پیش از این، این مشارکت توسط مراجع و رسانههای سنتی هدایت میشد. ولی امروز مردم اخبار و تحلیل های خود را از فضای مجازی میگیرند که در آن انواعی از اخبار جعلی و تئوری توطئه به راحتی منتشر میشود و ظرفیت شناختی ذهن بشر قدرت پالایش این حجم از اطلاعات را ندارد، بنابراین به راحتی به پوپولیسم راستگرایانه پناه میبرد. روزنبرگ استاد دانشگاه ایرواین در کالیفرنیا است و حوزه پژوهش او ظرفیتهای شناختی سیاسی، ایدئولوژی و پرکتیسهای دموکراتیک آلترناتیو بهویژه دموکراسی گفتوگویی(Deliberative Democracy) است. پروژه فکری اخیر او معطوف به پوپولیسم دست راستی و زوال دموکراسی در غرب است. نوشتههای پروفسور روزنبرگ در فصل مشترک روانشناسی، سیاست و نظریه اجتماعی قرار میگیرد. این مقاله را آقای بهنام ذوقی رودسری به سفارش مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه ترجمه کرده است.
در همایش سالانه انجمن بینالمللی روانشناسان سیاسی در تابستان گذشته همه چیز داشت مطابق معمول پیش میرفت. دانشگاهیان حاضر در این همایش در لیسبون به سخنرانیهای همکارانشان در مورد موضاعات مختلف از جمله رواج گسترده تئوریهای توطئه و اوج گرفتن اقتدارگرایی گوش میدادند. اما با شروع ارائه مقاله شاون روزنبرگ ۶۸ ساله که یکی از سرشناسترین افراد در این حوزه است، فضا به کلی تغییر کرد.
اما دلیل این آشفتگی چه بود؟ روزنبرگ که استاد دانشگاه ایرواین کالیفرنیا است، یک فرض اساسی در مورد آمریکا و غرب را به چالش کشید. نظریه او این بود که دموکراسی در حال بلعیدن خود است و دوامی نخواهد داشت. برخلاف منتقدان لیبرال دونالد ترامپ که میخواهند او را مقصر مشکلات آمریکا جلوه دهند، روزنبرگ میگوید که رئیس جمهور دلیل سقوط دموکراسی نیست و حتی کارزار مهاجرستیز موفق ترامپ ممکن است نشانهای از زوال دموکراسی باشد. روزنبرگ میگوید مقصر ما هستیم و منظور او ما مردم است.
حفظ دموکراسی کاری دشوار است و «نخبگان» جامعه (یعنی متخصصان و چهرههای عمومی که به افراد پیرامون خود کمک میکنند مسئولیتهای سنگین مربوط به حکومت مردمی را پیش ببرند) به میزان هرچه بیشتری به حاشیه رانده شدهاند و معلوم شده است که شهروندان به لحاظ شناختی و احساسی توانایی کافی برای اداره یک دموکراسی با عملکرد خوب را ندارند. در نتیجه، مرکز فروریخته است و میلیونها رایدهنده خشمگین و ناامید به پوپولیستهای دست راستی روی آوردهاند. روزنبرگ پیشبینی میکند که در یک دموکراسی با پایه و اساس مستحکم همچون ایالات متحده، حکمرانی دموکراتیک به زوال محتوم خود ادامه خواهد داد و درنهایت سقوط خواهد کرد.
او توضیح میدهد که دلیل موفقیت اخیر پوپولیستهای دست راستی این است که «نخبگان» در حال از دست دادن کنترل نهادهایی هستند که به طور سنتی مردم را از تکانههای غیردموکراتیک خود حفظ میکردند. زمانی که مردم برای اتخاذ تصمیمات سیاسی به خود واگذار میشوند، آنان به سوی راهحلهای سادهای میلغزند که پوپولیستهای دست راستی در سراسر جهان پیشنهاد میکنند: ترکیب وحشتناکی از بیگانههراسی، نژادپرستی و اقتدارگرایی.
نیمه دوم قرن بیستم دوران طلایی دموکراسی بود. بر اساس پیمایشی در سال ۱۹۴۵ تنها ۱۲ دموکراسی در کل دنیا وجود داشت. در پایان قرن این رقم به ۸۷ رسید. اما در این زمان حرکت معکوس عظیمی آغاز شد: در دهه دوم قرن بیستویکم حرکت به سوی دموکراسی ناگهان متوقف شد و حتی حرکتی معکوس شروع شد.
سیاستمداران پوپولیست دست راستی در ایالات متحده، برزیل، ایتالیا، بریتانیا، فرانسه، مجارستان و لهستان قدرت را به دست گرفتند یا خطر کسب قدرت آنها وجود دارد. روزنبرگ اشاره میکند که «بر اساس برخی معیارها، سهم پوپولیستهای دست راستی از آرای عمومی در اروپا در مجموع بیش از سه برابر شده است و از ۴% در ۱۹۹۸ به حدود ۱۳% در ۲۰۱۸ رسیده است». در آلمان، رای پوپولیستهای دست راستی حتی پس از پایان رکود بزرگ و پس از کاهش جریان ورود مهاجران نیز افزایش یافته است.
تنها سه دهه پس از آن که برخی «پایان تاریخ» را اعلام کردند، احتمالا پایان دموکراسی به ما نزدیک شده است. این حرف از سوی سخنرانان پرشور پوپولیست نیست بلکه یکی از پژوهشگران پیشگام علوم اجتماعی است که جسارت کرده است پایان نوعی از دموکراسی که ما میشناسیم را پیشبینی کند.
روزنبرگ که در دانشگاههای ییل، آکسفورد و هاروارد تحصیل کرده است ممکن است در صورت محقق شدن پیشبینیهایش به مهمترین پژوهشگر علوم اجتماعی زمانه ما بدل شود. نظریه او این است که در دهههای آینده تعداد دموکراسیهای بزرگ به سبک غربی در سراسر جهان کمتر خواهد شد و تنها پوستههایی از آنها باقی خواهد ماند. روزنبرگ میگوید که حکومتهای پوپولیستی دست راستی که پاسخهای سادهای به پرسشهای پیچیده میدهند، جای دموکراسیها را خواهند گرفت.
هسته اصلی استدلال روزنبرگ در اینجاست: حفظ دموکراسی کاری دشوار است و نیازمند تلاش زیاد کسانی است که در آن مشارکت دارند. دموکراسی مستلزم این است که مردم به افرادی با دیدگاههای متفاوت با خود و کسانی که با آنها تفاوت دارند، احترام بگذارند. دموکراسی مستلزم این است که شهروندان میان حجم وسیعی از اطلاعات جستجو کنند و خوب را از بد و درست را از غلط بازشناسند. دموکراسی نیازمند اندیشه، انضباط و منطق است.
متاسفانه، تکامل پشتیبان رشد این ویژگیها در بستر یک دموکراسی مردمی مدرن نبوده است. روزنبرگ با اشاره به پژوهشهای حوزه روانشناسی و یافتههایی که تا به امروز کموبیش مشهور شدهاند، این ادعا را مطرح کرد که نوع بشر درست فکر نمیکند. انواع مختلفی از پیشداوریها ذهن ما را در اساسیترین سطوح منحرف میکنند. به عنوان مثال، با دیدن تصویر فرد سیاهپوستی که سوئیشرت کلاهدار پوشیده است، نژادپرستی به راحتی در ناخودآگاه یک فرد سفیدپوست فعال میشود. زمانی که شواهد با اهداف ما همخوانی نداشته باشند، از آنها چشمپوشی میکنیم در حالی که از اطلاعاتی که با پیشداوریهای ما مطابق دارند، استقبال میکنیم؛ گاهی شنیدن اینکه نظرمان اشتباه است، باعث میشود بر نظر خود بیشتر اصرار کنیم و غیره.
روزنبرگ میگوید مغزهای ما باعث تخریب دموکراسی مدرن میشوند و نوع بشر برای دموکراسی مدرن ساخته نشده است.
سابقه این حرف که دموکراسی به درستی عمل نخواهد کرد به افلاطون بازمیگردد. پدران بنیانگذار آمریکا به اندازهای در این زمینه نگران بودند که نیمی از یک قوه حکومت فدرال را به دست مردم سپردند و با این وجود دو قرن است که دموکراسی در آمریکا کم و بیش بدون آسیب زدن به خود کار کرده است.
روزنبرگ در دهه ۱۹۸۰ با پژوهشی به شهرت رسید که نشان میداد بسیاری از رایدهندگان بر اساس ظاهر کاندیداها آنها را انتخاب میکنند. اما چرا او امروز پایان دموکراسی را پیشبینی میکند؟
او توضیح میدهد که دلیل موفقیت اخیر پوپولیستهای دست راستی این است که «نخبگان» در حال از دست دادن کنترل نهادهایی هستند که به طور سنتی مردم را از تکانههای غیردموکراتیک خود حفظ میکردند. زمانی که مردم برای اتخاذ تصمیمات سیاسی به خود واگذار میشوند، آنان به سوی راهحلهای سادهای میلغزند که پوپولیستهای دست راستی در سراسر جهان پیشنهاد میکنند: ترکیب وحشتناکی از بیگانههراسی، نژادپرستی و اقتدارگرایی.
روزنبرگ نخبگان را به عنوان کسانی تبیین میکند که در بالاترین سطوح هرم فکری، سیاسی و اقتصادی هستند و انگیزه دارند تا از فرهنگ دموکراتیک حمایت کنند و در عمل نیز قدرت انجام این کار را دارند. نخبگان در نقش خود به عنوان سناتور، روزنامهنگار، استاد دانشگاه، قاضی و مدیران دولتی به طور سنتی بر گفتمان عمومی و نهادهای آمریکایی غلبه داشتند و در نقش خود به عموم مردم کمک میکردند تا اهمیت ارزشهای دموکراتیک را دریابند. اما امروزه این امر در حال تغییر است. به مدد رسانههای اجتماعی و تکنولوژیهای جدید، هر کسی با دسترسی به اینترنت میتواند وبلاگی تاسیس کند و توجهها را به خود جلب کند؛ حتی اگر نوشتههای او در تئوری توطئه ریشه داشته باشد و بر اساس ادعایی دروغین باشد.
در مقایسه با استلزامات سخت دموکراسی که خواستار مدارا برای مصالحه و تکثر است، پوپولیسم دست راستی همانند خوراکی آماده است. در حالی که دموکراسی از ما میخواهد این حقیقت را بپذیریم که باید کشورمان را با مردمی تقسیم کنیم که تفکر و ظاهری متفاوت با ما دارند، اما پوپولیسم دست راستی یک هیجان سریع به ما پیشکش میکند. پوپولیسم دست راستی میگوید پیروی از اصول سیاسی را فراموش کنید. شما میتوانید در مورد اعضای قبایل دیگر دقیقا همان حسی را ابراز کنید که دوست دارید.
در حالی که در گذشته نخبگان میتوانستند بر تئوریهای توطئه غلبه کنند و ناسازگاریهای ادعاهای پوپولیستها را آشکار کنند، اما امروزه شهروندان هر چه کمتری نخبگان را جدی میگیرند. امروز که مردم اخبار خود را از رسانههای اجتماعی میگیرند و نه از روزنامههای رسمی یا شبکههای خبری تلویزیونی، اخبار جعلی سریع منتشر میشود. بیش از ۱۰ میلیون نفر در فیسبوک این ادعای جعلی را دیدند که پاپ فرانسیس در انتخابات سال ۲۰۱۶ از ترامپ حمایت کرده است. بسیاری از مردم که در حبابی به ساخته دست خود زندگی میکنند، قطعا این دروغ را باور کردند. این ویدیو در ماههای منتهی به انتخابات سال ۲۰۱۶ بیش از هر گزارش خبری دیگری در فیسبوک به اشتراک گذاشته شد.
تناقض اینجاست که دموکراسی بیشتر (به مدد رسانههای اجتماعی و اینترنت و انتشار آزاد اطلاعات) سیاست ما را به خطر انداخته است و ما را به سوی اقتدارگرایی رهنمون میکند. روزنبرگ استدلال میکند که نخبگان به طور سنتی جامعه را از تبدیل شدن به یک دموکراسی بیقید و بند حفظ میکردند؛ تا امروز «اقتدار الیگارشیک» یا «کنترل دموکراتیک» نخبگان، تکانههای اقتدارگرایانه مردم را متوازن ساخته است.
در مقایسه با استلزامات سخت دموکراسی که خواستار مدارا برای مصالحه و تکثر است، پوپولیسم دست راستی همانند خوراکی آماده است. در حالی که دموکراسی از ما میخواهد این حقیقت را بپذیریم که باید کشورمان را با مردمی تقسیم کنیم که تفکر و ظاهری متفاوت با ما دارند، اما پوپولیسم دست راستی یک هیجان سریع به ما پیشکش میکند. پوپولیسم دست راستی میگوید پیروی از اصول سیاسی را فراموش کنید. شما میتوانید در مورد اعضای قبایل دیگر دقیقا همان حسی را ابراز کنید که دوست دارید.
پوپولیستهای دست راستی نیازی نمیبینند که زیاد معقول باشند. آنها میتوانند به طور همزمان هم مهاجران را به دلیل گرفتن مشاغل آمریکاییها سرزنش کنند و هم ادعا کنند که مهاجران افرادی تنپرور هستند که از خدمات رفاهی کشور استفاده میکنند. تنها دغدغه طرفداران پوپولیستها این است که میدانند دشمنی دارند که میتوانند سرزنششان کنند.
برخلاف دموکراسی که مطالبات زیادی دارد، پوپولیستها تنها یک مطالبه دارند. آنها اصرار دارند که مردم وفاداری داشته باشند. وفاداری شامل تسلیم شدن به دیدگاه پوپولیسم ملیگرا است. اما این امر بیش از آنکه باری باشد، یک مزیت است. اعلام وفاداری به یک رهبر اقتدارگرا از کار دشوار تفکر مستقل که دموکراسی از مردم میخواهد، آسانتر است.
روزنبرگ این طور جمعبندی میکند که «در مجموع، اکثریت آمریکاییها عموما قادر نیستند نهادها، پرکتیسها و فرهنگ دموکراتیک یا شهروندی به شیوه مورد نیاز را ارج نهند یا درک کنند. زمانی که نیاز است مردم این امور را درک کنند، چیزی که از آنها مورد مطالبه است را به شیوههایی نابسنده و تحریف شده تفسیر میکنند. درنتیجه، مردم به شیوههایی تعامل خواهند کرد که عملکرد نهادهای دموکراتیک و معنای ارزشها پرکتیسهای دموکراتیک را تضعیف میکنند.»
من باید این امر را روشن کنم که چیزی که حضار در کنفرانس را شگفتزده کرد این بود که روزنبرگ از بدبینی فراتر رفته و صریحا اعلام شکست کرده بود. چیزی که حضار را مغشوش میکرد این بود که ظاهرا او نوعی احترام برای نخبهگرایی قائل بود که امروزه دیگر در آکادمی مد نیست. اما حداقل مطمئن هستیم که در این روزها جایی برای خوشبینی وجود ندارد. چیزی که در دنیا اتفاق میافتد نشان میدهد که راست افراطی در حال پیشروی است. زمانی که کار به ایالات متحده میکشد، مشکل ممکن است بزرگتر از یک نفر باشد. لیبرالها برای پایان ریاست جمهوری ترامپ دعا میکنند ولی اگر حرف روزنبرگ درست باشد، صرف نظر از اینکه چه کسی در قدرت است، دموکراسی در معرض خطر باقی میماند.
نویسنده: ریک شنکمن[۱]
منبع:
پانوشت: