نماد سایت مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه

فعالیت سمن ها در بوته ی نقد

حوزه فعالیت سمن ها- مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه

موضوع فعالیت سمن هااین کتاب مقدمتا با پرداختن به مفهوم NGO،  نقش و وظایف آن‌ها و تفاوت آن‌ها با خیریه پژوهش خود و نتایج حاصل از آن را معرفی می‌کند. به زعم نگارنده واژه سمن (سازمان مردم نهاد) صرفا ترجمه مصطلح NGO(Non governmental Organization) است از این رو که NGO به سبب آنکه سازمانی غیر دولتی است، ماهیتا قرار است قوانین و عملکرد دولت را به نقد و چالش بکشد و با سازمان‌های مردم نهاد متفاوت است. از این رو یک سمن باید غیر دولتی باشد نه غیر سیاسی. رویکردی که سیاست را معادل دولت می‌انگارد رویکردی تقلیل‌گرایانه است که فهم دقیقی از پیوند سیاست با همه‌ی ابعاد زندگی ندارد. ( به ناچار این دوعبارت در این پژوهش یکی در نظر گرفته شده است).

ضرورت پژوهش

در باب ضرورت انجام این پژوهش دو نکته از نظر نویسنده حائز اهمیت بوده است: اول آنکه ابعاد و زوایای مختلف فعالیت سازمان‌های غیردولتی کمتر مورد توجه بوده است و دوم آنکه همان مطالعات اندک نیز فارغ از نگاه انتقادی و بدون پروبلماتیزه کردن فعالیت این نهادهای اجتماعی انجام شده است.

چیستی سمن

واژه NGO برای اولین بار در ۱۹۴۵ در ادبیات سازمان ملل به کار گرفته شد. از ویژگی‌های سمن؛ غیر انتفاعی بودن، غیردولتی بودن، فعالیت مشارکتی و لزوم پاسخگویی به جامعه هدف است. نویسنده با تاکید بر این ویژگی‌های NGO و همچنین تعریف GONGO؛ به معنای سازمان‌های غیردولتی سامان‌یافته توسط دولت‌ها که در عین انکه زیر مجموعه‌ای از ساختاردولتی نیستند ولی تحت نظارت دولت قرار می‌گیرند؛ عنوان می‌کند که نمی‌توان این سازمان‌ها را مردم نهاد نامید. سازمان‌های مردم‌نهاد در واقع رکن سوم جامعه‌اند که با هدف پیگیری مطالبات گروه‌های در حاشیه و بی‌صدای جامعه رخ می‌دهد که به دنبال قدرت‌افزایی و مشارکت جامعه به حاشیه رانده شده و مطالبه‌گر کردن اعضای این جامعه برای رهایی خود است.

فعالیت سمن ها در بوته‌ی نقد و بررسی

بخش بعدی که نگارنده در این کتاب به آن پرداخته است رویکرد صحیح به سمن و فعالیت‌های NGOها است که از منظر این مطالعه از دو جهت قابل تامل است: (۱) اول آنکه مسائل و آسیب‌های اجتماعی را بر پایه‌ی ساختارهای کلان می‌بیند از این رو نقد به ساختارکلان را به منظور پیشگیری از بازتولید چرخه آسیب در دستور کار قرارمی‌دهند؛ (۲) و دوم آنکه کار اجتماعی با جامعه هدف را به مقصود قدرت‌افزایی، بازاندیشی و بازسازی هویتی این افراد برای بدل شدن به مطالبه‌گران اصلی این جریان می‌داند.

به زعم نگارنده این سازمان دچار تناقضاتی در فعالیت خود هستند. از این رو نویسنده بر حسب پژوهش صورت‌گرفته انتقاداتی به عملکرد این سازمان‌هاوارد می‌کند:

  1. سمن‌ها به جای آنکه از موضع انتقادی در برابر خصوصی‌سازی و عقب‌نشینی دولت‌ها از ارائه خدمات عمومی مقاومت نشان دهند، خود تبدیل به واسط میان مردم و دولت شده‌اند و گاهی حتی جایگزین سازمان‌های دولتی شده‌اند.
  2. این سازمان‌ها با ارائه خدمات محدود به عده‌ی اندکی از اقشار فرودست جامعه خیال دولت و مردم را جمع می‌کنند و به برنامه‌ها و سیاست‌های طبقه متوسط شهری می‌پردازند. در نتیجه دولت از خود سلب مسئولیت کرده و چرخه آسیب‌ها و مسائل اجتماعی همچنان به گردش خود ادامه می‌دهد. این نوع فعالیت‌های خرد و فردی در جای خود ارزشمند است، اما با سرگرم شدن سمن‌ها در سطح فردی و نپرداختن به مبانی و ریشه‌های مسئله، به نظر می‌رسد این سازمان از مسئله‌ی اصلی غافل شده‌اند و خود را تا حد یک خیریه تنزل داده‌اند.

سمن‌ها حافظ وضع موجود

نگارنده بر این اعتقاد است که در جایی که باید دولت دیده می‌شد ما به سمن‌ها مواجه شدیم. در جایی که قرار بود از نقد ساختاری بشنویم، از خدمات فردی شنیدیم. در جایی که باید پیشگیری از مسائل و حل بحران‌هاو آسیب‌ها حرف می‌زدیم، سخن از مسکن‌ها و درمان‌های سرپایی به میان آمد. شاید بتوان نتیجه گرفت سمن‌ها ناخوداگاه جایگزین سازمان‌های دولتی می‌شوند و از این رو با مشارکت طلبیدن از مردم باعث تخلیه انرژی آن‌ها و کاهش خوی مطالبه‌گری در مردم می‌شوند.

سمن‌ها جریان را به گونه‌ای رهبری می‌کنند که به جای آنکه به علت‌ها پرداخته شود، تنها معلول‌ها بررسی می‌شوند. به جای آنکه به آسیب‌های اجتماعی بپردازند، به آسیب‌دیدگان اجتماعی می‌پردازند. به جای آنکه خود فقر مسئله‌شان باشد، بخشی از فقرا را پوشش می‌دهند. در حقیقت سمن‌ها به نوعی تعدیل‌کننده مشکلات موجود و حافظان وضع موجودند.

از سوی دیگر سمن‌ها به دلیل مشکلات تامین بودجه و تامین فضاهای مورد نیاز از سوی سازمان‌هایی همچون شهرداری و بهزیستی به مراکزرسمی و دولتی وابسته شدند. هرچند که ارائه کمک‌های دولتی وظیفه‌ی این سازمان‌ها است، اما به عنوان لطف تلقی می‌شود. در نتیجه بین سمن‌ها در گرفتن امتیازات از دولت رقابت شکل می‌گیرد و این موضوع آن‌ها را روز به روز از اعمال فشار و بیان انتقاد در مواجهه با دولت خالی می‌کند. از نظر نگارنده در این نقطه است که NGO به GO تبدیل می‌شود و از کارکرد و اهداف خود فاصله می‌گیرد.

فعالیت سمن ها؛ تماما عادلانه؟

فعالیت درست اجتماعی، فعالیتی بر محور برابری و عدالت است که بر پایه‌ی دغدغه قدرت‌افزایی فرودستان است تا با رویکردی انتقادی در ساحت کلان از افزودن بر شمار مطرودین جلوگیری شود.

از سوی دیگر فعالیت سمن ها از این حیث ناعادلانه است که میان دوگانه فرد-ساختار اغلب فرد است که خطاب قرار می‌گیرد. به مردم و جامعه هدف منشا اصلی آسیب و مسائل نشان داده نمی‌شود و به آن‌ها آدرس غلط می‌دهند. سمن‌ها بازنمایی غلطی از مسئله اجتماعی مورد نظر ارائه می‌دهند، مردم را مقصرآسیب‌ها جلوه داده و از ساختار و مسائل برساخت‌کننده حرفی به میان نمی‌آورند و مواجهه‌ای اصولی و ریشه‌ای با مسائل ندارند.

زمانی که موضع نیکوکارانه از بالا به پایین وجود داشته باشد، زمانی که کمک کردن در سمن‌ها فعالیتی آرامش‌بخش خوانده شود، یعنی درد را حس نکرده‌ایم. این‌ها همه ضدبرابری و ضد عدالت است. این نوع اندیشه‌ها و تفکرات بر وظایف اجتماعی افراد و پرهیز از بی‌تفاوتی در قبال جامعه تاکید دارد نه در مقام حل ریشه‌ای مسائل.

فعالیت سمن ها؛ عامل رشد و ترقی

جامعه‌شناسان بزرگی همچون دورکیم، هابرماس و توکویل در تعریف جامعه‌ی مدنی که می‌توان از آن در مقام نهاد دفاع کرد، عنوان کردند که این نهاد باید بتواند سیاست رو به جلویی داشته باشد تا بتوان از آنها در نظم جهانی موجود دفاع کرد. توکویل انجمن‌های اجتماعی را مهم‌ترین وسیله‌ی کنترل دولت می‌داند و مشارکت وسیع در جامعه را از خلال این انجمن‌ها ممکن دانسته است. دورکیم نیز انجمن‌های اجتماعی را مجرای مهمی جهت دفاع گروه‌های مختلف اجتماعی از منافع خود می‌داند. از نظر هابرماس نیز افراد فعال در این انجمن‌ها به دنبال حقوق انسانی و مبارزه با جریان‌های سرکوبگر هستند.

در همین راستا از اهمیت تقابل و مواجهه رویکرد توکویل و گرامشی درباره‌ی جامعه مدنی و نقش آن در تحقق عدالت می‌توان سخن گفت. جامعه مدنی نزد توکویل مستقل است و می‌تواند از خود در برابر دولت دفاع کند. در این رویکرد جامعه مدنی در برابر دولت قرار می‌گیرد و دولت را ملزم به پاسخگویی می‌کند. شفافیت دولت را ارتقا داده و ظرفیت آن را برای حکمرانی خوب بالا می‌برد. این دیدگاهی است که سمن‌ها با انطباق پیدا کردن با آن می‌توانند مدعی آن شوند که صدای مطرودان و مظلومان اجتماعی هستند.

در مقابل این دیدگاه، جامعه‌ی مدنی از نگاه گرامشی وجود دارد که آن را کانالی می‌داند که هژمونی بورژوازی از طریق آن اعمال می‌شود. در این دیدگاه جامعه مدنی صرفا منعکس‌کننده منازعات منافع در سطوح کلان است. تشکل‌ها به کارگزاران حامیان خود تبدیل شده و فرهنگ و اقتصاد سرمایه‌داری را تقویت می‌کنند. نگارنده با تسامح فعالیت سمنی را آنگونه که باید باشد (نگاه توکویل) و آنگونه که هست (نگاه گرامشی)  مقابل یکدیگر و در تعارض با هم معرفی می‌کند و عنوان می‌کند که حتی در گفتمان لیبرال نیز نگاه انتقادی سمن‌ها به دولت از کارکردهای بدیهی آنان است.

از این رو سمن‌ها زمانی می‌توانند یک جریان مترقی و رهگشا باشند که با نگاهی انتقادی از تولید و بازتولید مسائل و آسیب‌های اجتماعی پیشگیری کنند. تا زمانی که به سرچشمه مسائل که در ساختارهای‌کلان جامعه وجود دارد توجه نشود، فهم درست و دقیقی از مسائل اجتماعی حاصل نمی‌شود و دوری از هر گونه فعالیتی که شبهه فعالیت سیاسی را دارد، می‌تواند این سویه‌های انتقادی را از بین ببرد تا جایی که به جای رصد عملکرد دولت خود توسط دولت رصد شود. اما زمانی که این فهم حاصل شد می‌توان به تعبیر هابرماس فعالیت سمن را به مثابه فعالیتی مدنی به سوی عدالت دانست.

در این‌جا لزوم شبکه سازی سازمان‌های غیر دولتی برای مواجهه با دولت‌ها اهمیت می‌یابد. زیرا این سازمان‌ها در برابر اراده‌ی دولت‌ها شکننده می‌شوند و در صورتی که به رسالت و وظیفه‌ی انتقادی خود عمل کنند حذف و طرد می‌شوند. نگارنده تلویحا به آن اشاره دارد که برای آنکه سمن‌ها از سویه‌های انتقادی خالی نشوند باید آن‌ها را به مثابه جنبش‌هایی در نظر گرفت که باید مانع از صلب شدن، زمان‌مند و مکان‌مند شدن آن‌ها شد تا سویه‌های انتقادی خود را از دست ندهند. از دیگر مسائل پرداخته‌شده می‌توان به لزوم استقلال و خودکفایی سمن‌ها می‌توان اشاره کرد. برای تبدیل شدن سمن به  NGO و انجام رسالت واقعی خود سمن‌ها نباید نیازهای مالی و غیر مالی خود را از دولت مطالبه کنند. در اینجا شبکه‌سازی شاید بتواند راه‌حلی قابل تامل باشد تا برخی نیازها توسط دیگر سمن‌ها تامین شده و یا حداقل موازی‌کاری‌های هزینه‌تراش کاهش یابد.

«خودیاری» در مکتب نئولیبرالیسم

به باور پتراس نئولیبرالیسم با حمایت از توسعه سازمان‌های غیردولتی، آن‌ها را در مسیری هدایت می‌کند که به جای چانه‌زنی در تغییر سیاست‌های نابرابری‌ساز، انسان‌ها را وارد پروژه‌های خودیاری کرده و آن‌ها را مجاب می‌سازد برای تغییر در وضعیت موجود خود باید به خود کمک کرده و سراغ چیزی بالاتر از آن نروند. نگارنده معتقد است سیاست‌ها حرفه‌آموزی  و حمایت‌های اقتصادی خرد در راستای سیاستی است که به گروه جامعه هدف می‌گوید که «زنده بمان اما دست به تغییرات اساسی نزن». در صورتی که این سازمان‌ها قرار بود تا با ساز وکار انتقادی باعث قدرت‌افزایی جامعه هدف شده، آن‌ها را از مناسبات اجتماعی و اقتصادی تاثیرگذار بر زندگی‌شان مطلع کرده و و از دل آن جامعه، افرادی مطالبه‌گر برای احیای حقوق گروه همتای خود بپروراند.

فعالیت سمن ها به روایت فعالان اجتماعی

در این بخش نویسنده با تجمیع نتایج گفت‌وگوها و مصاحبه‌های پژوهشگران و فعالان اجتماعی نکاتی را ارائه می‌دهد.  یکی از مهم‌ترین نکات این بخش رویه‌ی مالکیت‌طلبانه‌ی حاکم بر سمن‌هاست که از نظر نگارنده به چهار دلیل نمایان است: (۱) فقدان مشارکت دموکراتیک جامعه هدف و مردم (۲) ترویج باورهای فرهنگی و ایدئولوژیک شخصی (۳) با زبان منت با جامعه هدف سخن گفتن و در نهایت (۴) طرد دیگر افراد با آرای فکری مخالفِ جریان حاکم در سمن. از این طریق سمن‌ها خود دچار فساد، لابی‌گری و فاصله‌گرفتن از مفهوم عدالت می‌شوند.

 

مشخصات کتاب