«ارزیابی عملکرد خانه کارگر در ارتقای رفاه کارگران ایران» عنوان پایاننامه کارشناسی ارشد سیما امیرحسینی دانشآموخته رشته برنامهریزی اجتماعی دانشگاه علامه است که در تاریخ ۲۷/۰۶/۱۳۹۵ دفاع شده است. این پایاننامه در پی «بررسی کارکردهای رفاهی تشکیلات خانه کارگر ایران و شناخت نقاط ضعف و قوت آن» است. این پایاننامه علاوه بر این، جایگاه این تشکل در کشور و نگاه کارگران به این تشکیلات را نیز مورد ارزیابی قرار میدهد.
چارچوب نظری این پژوهش مبتنی بر آرای برنشتاین و سنت سوسیالدموکراسی نسبت به اتحادیههای کارگری است. بر اساس این چارچوب فکری اتحادیههای کارگری از طریق بازی در نظام سیاسی و پذیرش نظم سیاسی-اقتصادی موجود (نظام سرمایهداری) به دنبال بهبود وضعیت طبقه کارگر است. «در حقیقت سوسیالدموکراسی، طرفدار رویکردهای مسالمتآمیز و اصلاحی است.»
بهطورکلی اتحادیهگرایی در سنت سوسیالدموکراسی به دوران پس از جنگ جهانی دوم بازمیگردد و استقبال نسبت به اتحادیههای کارگری در قلب نظام سرمایهداری بهطور گستردهای به ادوارد برنشتاین نسبت داده میشود. این سنت باعث چرخش فکری و عملی اتحادیههای کارگری از تخاصم با دولت و گروههای کارفرمایی و رویکردهای انقلابی به سمت اعتقاد به عدالت اجتماعی، تلاش برای تحقق دولت رفاه، بهبود وضعیت طبقه کارگر، چانهزنی بر سر دستمزد، بهبود شرایط کار، بهبود بیمههای اجتماعی و غیره از طرق مسالمتآمیزتری همچون سهجانبهگرایی، اعتصابات قانونی و سایر شیوهها شد.
این شیوه بهطورکلی با نظریه توانمندسازی حکومت و جامعه نیز انطباق دارد. بر این اساس، اتحادیههای کارگری درعینحال که از طریق پیشبرد منافع اعضا، آموزش حقوق صنفی- شهروندی، مقابله با اقتدارگرایی حکومت، نهادینه کردن مشارکت، همبستگی اجتماعی و اخلاقی کردن فعالیت اجتماعی به توانمندسازی جامعه منجر میشود؛ از طریق تعمیق آگاهی حکومت از جامعه، مواجهه با سیاستهای پوپولیستی، آشتی دادن منافع طبقات گوناگون و مشروعیت بخشی به سیاستهای حکومت به توانمندسازی حکومت نیز منجر میشود.
خانه کارگر کدام گونه از اتحادیه است؟
پایاننامه بر اساس پژوهشهای دلبرت میلر و ویلیام فرم بر مبنای پنج مؤلفه هدف، منزلت اجتماعی، ساختار درونی، منابع و تکنیکهای مورداستفاده به دنبال قرار دادن خانه کارگر در یکی از چهار نوع گونه اتحادیه کارگری است.
منظور از هدف آن است که اتحادیه کارگری در غایت به دنبال چه چیزی است، بر اهداف اقتصادی تأکید دارد یا اهداف اجتماعی و حتی سیاسی را موضوع کنش خود قرار داده است. منظور از منزلت اجتماعی آن است که اتحادیه در جامعه دارای چه میزان مشروعیت است، این موضوع علاوه بر اینکه به پایگاه اجتماعی نمایندگی کننده اتحادیههای کارگری مربوط است، به وجهه عمومی آنان در نزد مردم نیز ربط دارد. منظور از ساختار درونی آن است که اتحادیهها چه مبنای تشکیلاتیای دارند. برخی اتحادیهها رویههای بوروکراتیک دارند، اما برخی دیگر کمتر چهره اداری به خود گرفتهاند. ساختار برخی اتحادیهها متمرکز و برخی دیگر غیرمتمرکز است و درنهایت برخی اتحادیهها رویههای دموکراتیک دارند، درحالیکه برخی دیگر مبتنی بر الیگارشی نخبگان قدرت است.
علاوه بر این، منابع در دسترس اتحادیههای کارگری نیز تأثیر بسزایی در عملکرد آنها و همچنین گونه شناسی آنها دارد. درحالیکه برخی سازمانها دارای منابع اقتصادی گستردهای همچون املاک و مستغلات هستند، برخی اتحادیهها بر همبستگی درونی اعضا متکی بوده و توان و قدرت محدودی را در دست دارند. برخی دیگر از اتحادیهها که بیشتر تحت تأثیر سازمانهای دینی، سیاسی و غیره هستند نیز قوت اقتصادی و سیاسی خود را از خارج از اتحادیه کسب میکنند. درنهایت تکنیکهای به کار گرفته شده توسط اتحادیهها برای مواجهه با منازعهها تفاوتهای چشمگیری با یکدیگر دارند.
میلر و فرم بر اساس این مؤلفهها چهار گونه اتحادیههای کارگری را از یکدیگر تمیز میدهند که شامل اتحادیههای ایدئولوژیک، اتحادیههای جانبدار دولت، اتحادیههای ملتهای نوپدید و اتحادیههای کارگری میشود.
اتحادیههای ایدئولوژیک بیش از هر چیز از طریق اهداف قابلشناسایی هستند، این اتحادیهها به دنبال تحقق رویای اجتماعی خود هستند. این اتحادیهها عموماً به دنبال کسب قدرت هستند و در جوامعی که قدرت دولت زیاد است و سطح فنّاوری صنعتی نیز پایین است ظهور پیدا میکنند. اتحادیههای جانبدار دولت نیز عموماً اتحادیههای فرمایشیای هستند که تحت سلطه نظام حاکم شکل میگیرند و درواقع جزئی از ساختار سیاسی دولت هستند.
اتحادیههای ملتهای نوپدید که به آنها اتحادیههای نمایشی نیز گفته میشود، در جوامعی شکل میگیرند که در مراحل ابتدایی صنعتی شدن قرار دارند و مصمم برای طی کردن فرایند صنعتی شدن هستند. این اتحادیهها بیشتر نمونهای از ساختارهای نچسب هستند که ارتباطی با نیروی کار کشورها ندارند. چنین اتحادیههایی را بهوفور میتوان در کشورهای تازه استقلالیافته پس از جنگ جهانی دوم مشاهده کرد.
همانطور که از نام آخرین نوع اتحادیهها برمیآید، ازنظر میلر و فرم، آنها اصیلترین نوع اتحادیه هستند. این نوع اتحادیهها از طریق ارتباط مستمر اعضا بر علایق، انتظارات و عملکرد آنان در قبال مسائل درونی و بیرونی تأثیر گذاشته و آنان را با یکدیگر هماهنگ میکند. از منظر تکوین این اتحادیهها در جوامع صنعتی پیشرفته امکان شکلگیری دارند.
این پایاننامه بهوضوح خانه کارگر را از نوع اتحادیههای جانبدار دولت طبقهبندی میکند. قرار دادن خانه کارگر بهعنوان اتحادیه جانبدار دولت امری مسبوق به سابقه است. نگاه از منظر هدف، منابع، ساختار درونی و تکنیکهای مواجهه و مهمتر از همه منزلت اجتماعی پژوهشگر را به اینسو سوق داده که خانه کارگر را بهعنوان اتحادیه جانبدار دولت طبقهبندی کند.
همانطور که از تصویر بالا برمیآید، پژوهش امیرحسینی در بخش موانع درونسازمانی مؤثر بر خانه کارگر عدم چرخش نخبگان را بهعنوان مقولات مستخرج از مصاحبهها مورد تحت قرار میدهد که درنهایت به ضعف مدیریت این تشکیلات منجر میشود. این المانها دقیقاً مبتنی بر مؤلفهای از ساختار درونی اتحادیهها است که آن را تبدیل به نظام متمرکز، غیر دموکراتیک و بوروکراتیک تبدیل میکند که ویژگی عمده اتحادیههای جانبدار دولت و بخشی از نظام مدیریت سیاسی است.
از طرف دیگر تکنیکهای مواجهه با منازعه در این تشکیلات نیز همواره نوعی همراهی با نظام حاکمیت و پشتیبانی سیاسی از آن بوده است و هیچگاه خانه کارگر خود را بهعنوان اپوزیسیون نشان نداده است. این نحوه مواجهه نیز غالباً در اتحادیههای سیاسی دنبالهرو مشاهده میشود.
خانه کارگر: پیشرو در «رفاهیات کوتاهمدت»، بازمانده از «رفاهیات بنیادی»
این پژوهش دو نوع نقش در اقدامات رفاهی بنیادی و کوتاهمدت برای اتحادیههای کارگری تعریف میکند. رفاهیات کوتاهمدت (که البته از منظر پژوهشگر نشان از کماهمیت بودن نیست) شامل مواردی همچون مهارتآموزی، تسهیلات آموزشی، امکانات تفریحی، امکانات رفاهی و درمانی و حق عضویت مناسب میشود. رفاهیات بنیادی نیز مواردی همچون قانونگرایی، اثبات موجودیت کارگران و آگاهیبخشی و آموزش هدفمند میشود.
بر مبنای این پایاننامه خانه کارگر اگرچه در بخش رفاهیات کوتاهمدت اقدامات قابلملاحظهای انجام داده است و موفق بوده است، اما در بخش رفاهیات بنیادی در برخی موارد نهتنها شکستخورده است، بلکه حتی در تقابل با آن برآمده است.
بهعنوانمثال پایاننامه ادعا میکند خانه کارگر با هر نوع اتحادیه کارگری مستقل وارد تقابل شده و وضعیت آنها را تضعیف میکند. یا علاوه بر این، این اتحادیه نهتنها تلاشی برای برگزاری تجمعات و اعتراضات قانونی انجام نمیدهد بلکه عملاً با نوع مواجهه خود امکان هرگونه تلاش را برای سایر تشکلها نیز سلب میکند. برای مثال پایاننامه از قول یکی از مصاحبهشوندگان ادعا میکند «عملکرد سازشکارانه» خانه کارگر موجب شده است کارگران متضرر شوند.
بهطورکلی پایاننامه از منظر زیرساختهای اتحادیهای، خانه کارگر را ناموفق ارزیابی میکند. بخشی از این عدم توفیق نیز از منظر «ضعف دانش حرفهای» و «ضعف کادر اداری» مورد تحلیل قرار میگیرد. پایاننامه در بخش نتیجهگیری خود میآورد: «آن چیزی که از سوی خانه کارگر اتفاق افتاده است، ممانعت کارگران، عدم همراهی کارگران و تلاش برای تحت حاکمیت درآوردن اتحادیههای مستقل کارگری بوده است، این ممانعت اصلیترین عامل در عدم تحقق رفاه بنیادی برای کارگران است.» پایاننامه اشاره میکند «داشتن جایگاه دولتی مسئولین خانه کارگر […] بیش از آنکه موجب تحقق خواستههای کارگران را فراهم کند، موجب مسامحه و سازشکاری همیشگی خانه کارگر با دولت شده است.»
پایاننامه “ارزیابی عملکرد خانه کارگر در ارتقای رفاه کارگران ایران” را مطالعه کنید.