امروزه یکی از شیوههای مدیریت تعارض منافع، افشای وجود چنین موقعیتی است بدین معنا که فرد، گروه یا سازمانی که در موقعیت تعارض منافع قرار دارد، باید از طریق پر کردن یک اظهارنامه کتبی یا به صورت شفاهی این مسأله را با کسانی که ممکن است از تعارض منافع ناشی از موقعیت او متأثر شوند، مطرح نماید. افشای قرار گرفتن در موقعیت تعارض منافع، از بالفعل شدن این موقعیت بالقوه و شکلگیری فساد تا حد زیادی جلوگیری مینماید زیرا ذینفعان را از وجود چنین موقعیتی آگاه میکند. اما افشای تعارض منافع میتواند فرد یا سازمانی که در چنین موقعیتی قرار دارد و یا ذینفعان را با معضلاتی مواجه کند که در اینجا به صورت مختصر به این معضلات میپردازیم. (برای اطلاعات بیشتر اینجا را ببینید)
اولین مسألهای که همواره در خصوص افشای چنین موقعیتی مدنظر قرار میگیرد، آن است که افشا باید برای چه کسانی و در چه سطوحی انجام شود؟ آیا برای تمامی مشاغل و موقعیتها ضروری است که تعارض منافع خود را برای همه مردم و به صورت عمومی افشا کنند؟ این موضوع سوالی است که ذهن سیاستگذاران را همواره به خود مشغول میکند زیرا از یکسو برخی اطلاعات سازمانی محرمانه تلقی میشوند و افشای آنها برای همه ذینفعان میتواند به سوءاستفاده برخی، از این اطلاعات بینجامد و از سوی دیگر افشای تعارض منافع صرفا برای مدیران بالادستی یا برخی از مدیران یک سازمان میتواند خود عامل دیگری در ایجاد تعارض منافع و شکلگیری فساد شود زیرا امکان همراهی آن بخش از مدیران را با این موقعیت در قبال دریافت برخی امتیازات در پی دارد. همچنین همواره این پرسش مطرح است که ذینفعان تا چه میزان حق دارند از اطلاعات مربوط به تعارض منافع سازمان و مدیران آن مطلع شوند و کدام اطلاعات باید به آنها داده شود؟
افشای وجود تعارض منافع میتواند همچون تیغی دو دم عمل نماید؛ یعنی از یکسو به سبب شفافیت و عدم پنهانکاری میزان اعتماد را در میان ذینفعان افزایش دهد و از سوی دیگر ممکن است به کاهش اعتماد نسبت به افراد یا سازمانهایی بینجامد که در چنین موقعیتهایی قرار دارند و آن را افشا نمودهاند. کاهش اعتماد مردم نسبت به سازمانها میتواند نتایجی زیانبار به دنبال داشته باشد.
در کشورهایی همچون ایران که فساد در نظام اداری بسیار گسترده شده است و به ناامیدی مردم از امکان بهبود شرایط و احساس انفعال و ناتوانی آنها در مواجهه با این موضوع انجامیده است، ایجاد حس امید و اعتماد نسبت به دولت میتواند یکی از کارکردهای افشای موقعیتهای تعارض منافع باشد.
اطلاع از موقعیت تعارض منافع گاه ذینفعان را دچار سردرگمی در تصمیمگیری مینماید. آنها ممکن است از یکسو خود را در موقعیتی انتخابی اخلاقی ببینند و حس کنند در قبال فردی که موقعیت خود را افشا نموده است مسئولیت دارند و باید حرفها، توصیهها و مشاورههایش را به صورت بیچون و چرا بپذیرند و از سوی دیگر این امر میتواند به امتناع سریع و بدون سنجیدن جوانب امر از سوی آنها در پذیرش توصیهها و مشاورههای آن فرد منجر شود. فرض کنید این مسأله برای بیماری که به یک پزشک مراجعه کرده است، رخ دهد. بدین ترتیب این شرایط میتواند برای بیمار هزینههایی را چه از نظر مالی و چه در ارتباط با سلامتش به دنبال داشته باشد.
فرض کنید پژوهشگری در مقاله خود افشا کند که برای پژوهشش از یک شرکت دارویی کمک هزینه دریافت کرده است. این موضوع ممکن است باعث شود، او امکان کسب بودجه دولتی برای پژوهشهایش را از دست بدهد و برای مثال دانشگاه محل کارش بخشی از بودجهای را که به دیگر پژوهشگران تعلق میگیرد، به او نپردازد. بدین ترتیب کاهش بودجه و امکان دسترسی به برخی کمکهای مالی نیز میتواند از نتایج افشای تعارض منافع باشد.
اطلاع از موقعیت تعارض منافعی که یک فرد دچار آن است و یا انواع موقعیتهای تعارض منافعی که سازمانی با آنها مواجه است، میتواند بر همکاری دیگر افراد و سازمانها تأثیر بگذارد و منجر به عدم همکاری به ویژه در مواردی گردد که ممکن است تعارض منافع در فرایند امور موثر واقع شود.
حال با توجه به آنچه گفته شد، آیا میتوان افشای موقعیتهای تعارض منافع را به عنوان راهی برای مدیریت چنین موقعیتهایی کنار گذاشت؟ آیا سود ناشی از این شیوه مدیریت کمتر از زیانهای احتمالی آن است؟
افشای تعارض منافع شیوهای ضروری برای مدیریت آن است زیرا به خودی خود میتواند جلوی تبدیل این موقعیتها از حالت بالقوه به بالفعل را بگیرد و در نتیجه با کمترین هزینه به مدیریت چنین موقعیتهایی کمک کند.
در کشورهایی همچون ایران که فساد در نظام اداری بسیار گسترده شده است و به ناامیدی مردم از امکان بهبود شرایط و احساس انفعال و ناتوانی آنها در مواجهه با این موضوع انجامیده است، ایجاد حس امید و اعتماد نسبت به دولت میتواند یکی از کارکردهای افشای موقعیتهای تعارض منافع باشد. افشا از یکسو میتواند مردم را از این موضوع آگاه نماید که یکی از علل مهم بروز فساد در نظام اداری و در درون حاکمیت، ناشی از تعارض منافع موجود در چنین نظامی است؛ چنین آگاهیای از بروز حس عجز و انفعال در مردم در مواجهه با فساد گسترده موجود میکاهد زیرا درکی از چگونگی شکلگیری برخی موقعیتهای فسادآمیز و راههای برطرف نمودنش به آنها نشان میدهد. از سوی دیگر شفافیت و عدم پنهانکاری دولت خود عاملی در ایجاد احساس اعتماد مردم نسبت به آن خواهد بود.
در صورتیکه افشای منافع شخصی ناشی از قرار گرفتن در موقعیتی خاص در جامعهای تبدیل به یک هنجار و امری معمول و رایج گردد، میزان قبح عدم شفافیت و فساد ناشی از چنین موقعیتهایی در میان اعضای جامعه بسیار بیشتر خواهد شد زیرا افشای منافع شخصی را تبدیل به یک خواسته و حق عمومی میکند و آگاهی جمعی نسبت به اثرات ناشی از موقعیتهای تعارض منافع و زیانهای گسترده آنها را افزایش میدهد.
آنچه در خصوص چالشهای افشای تعارض منافع ذکر شد، بدین معنا نیست که باید افشا را به عنوان یک شیوه موثر در مدیریت تعارض منافع کنار بگذاریم بلکه هشدارهایی به ما در خصوص مشکلات احتمالی میدهد تا در خصوص مواردی که امکان رفع آنها وجود دارد بیندیشیم. همچنین باید پروتکلها و آییننامههایی دقیق و بدون ابهام در خصوص افشای تعارض منافع در سازمانها و نهادها و نیز موقعیتهای شغلی گوناگون ایجاد شود تا از هر نوع آشفتگی و یا سوءاستفاده جلوگیری نماید.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به این لینک مراجعه کنید: https://iran-bssc.ir/activities/publications/study-reports/7412