارد، چراکه کنجکاوی میتواند یک فرایند را کُند کرده، افراد را در معرض تحول قرار دهد یا صرفاً کار بیشتری ایجاد کند. این را رو به کسانی میگویم که نیاز دارند این را بشنوند: لازم نیست شما باهوشترین، معروفترین یا بهترین تحلیلگر داده باشید، تنها لازم است که یک کنجکاوی صادقانه و خاموشنشدنی داشته باشید. بهنظر من PDIA یعنی کنجکاوی در هر فضایی که در آن قرار گرفتهاید. شما باید یک مسئله را بیازمایید و برای فکر کردن به این موارد وقت بگذارید: ۱) چه کسی بر این مسئله تأثیر میگذارد (یا از آن تأثیر میپذیرد)، ۲) این افراد را در کجا میتوانید بیابید، ۳) چگونه آنها را به مشارکت فعالانه در طراحی راهحل وامیدارید. کنجکاوی در هر فضا یعنی دیدار کردن، گوش فرا دادن، صحبت کردن، با هم قهوه نوشیدن یا قدم زدن با آدمهای حاضر در آن.
مسئلۀ من دههها نژادپرستی هدفدار، قانونی و نظاممند در شارلوت در کارولینای شمالی است. در مورد این مسئلۀ بسیار دشوار و بزرگ، آنچه که من بهسختی موفق به تحققاش شدم، افزایش دسترسی به واحدهای ساختمانی فرعی بود. این واحدها در واقع خانههای مجزا و کوچکی هستند که میتوانند در بخشی از خانههای تکخانواری احداث شوند. این واحدها میتوانند تراکم جمعیت یک محله را اندکی افزایش دهند، به محل زندگی پدربزرگ و مادربزرگ خانواده تبدیل شوند یا برای کسب اندک درآمد اضافه کرایه داده شوند. این واحدها همچنین دسترسی به محلات ثروتمند نشین را میسر میکنند. محل زندگی تأثیر بسیاری بر دستاوردهای بعدی فرد از جمله در زمینۀ آموزش، بهداشت و درآمد دارد. بهنظر من پایان دادن به سالها سیاستهای تنبیهی نژادی در شارلوت با ایجاد محلاتی پایان خواهد یافت که برای همۀ افراد فارغ از میزان درآمدشان (و نژادشان، این دو مقوله در آمریکا ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند) قابلدسترسی هستند.
یکی از بخشهای ادامهدار و مشقتبار پروژۀ ما مطالعۀ اسناد و قراردادهای اتحادیۀ صاحبخانههاست. اتحادیۀ صاحبخانهها از جمله اتحادیههای املاک است که اختیار تعیین برخی استانداردها – مانند ارتفاع و مساحت خانهها – در محلات را دارد. استانداردهایی که مضاف بر ضوابط شهری و دولتی هستند. مطالعۀ بیش از صد سند و قرارداد به ما نشان داد که اغلب آنها استفاده از واحدهای ساختمانی فرعی را منع میکنند. تیم ما همچنین در تلاش است که نقشهای از زمینهای دراختیار این اتحادیه تهیه کند تا ببینیم که چه کسری از زمینهای مسکونی شارلوت تحت ضوابط اتحادیه هستند.
ساخت واحدهای ساختمانی فرعی در زمینهایی که تحت ضوابط اتحادیه نیستند نیز با موانعی چند روبهروست. این موانع عبارتند از: شرایط سختگیرانه در مورد منطقهبندی، فرایند مبهم، نبود پیمانکاران و ساختمانسازان و فقدان منابع مالی. تیم ما با انجام پیمایشی بر روی ساختمانسازان و صاحبخانههای محلی که اقدام به ساخت واحدهای ساختمانی فرعی کرده بودند، کوشید دغدغههای آنها را بهتر بشناسد. بعد از شنیدن دغدغههای آنها ما راهنمای «ساخت واحد ساختمانی فرعی در شارلوت» را تهیه کردیم که بهطور خلاصه توضیح میدهد واحد ساختمانی فرعی چیست و چه ملکی واجد شرایط ساخت آن است. ما ساختمانسازان و صاحبخانهها را به یک جلسۀ پیگیری دعوت کردیم و از آنها خواستیم که راهنما را مطالعه کنند و نظرشان را دربارۀ آن به ما بگویند. ما لینک یک طرح نمونۀ سه بعدی در گوگلارث را در آن راهنما گنجاندیم. این طرح به ساختمانسازها تصوری از یک واحد ساختمانی فرعی مستقل در یک ملک را میداد.
یکی از چیزهایی که در طی این کار به من انگیزه میداد این بود که تمامی افرادی (ساختمانساز، صاحبخانه یا عضو تیم طراحی) که از آنها میخواستیم تجاربشان را با ما به اشتراک بگذارند و در این فرایند مشارکتی فعال داشته باشند، بسیار قدردان این بودند که ما به نظراتشان توجه داریم. همتیمیهایم راشل، اندرو و پرویدنس هم در این مسیر مشوق و حامی بودند. همۀ ما مسئولیتهای کاری دیگری نیز داریم اما سعی داشتیم یکدیگر را به پاسخگویی در این مورد واداریم.
یکی از چیزهایی که روش PDIA برای من روشن کرد اهمیت شناخت رابطۀ ذینفعان با مسئله و با یکدیگر بود. و در مرحلۀ بعدی نیز شناسایی نحوه، زمان و دلیل همکاری با هر کدامشان. شاید برای مجوزدهندگان ارشد کارآمدی یک سیستم نرمافزاری اهمیت نداشته باشد اما برای کارمندان برنامهریزی که با ساکنان به این ساختمانها میروند، اهمیت دارد. در روش PDIA دقیقاً همانطور که استخوان بزرگ ماهی نشاندهندۀ «مشکل بزرگ» است، تیغهای کوچکتر ماهی نیز هستند که میتوان با جدا کردن آنها و ایجاد تغییرات کوچک نهایتاً به تغییری بزرگ رسید.
اگر به تجربۀ سال پیشام برگردم، باید بگویم که «روش PDIA یعنی دخیل کردن مردمِ درگیر در مسئلۀ مورد نظر». بهترین توصیۀ من به شما این است که از دفترکارتان بیرون بیایید، مرتب سؤال کنید با این هدف که به فهم برسید و نه تأییدی بر شناخت قبلیتان بگیرید. تلاش کنید یکی دو نفر را پیدا کنید که در روزهای سخت به شما انرژی دهند و بدانید که بایستی همانقدر که در مورد کارتان مراقب هستید، از خودتان هم مراقبت کنید.
ترسیم موانع قانونی و غیرقانونی
ترسیم بازیگران و نتایج نهایی در پنج برگۀ چسبی یا کمتر
راشل استارک (ادارۀ برنامهریزی، طراحی و توسعۀ شهر شارلوت) در حال بررسی راهنمای واحدهای ساختمانی فرعی با یک راهنمای محلی.
منبع:
مترجم: فاطمه تبرزه (کارشناس پژوهشی مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه)