احتمالاً از یکی از همکاران من یا از من، درباره تقلیدِ همسان شنیدهاید: گرایشی در حیوانات، انسانها، سازمانها و دولتها برای کپیکردنِ کارهای دیگران یا چیزی شبیه به آن وجود دارد. با اینکار، در کنار موفقیت، مشروعیت هم کسب میکنید. فکر میکنم همکارم، لَنت پریچت درباره مارهای خاصی با شما صحبت کرده است: یک مار زهرآگین و یک مار که زهر ندارد. ماری که زهرآگین نبوده، در زمانی طولانی و طی فرایند تکامل، ظاهری مشابه با مار زهرآگین یافته است، در نتیجه، به نظر میآید که زهرآگین است. اما مسئله آن است که زهر ندارد و چندان هم به جستجوی شکار نمیرود.
همین حالت را همواره در دولتها هم میبینیم. گاهی اوقات، تقلید میتواند استراتژی مؤثری باشد. این استراتژی در کوتاه مدت معمولاً حمایت سازمانهای خارجی یا حتی رأیدهندگان را جلب میکند. اما معمولاً آنقدر نیرومند نیست که سطحی از توانمندی را ایجاد کند که نه تنها در میانمدت، بلکه در بلندمدت هم دوام بیاورد. مثالی بزنم از چیزی که «تقلید ناموفق» مینامم.
در اواخر دهۀ ۱۹۸۰، آرژانتین وضعیت اقتصادیِ بسیار بدی داشت. تورم، افسارگسیخته بود و اقتصاد تقریباً از هم پاشیده بود. در آن مقطع، صندوق بینالمللی پول داشت ساختار جدیدی مییافت. در سال ۱۹۹۰ در آرژانتین انتخابات برگزار شد. رئیس جمهور [کارلوس] مِنِم به قدرت رسید. او وعده داده بود که مجموعهای از قواعد مالی، کنترلهای بودجهای، کنترلهای پولی و نظایر اینها را اجرا خواهد کرد. به نظر میآمد که بسیاری از کنترلهای پولی و اصلاحات پولی ثمربخش است، اما در بخش مالی -که پول بسیار زیادی در آن خرج شده بود، به ویژه در استانها، و بخش اعظمِ این پولها به شعبههای بانکهای دولتی در استانها اختصاص یافته بود-، دولت [به توصیۀ صندوق بینالمللی پول،] قواعدی را اتخاذ کرد که روی کاغذ، بسیار خوب به نظر میآمد و چنین مینمود که مثل سایر کشورها، در آرژانتین هم به نتایج خوبی خواهد رسید. تا چند سال، همه تصور میکردند که این قواعد، بسیار مفید است. صندوق بینالمللی پول، رئیس جمهور مِنِم را تمثال اصلاحات معرفی کرد و او را در تمام جهان به رخ سایرین کشید.
در اواسط دهۀ ۱۹۹۰، در مکزیک بحران به وجود آمد. همزمان با مکزیک، اکثر کشورهای آمریکای لاتین به بحران دچار شدند. و تمامی کشورهایی که در موقعیت آسیبپذیر قرار داشتند حقیقتاً وضعیت وخیمی پیدا کردند. یکی از آنها آرژانتین بود. مردم آرژانتین با ظهور بحران دریافتند که آن قواعد مالی به هیچ وجه نتوانسته بود مانع هزینهها شود، بلکه صرفاً هزینهها را از مرکز به سوی استانها هدایت کردهبود. در واقع، جابجایی پول به سوی بانکهای استانی، به حدّ بسیار بالا و بیسابقهای رسیده بود. احتمالاً فسادِ ناشی از پول نیز در این دوره افزایش یافته بود. آرژانتینیها چه واکنشی نشان دادند؟ قواعد مالی را بیشتر کردند. آنها در سالهای ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹، [از صندوق بینالمللی پول] کمک مالی دریافت کردند و سرخوشانه، باز هم قواعد مالی وضع کردند. در سال ۲۰۰۲، وضعیت اقتصاد دوباره وخیم شد و بدیهی بود که آنها در این مقطع، به همان قواعد مالی که در اواخر دهۀ ۱۹۹۰ پیاده کردند، عمل نکنند. [نِستور] کیرشنر به ریاست جمهوری رسید و نخستین کاری که کرد چه بود؟ گفت: «پیش به سوی قواعد مالی» و در سال ۲۰۰۳، قواعد مالی را برای تصویب به مجلس برد. اما در این مقطع، صندوق بینالمللی پول عقب نشست و گفت: «ببین! باید به ما تضمین بدهید که این قواعد، اجرایی خواهد شد». این قواعد مالی هرگز اجرایی نشد.
جالب است که یک دولت، بارها و بارها، هر چه خارجیها میگویند انجام میدهد. اما تقلید، وضعیت شما را بهبود نمیبخشد. در بسیاری از کشورها در جای جای جهان، بارها شاهد این داستان غمانگیز بودهایم. این کار، مشکلساز است و مانع شروع گفتگوی سخت، صریح و به لحاظ سیاسی، حساس درباره نحوۀ انجام اقدامات در درون بافت محلی میشود، حال آنکه با گفتگو در درون این بافت است که مشکلات شما واقعاً حل میشوند.