به اعتقاد ما، توانمندسازی دولت، با یادگیری از کارهای موفق و حل مسائلی که مهم هستند، تحقق مییابد. تنها ما نیستیم که معتقدیم مسائل، عاملی کلیدی برای تغییر است. در تمام دنیا کسانی وجود داشتهاند که اقتصاد سیاسیِ مسئلهمحور و پروژههای مسئلهمحور را مطرح کردهاند و در اکثر سازمانهای دخیل در امر توسعه، کسانی وجود دارند که مسائل را مشخص و تدوین کردهاند تا بگویند که چرا باید به آنها پرداخت. البته در بسیاری از موارد، این کار، کافی نیست و منظور ما از مسائلِ برانگیزانندۀ تغییر این نیست. وقتی ما از مسائلی که تغییر را برمیانگیزند صحبت میکنیم، منظورمان، مسائلی است که بروز محلی دارند، توجهات را به تغییرات ضروری جلب میکنند، به بسیج کنشگران برای تحقق تغییر کمک میکنند و جستجوی راهحل برای مسئله و عدم اکتفا به راهحلهای پیشین را ترغیب میکنند.
مثالی بزنم از مسئلهای که موجب تغییر نمیشود و مسئلهای که موجب تغییر میشود. در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، بانک جهانی، پروژۀ بهداشت را در پاکستان اجرا کرد. یکی از چیزهایی که میخواستند انجام دهند، توجه به مسئلۀ ویروس پنهان ایدز در کودکان و نوجوانانِ ۱۵ الی ۱۹ ساله بود. اما به دلیل مخالفت رهبران مذهبی و سیاسی، بودجهای به این بخش از پروژه تخصیص ندادند. حرف این رهبران، آن بود که «این کار به درد ما نمیخورَد. ما عادت نداریم که دربارۀ مسائل جنسی صحبت کنیم. عادت نداریم دربارۀ این بیماری صحبت کنیم. ما در اینجا چنین مسئلهای نداریم».
البته کارشناسان بانک جهانی در گزارش خود نوشته بودند که پاکستان با چنین مسئلهای رویارو است، اما به این دلیل که مردم محلی مخالف بودند، آنها هم لزومی ندیدند که در این باره کاری بکنند.
حدوداً در همان زمان، صندوق جهانی به برخی نهادهای بهداشتی در پیشاور کمک مالی کرد. این نهادها میگفتند: «ما با مسئلۀ ایدز و بیماریهای مقاربتی در افرادِ ۱۵ الی ۱۹ ساله روبرو هستیم، اما نمیدانیم که چگونه مقابله با آن را در برنامهها بگنجانیم». در نتیجه، این نهادها با دانشآموزان برخی مدارس خصوصی پیشاور مصاحبه کردند و از آنها دربارۀ رفتارهای جنسیشان، آگاهیشان از ایدز و برآوردشان از میزان شیوع ایدز پرسیدند. بر اساس دادهها، فعالیت جنسی کودکان، بیش از حدی بود که پژوهشگران میپنداشتند. آنها چیز خاصی از ایدز نمیدانستند و برآوردی از شیوع آن نداشتند. پژوهشگران این یافتهها را به اطلاع والدین کودکان رساندند. والدین گفتند: «کاش به اینجا بیایید و این مسئله را مهار کنید».
پزوهشگران با استفاده از دادهها توجه مردم را به مسئله جلب کردند. والدین، معلمها، مدیران و مردم محلی را برای حل این مسئله بسیج کردند، در نتیجه، توانستند امکان اقدام عملی را بیابند. سپس برای حلّ مسئله، نه تنها به سراغ راهحلهای پیشین رفتند، بلکه راهحلهای دیگری را نیز جستجو کردند.
این رویکرد، در پاکستان، بسیار پویا و جدید بود. در سایر شهرها چنین رویکردی وجود نداشت، زیرا مردمِ آنها برخلاف پیشاوریها، مسائلشان را تدوین نکردند. در این رویکرد باید دست به کار شد، داده جمعآوری کرد، کار را توضیح داد، موقعیتهای بحرانی را غنیمت دانست و به این نکته توجه داشت که این موقعیت موجب میشود که به ضرورت تغییر واقف شویم. اما غالباً افراد مسائل را به این روش تدوین نمیکنند و ضرورتاً آنها را برانگیزانندۀ تغییری که خواهانش هستند نمیدانند. اما حرف ما چیست؟ ما میگوییم: «شما باید دست به کار شوید، مسئله را تدوین کنید، توجهات را به آن جلب کنید، کنشگران را بسیج کنید و از مسئلهتان استفاده کنید تا راهحلهای مناسب بیابید».