نماد سایت مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه

حکمرانی و راه‌های مبارزه با فساد سیاسی

فساد و حکمرانی

فساد به عنوان یک پدیده چندوجهی در اقتصاد کشورها ظهور می‌یابد. تقریباً تمام کشورهای دنیا با این پدیده مواجهه هستند. تداوم پدیده فساد در اقتصاد کشورها مانع بزرگ برای رشد و توسعه اقتصادی به شمار می‌آید. ازاین‌رو مقابله با این پدیده به عنوان هدف اصلی تمام دولت‌ها در کشورهای توسعه‌یافته و درحال‌توسعه شناخته می‌شود.

دن هاف استاد علوم سیاسی و مدیر مرکز مطالعات فساد در دانشگاه ساسکس، هدف از این کتاب را تحلیل ماهیت و همچنین راه‌حل‌های ممکن برای مبارزه با فساد سیاسی می‌داند. اهمیت یافتن مسائل مربوط به فساد و برنامه کاری حکمرانی خوب به عنوان روش اصلی رفع این مسائل طی پانزده سال گذشته منجر به توسعه مجموعه‌ای از طرح‌های پیشنهادی سیاستی (ملی و بین‌المللی) توافق‌های بین‌المللی و برنامه‌ها و ابتکارت ضد فساد شده است. همه دولت‌های ملی و سازمان‌های بین‌المللی و NGO ها در حال حاضر مدعی هستند که مبارزه با فساد را با جدیت دنبال می‌کنند.

این کتاب از پنج فصل تشکیل شده است. در فصل اول با عنوان «پیدایش و شدت گرفتن جنبش جهانی مبارزه با فساد» تاریخچه شکل‌گیری فساد و مبارزه علیه این پدیده مورد بررسی قرار می‌گیرد. این فصل در پی آن است که آن‌هایی که دغدغه مبارزه با فساد داشتند چه نسخه‌هایی پیشنهاد دادند؟ در این فصل نشان داده می‌شود که با اینکه مبارزه با فساد در دهه ۱۹۹۰ به طور قطع ظهور کرد اما مسیر آن به سمت قرار گرفتن در کانون توجه بدون جنجال نبوده است.

در فصل دوم با عنوان «رژیم‌های حکمرانی و مقابله با فساد» به تبیین حکمرانی و حکمرانی خوب در مقابله با فساد می‌پردازد. در این فصل شاخص‌های حکمرانی مانند تلاش‌ها برای اندازه‌گیری فساد نشان داده می‌شود. بسیاری از شاخص‌های کیفیت حکمرانی نمرات حکمرانی خود را بر اساس ادراکات کارشناسان کشوری که دارای تجربه مستقیم در این زمینه بودند و نیز به طور روزافزونی خانوارها بنا نهادند.

در فصل سوم با عنوان «بنگلادش و کنیا: مذاکرات سخت گام‌های کوچک نتایج بی‌اثر» مقابله با فساد در دولت‌های دارای رژیم‌های حکمرانی با کیفیت پایین مورد بررسی قرار می‌گیرد. این فصل این مسئله را از طریق نگاه به دو مورد بنگلادش و کنیا واکاوی می‌کند.

در فصل چهارم با عنوان «کره جنوبی و لهستان: مذاکرات سخت گام‌های کوچک نتایج بحث‌برانگیز» اوضاع کره جنوبی و لهستان مورد بررسی قرار می‌گیرد که بسیار متفاوت از بنگلادش و کنیا است. در این مورد دو کشور لهستان و کره، فساد همچنان ویژگی غالب گفتمان عمومی در هر دو کشور به شمار می‌رود ولی این مسئله نتوانسته است جلوی این دولت‌ها را در پیشرفت‌های بعضاً عمده اقتصادی بگیرد. این به آن معنی نیست که فساد باعث تسهیل توسعه اقتصادی شده است اما به طور قطع به شیوه‌ای مشابه با بسیاری از کشورهای جهان باعث تضعیف رشد شده و در حقیقت این اختلال در رشد اقتصادی به همان شیوه‌ای است که بخش اعظم ادبیات سنتی موجود درباره فساد به آن اشاره دارد.

در فصل پنجم با عنوان «آلمان و بریتانیا: مسیر کند و پرپیچ‌وخم اصلاحات» به بررسی این دو کشور و مسیر مبارزه با فساد در این کشورها می‌پردازد. آلمان و بریتانیا از دیرباز جزو کشورهایی دانسته می‌شدند که فساد در آن‌ها تا حد زیادی تحت کنترل بوده است. هیچ‌گاه این طور نبوده است که وجود فساد در این کشورها رد شده باشد یا بی‌ربط در نظر گرفته شود. در بخش اعظمی از دوره پس از جنگ جهانی دوم فساد در نظرها موضوعی بوده که تا حد زیادی به علت منفعت‌طلبی افراد بد رخ می‌داده ولی مجموعه کلی جامعه دچار فساد نبوده و در جامعه نظام‌های نظارتی تمکین از قانون و فرهنگ انجام دادن کار درست غالب و حاکم بوده است. در واقع این نوع نگرش‌ها فقط در آلمان و بریتانیا مشهود نیست و در میان بخش‌های زیادی از دنیای غرب رواج دارد.

منبع: