میدانیم که تعطیلی مدارس بهدلیل بیماری کووید ۱۹ به آموزش آسیب رسانده است. حال بر رهبران عرصۀ آموزش – از مقامات رده بالا گرفته تا معلمان مدرسه – است که برنامهای تازه با تمرکز بر مهارتهای اساسی برای کودکان داشته باشند. نظامهای آموزشی میتوانند با اقدامات شجاعانه و متمرکز شدن بر یک اولویت مشخص اثرات درازمدت این بحران را کاهش دهند و روندی نو در جهت پیشرفت پایدار در امر آموزش بنیاد بگذارند.
پاندمی جهانی کرونا زندگی ما و نظامهای آموزشی ما را دچار تغییرات شدیدی کرده است. آموزش به دو صورت آسیب دیده است: مدارس تعطیل شدهاند، در برخی موارد این تعطیلی برای کل دورۀ سال تحصیلی است؛ و تولید اقتصادی که منبع اصلی تأمین بودجۀ آموزش است بهطور جدی کاهش یافته است. آفریقا پیش از اینها در زمینۀ آموزش به بحران دچار بود. در آنجا میلیونها کودک از تحصیل بازماندهاند و آنهایی که به مدرسه میروند، تحصیل ابتدایی را بدون اینکه باسواد شوند به پایان میرسانند. بنابر اعلام بانک جهانی ۸۶% درصد کودکان بدون داشتن توانایی اولیۀ خواندن و نوشتن و مهارتهای ریاضیاتی مدرسۀ ابتدایی را به پایان میرسانند. تعطیلی مدارس در اثر کووید ۱۹ این بحران را به یک کابوس تبدیل کرده است.
یافتههای حاصل از پژوهشها در مورد نظامهای آموزشی نشان میدهد که اگر در کل سطح نظام آموزشی تعهدی نسبت به اولویتدادن به مهارتهای پایهای وجود داشته باشد و در هنگام بازگشایی مدارس سطح یادگیری کودکان آزمون شود و آموزشها متناسب با سطح یادگیری ارائه شوند، نظام آموزشی خواهد توانست آموختههای از دست رفته را جبران کند و حتی نیرومندتر از گذشته ادامه به کار دهد.
برخی ویژگیهای بحران یادگیری زمینه را برای این فراهم میکند که تعطیلی مدارس در اثر کووید ۱۹ اثر شدیدی بر برونداد یادگیری در درازمدت بگذارد. نمودار یادگیری در کشورهای آفریقایی صاف است، بهاینمعنا که کودکان با گذراندن یک سال تحصیلی بیشتر، تقریباً هیچ چیز تازهای نمیآموزند. بسیاری همان ابتدا موفق به یادگیری مهارتهای اساسی نمیشوند و در ادامه هم قادر نیستند با پیشرفتهتر شدن محتوای درسی، خود را به آن برسانند. در مورد کودکانی که طی تعطیلی مدارس چیز اندکی میآموزند، جبران عقبافتادگی دشوارتر هم خواهد بود. سطح یادگیری دانشآموزان یک کلاس میتواند بسیار متفاوت باشد و این تفاوت پس از تعطیلیها در اثر کووید۱۹ میتواند شدت هم بیابد.
تعطیلیهای کووید ۱۹ بیعدالتی آموزشی را تقویت خواهند کرد. غالب کودکان در کشورهای آفریقایی به آموزش مجازی دسترسی ندارند اما آنهایی که دسترسی دارند، کودکان شهری هستند که ثروتمندتر هستند. کودکان ثروتمند به احتمال بیشتر والدینی دارند که میتوانند از آنها حمایت کنند و تکمیلکنندۀ آموزش از راهدور مدرسه شوند.
برنامۀ درسی در اغلب کشورهای درحالتوسعه بسیار بلندپروازانه است. معمولاً این برنامهها دستورکاری دارند که معلمان و دانشآموزان قادر نیستند بهنحوی مؤثر پوشششان دهند. بازیابی یادگیری چالشآفرین خواهد بود، چراکه معلمها باید به دانشآموزان کمک کنند که خود را به برنامۀ درسی برسانند، درحالیکه در کلاسهای مختلفی تدریس میکنند.
یافتههای حاصل از پژوهشها در مورد نظامهای آموزشی نشان میدهد که اگر در کل سطح نظام آموزشی تعهدی نسبت به اولویتدادن به مهارتهای پایهای وجود داشته باشد و در هنگام بازگشایی مدارس سطح یادگیری کودکان آزمون شود و آموزشها متناسب با سطح یادگیری ارائه شوند، نظام آموزشی خواهد توانست آموختههای از دست رفته را جبران کند و حتی نیرومندتر از گذشته ادامه به کار دهد.
بررسیها و گمانهزنیهای تجربی نشان میدهد که فراموشی آموختهها در اثر کووید ۱۹ در نتیجۀ توقف در یادگیری با تعطیلی مدارس و عقبماندگی دانشآموزان از یادگیری موقع برگشتشان به مدرسه رخ میدهد. فراموشی آموختهها میتواند بر یادگیری در سالهای پیشرو اثر بگذارد و بر دستاوردهای فرد در زندگی اثر بگذارد، یعنی بر درآمد، بهداشت و توانمندی او. بههمینخاطر نظامهای آموزشی بایستی به کمک کردن به دانشآموزان برای جبران سریع عقبماندگیشان اولویت دهند. دانشآموزانی که نمیتوانند مهارتهای مبنایی بیاموزند از همه بیشتر در معرض ضعفهای یادگیری هستند. این احتمال وجود دارد که با بازگشایی مدارس و درصورتیکه برنامههای درسی با همان سرعت پیش از تعطیلی آموزش داده شوند، دانشآموزان هرچه بیشتر عقب بیفتند. رهبران سیاسی و آموزشی باید اطمینان کسب کنند که مهارتهای پایهای در اولویت قرار دارند و اهداف روشن و قابلدستیابی تعریف کنند که پشتیبان این تعهد باشد. نظامهای آموزشی زمانی بهترین عملکرد را دارند که واگذاری مسئولیتها روشن و هماهنگ باشد. درصورتیکه آموزشوپرورش اولویتهای مشخصی داشته باشد، خردهنظامهای مختلف آن- از قبیل برنامۀ درسی، نیروی کار، امتحانات و غیره- میتوانند بهتر و هماهنگتر به سوی آن اهداف با یکدیگر کار کنند. مشخص بودن مسئولیتها به تأمینکنندگان اصلی مانند رهبران و معلمان مدرسه اجازه میدهد که خود را با چالشهایی که با آن روبهرو میشوند تطبیق دهند و خدماتشان را مطابق با آن اولویتها ارائه کنند.
زمانیکه کودکان به مدرسه برمیگردند، نظامهای آموزشی و معلمان باید براساس ارزیابی توانمندی کودکان در مهارتهای اولیۀ خواندن و نوشتن و اعداد، اولویتبندی انجام دهند. سطوح یادگیری میان کودکان یک کلاس تفاوتهای بسیاری میتواند با هم داشته باشد، چراکه دانشآموزان سطوح مختلف دسترسی به آموزش از راهدور و حمایت والدین طی دورۀ دوریشان از مدرسه داشتهاند.
برای اینکه دانشآموزان مجدد روی دور بیفتند، معلم باید سطح یادگیری دانشآموزان کلاساش را بداند. معلمها برای انجام ارزیابیهای تشخیصی به منابع و پشتیبانی نیاز دارند. این رویکرد بایستی از ارزیابیهای باکیفیت موجود بهره ببرد. بهعنوانمثال، ابزارهای مورداستفاده توسط سازمانهای ارزیابی که توسط شهروندان اداره میشوند را میتوان در کلاس درس بکار گرفت. در مواردی که ابزارهای تشخیص دردسترس نیستند، نسخهای تلخیصشده از ارزیابیهای سال پیش را میتوان برای این منظور بکار برد.
با بازگشایی مدارس معلمین باید تمرکزشان بر روی کمک به دانشآموزان برای پیشرفت در مهارتهای اولیه خواندنی و نوشتاری و عددی باشد و نه پیشبردن برنامۀ معمول درسی. همچنین پیشرفت را باید از حیث پیشرفت دانشآموز بررسی کرد و نه جلو رفتن استاندارد برنامۀ درسی. برای این منظور، معلمها نهتنها به اطلاعاتی در مورد سطح یادگیری دانشآموز، که به کسب گواهی، منابع و قابلیتهایی برای همسطح کردن تدریسشان با نیازهای رشدی دانشآموزان و نیز حمایت از اجرای شیوههایی جدید نیاز دارند.
رویکردها به تطبیقدهی آموزش میتواند متنوع باشد و باید با نظام موجود همسویی داشته باشد. بهعنوانمثال، رهبران مدرسه میتوانند تصمیم بگیرند که یک ساعت در روز را به مرور مهارتهای اولیۀ خواندن و نوشتن و اعداد اختصاص دهند یا از جعبهابزارهای موجود و برنامههای آموزشی هدفمند برای اجرا در فضای کلاس استفاده کنند. منابع، جعبهابزارهای کافی و آموزشی سریع – که برخی را میتوان از راه دور ارائه کرد- باید بخشی از این استراتژی باشند. معلمها با داشتن اهداف روشن و پشتیبانی کافی توانایی این را خواهند داشت که شیوههایی را انتخاب کنند که در کلاس درس مؤثر واقع خواهد شد.
منبع :
نام تهیهکننده متن: فاطمه تبرزه
نام نویسنده اصلی متن: زینگای موتومبوکا