هدف تحقیق
شبکهها در پانزدهسال گذشته رشد چشمگیری داشتهاند، که این رشد شگرف بهواسطۀ افزایش دسترسی به تکنولوژی، حتی در دورافتادهترین نقاط جهان، تسهیل شده است. این فرض وجود دارد که شبکهها سهم مهمی در قدرتبخشی اعضای خود داشتهاند، بااینحال دادههای کمی برای پشتیبانی از این ادعا وجود دارد.
هدف از این مطالعه فراهمنمودن اطلاعات، طرح پرسشها و آغاز گفتوگویی میان سازمانِ همکاریهای داوطلبانه و اجتماعِ بانیِ توسعه، دربارۀ شبکه، در بستر توسعه است. احتیاج مبرمی به آگاهییافتن دربارۀ شبکهها، آزمودن فرضیهها و دستیابی به فهمی از مشارکت بالقوۀ شبکهها، وجود دارد. باید اصطلاحات خود را تعریف و دیدگاه خود را روشن سازیم تا این موضوع پیچیده برایمان معنادار شود.
امیدواریم این مطالعۀ مقدماتی، گفتوگو در مورد شبکهها را تسهیل کند و منجر به پژوهشهای بیشتر شود و دانشی بههمراه داشته باشد که بر جهتگیریهای استراتژیک و رویکرد دفتر همکاریهای داوطلبانه در ایجاد ظرفیت برای سمنها اثر بگذارد.
پرسشهای تحقیقاتی که در ادامه میآیند، این مطالعه را هدایت کردهاند:
- ۱. نیروی محرّک تشکیل شبکه چیست؟
- ۲. اعضای شبکه از شرکتداشتن در شبکهسازی چه نفعی برای خود متصوّر هستند؟
- ۳. شبکهها چه نقشی در محیطهای شکننده میتوانند ایفا کنند؟
- ۴. اثر شبکهها بر ظرفیت سازمانهای مردمنهاد چگونه فهمیده میشود؟
- ۵. ویژگیهای شبکهای که به ظرفیتسازی اعضا میپردازد چیست؟
- ۶. آیا سیاستها و اقدامات حامیان مالی در کارآمدی و اثرگذاری شبکهها نقش دارد و یا آن را محدود میکند؟
- ۷. خلاء دانش ما در مورد شبکهها کجاست و مسیر یادگیری و عمل آتی دربارۀ شبکه به چه ترتیب باید باشد؟
ساختار تحلیلی پژوهش
در ابتدا با نگاه به بستر کلّی شبکههایی که در سالهای اخیر رواج پیدا کردهاند مانند پیشینۀ تاریخی شبکههای مدرن، گستره و قلمرو شبکهها و ارزش شبکهها در زمینۀ توسعۀ بینالمللی، شرایط لازم را برای تحلیل مهیا میکنیم. همچنین، به رابطۀ میان مدیریت دانش با گسترش شبکهها در دنیای امروز میپردازیم. با توجه به اینکه اصطلاحِ «شبکه» معانی بسیار گوناگونی برای افراد مختلف دارد، بایستی توجه ویژهای به تعریف اصطلاحاتمان داشته باشیم و رایجترین تعاریفی که هماکنون در این زمینه استفاده میشود را بهصورت مفصل تشریح کنیم.
ذیل این دادههای زمینهای، شرایط شکلگیری شبکهها را بررسی میکنیم. این شرایط شامل انگیزههای درونی و بیرونی و شکلگیری شبکهها بر مبنای ارزشها و نگرشها میشود. ما پیوستار تکامل شبکهها را مدنظر داریم و در مورد تفاوتهای درون شبکهها، یعنی آنهایی که بهصورت طبیعی ایجاد میشوند در برابر آنهایی که با هدفی استراتژیک مورد مهندسی قرار میگیرند، بحث میکنیم. همچنین به عوامل مربوط به سرمایۀ اجتماعی و پایداری شبکه میپردازیم.
سپس با ارجاع به ادبیات موجود و پاسخهای رهبران پیشرو و اعضای شبکه، به مزایای شبکه خواهیم پرداخت. همچنین، برخی از مشکلات احتمالی شبکهها را موردتوجه قرار میدهیم و از تحلیل هزینه – فایده برای سمنها با درنظرگرفتن اعضای آنها حمایت کرده و به پشتیبانیِ حامیان مالی از شبکهها خواهیم پرداخت.
در قدم بعدی نگاهی گذرا به نقش شبکهها در محیطهای شکننده خواهیم داشت. به داراییهای ویژه و چالشهای مرتبط با شبکهها در این محیطهای شکننده میپردازیم و شبکهها را بهمثابۀ سازوکارهایی بالقوه برای ایجاد تغییرات اجتماعی و پیشگیری از تعارض مدنظر قرار میدهیم.
همچنین، به مسئلۀ تأثیری که شبکهها بر ظرفیتسازیِ سمنها دارند خواهیم پرداخت. ابتدا منظور خود از اصطلاح ظرفیتسازی را توضیح میدهیم و تعریف جدیدی از آن ارائه میکنیم که در آن به مسائلی مانند قصد و هدف، کارگزار، فرضیاتی در مورد یادگیری، دیدگاههای مرتبط با تغییر، ابزارها و مکانیسمها پرداخته شده باشد. همینطور توجه خود را به لزوم توسعۀ استانداردهای عمل در این زمینه معطوف خواهیم کرد و دستورالعملهایی برای آغاز گفتوگو پیشنهاد میکنیم.
سپس، در مورد ویژگیهای شبکههایی که به ظرفیتسازی اعضایشان میپردازند، بحث میکنیم. نخست اینکه، استدلال میکنیم که امروزه سمنها برای شکوفاشدن، احتیاج به داشتن طیف گستردهای از ظرفیتها دارند و بدینسان چارچوبی را برای ظرفیتهای جدید و ضروری جهت ارتقای آنها فراهم میکنیم. دوم اینکه، به حوزههای ظرفیتهای استانداردی که به سمنهای موفق مرتبط است، نظر میافکنیم و مقولۀ جدیدی تحت عنوان «ظرفیتهای مولّد» را معرفی میکنیم. امروزه این مقوله، جزو ظرفیتهای اصلی موردنیاز سمنها است. ما توجه خاصی به سهمی که شبکهها در ایجاد این ظرفیتهای مولّد دارند، خواهیم داشت.
سپس توجه خود را بهسوی سیاستها و کنشهای حامیان مالی متمایل میکنیم که به کارایی شبکهها مربوط هستند. در ابتدا خصیصههایی که شبکهها را برای حامیان مالی جذاب میکنند برمیشماریم. سپس نگاه خود را به میزان بودجۀ واقعیِ موردنیاز شبکهها معطوف میداریم و تشریح میکنیم که این بودجهها چه زمانی و برای چه اهدافی ضرورت دارند. در پایان این بخش پیشنهادهایی را برای پشتیبانی از شبکهها بهجای محدودکردن اثربخشی آنها، عرضه میداریم.
سرانجام، شکافهای موجود در دانش فعلی خود نسبت به شبکهها را مدنظر قرار میدهیم و دستورالعملی را برای آموزش و عمل در آینده پیشنهاد میکنیم. این مطالعه را با فهرستی از پیشنهادها برای افراد علاقهمند به پشتیبانی، تأسیس و یا مشارکت مؤثرتر در شبکهها بهپایان میرسانیم.
روششناسی
مطالعۀ ما بر پایه تحلیل اسناد و مصاحبه شکل گرفته است. ما از چهار عنصرِ کلّی بهره بردیم: مرور ادبیات، مصاحبه با کارکنان شبکه و رهبران پیشرو آن، نظرسنجی آنلاین از اعضای شبکه و یک رویداد یادگیری از طریق همتایان[۱]. همچنین در بسیاری از گفتوگوهای غیررسمی در مورد موضوع موردنظرمان مشارکت کردیم.
کارکنان شبکههایی که با آنها مصاحبه کردیم از میان ده شبکه انتخاب شدند تا دامنۀ بخشها، زمینهها و قالبهای سازمانی هماکنونموجود را بازنمایی کنند. انتخاب کارکنان شبکه جهت انجام مصاحبه، بر اساس سهولت دسترسی انجام شده که نشانگر زمانبندی محدود تحقیق و منابع تخصیصیافتۀ نسبتاً محدود در این حوزه است. بنابراین، تمامی شبکههای موجود در این پژوهش محلّی نیستند، اما ممکن است از روی بینشهایی که بهشیوهای قیاسی بهدست آمدهاند، برآوردی کاربستپذیر راجعبه شبکۀ محلّی سمنها انجام داد. لازم به ذکر است برخی از شبکههایی که در این پژوهش از آنها نام برده میشود، همچون سیپ[۲]، کُر[۳] و ایمپکت آلیانس[۴]، هرچند بومی نیستند اما با بسیاری از شبکههای محلّی و سمنهای خارج از کشور همکاری میکنند. بهواقع، مأموریت ایمپکت آلیانس برقراری ارتباط میان سازمانهایی است که بهدنبال خدمات ظرفیتسازی باکیفیت با سازمانهای محلّی یا اشخاص قابِلی هستند که آن خدمات را ارائه میدهند. بههمینترتیب، سیپ نیز زمان و انرژی زیادی را از طریق بهاشتراکگذاشتن دانش برای حمایت از شبکههای محلّی کوچکمقیاس، صرف میکند. کُر با ارائهدهندگان خدمات محلّی و شبکههای سمنها همکاری میکند. بااینحال، باید توجه داشت که شبکههای بسیاری برای انتخاب وجود دارند و برای دستیابی به یک نمونۀ کاملاً گویا، نیازمند مطالعۀ بسیار طولانیتر و پُردامنهتری هستیم.
شبکههایی که در سطح ملّی کار میکنند و برای این مطالعه انتخاب شدند «آیمک»[۵] در مکزیک، «پروکسی»[۶] در بولیوی، «نیکاسالِد»[۷] در نیکاراگوئه و «پروریدسالد»[۸] در گواتمالا هستند. تمام این شبکهها در کنفرانسی مربوط به شبکهسازی در گواتمالا شرکت کردند. این کنفرانس در ژوئیۀ ۲۰۰۴ برگزار شد و مصاحبهها هم در آن زمان صورت گرفتند. سیپ و کُر از شبکههای دفتر همکاریهای داوطلبانه و شخصی ایالاتمتحده هستند. ایمپکت آلیانس و اتحاد روبان سفید هم که توسط دفتر همکاریهای داوطلبانه و شخصی ایالاتمتحده آغازبهکار کرده بودند، اعضای بینالمللی دارند. شبکه برقراری صلح کشورهای غرب آفریقا[۹] یک شبکۀ بومی با ماهیت منطقهای است، درحالیکه شبکه مدیریت دانش برای توسعه[۱۰]، مستقر در کانادا، یک جامعۀ جهانی است که از رویکردهای بهاشتراکگذاری دانش برای افزایش اثربخشی توسعه و پرورش همکاریها استفاده میکند.
در هر مورد، با مدیر، مسئولِ همآهنگی یا شخص دیگری که نمایندگیِ شبکه را برعهده داشت، مصاحبه انجام شد و از اعضای شبکه برای پاسخ به نظرسنجی کوتاهِ آنلاین دعوت بهعمل آمد. ۱۰۱ پاسخ از نظرسنجی آنلاینِ اعضا بهدست آمد. بهخاطر کوچکبودن اندازۀ نمونه برای هر شبکه خاص، ما از دادهها بهصورت انباشتی استفاده کردیم تا اعضای شبکه بهعنوان نماینده حوزۀ منتخب بازنمایی بشوند. برای احتیاط بیشتر، ما تنها زمانی از دادههای نظرسنجی استفاده کردیم که بهنظر میرسید از بینشها و نتایج پژوهش پشتیبانی میکرد و بدینگونه این دادهها را پایۀ اصلی تحلیل قرار ندادیم.
علاوه بر این، ۹ مصاحبه با رهبران پیشرو انجام شد تا نظرات، دیدگاهها و چشماندازهایی راجعبه چگونگی ساخت ظرفیت در سمنها توسط شبکهها بهدست آید. فهرستِ رهبران پیشرویی که با آنها مصاحبه شده، در پیوست آمده است. معیار انتخاب رهبران پیشرویی که با آنها مصاحبه شد، بر اساس تخصص آنها در پژوهشهای مربوط به شبکه یا تجربیات آنها در کار با پیشروترین شبکهها در سراسر جهان بود.
سرانجام، یک رویداد یادگیری بهواسطۀ همتایان برگزار گردید که ۲۰ مشارکتکننده، از جمله کارکنان آژانس بینالمللی توسعۀ ایالاتمتحده، در آن حضور داشتند. خلاصهای از این رویداد نیز در پیوست موجود است.
تنوع سازمانیابی شبکهها
زیرمجموعههای متنوعی از شبکهها وجود دارد که بهذکر چند نمونه از آنها میپردازیم، اینها شامل محافل کاری[۱۱]، شبکههای دانش، شبکههای بخشی، شبکههای حمایتگری یا تغییرات اجتماعی یا شبکههای توزیع خدمات میشوند. این گوناگونی حکایت از این واقعیت دارد که شبکهها برای اهداف مختلفی ساخته شدهاند و ساختارهای مخلتفی را تجسّم میبخشند. آنها میتوانند در قالب انجمنهای رسمی و غیررسمی، و در سطوح محلّی، ملّی، منطقهای و جهانی وجود داشته باشند. شبکهها بیش از آنکه مرکزی سرشار از منابع برای اعضای خود باشند، فضایی برای همکاری اعضاء و گاهی انجام اقدامات مشترک یا چندجانبه هستند.
شبکههای کارآمد و مؤثر دارای مشخصههایی همچون سرمایۀ اجتماعی قوی، رهبری، حکمرانی و مدیریت، آموزش مشترک و همکاریهای سودمند متقابل با حامیان مالیشان هستند. شبکههای کارآمد، اعضاء و ساختار متنوع و پویایی دارند و به فرآیندهای تصمیمگیری دموکراتیک و تمامعیار متعهّد هستند.
شکلگیری شبکه
هیچ قاعدهای برای توضیح چگونگی و چرایی ایجاد شبکهها وجود ندارد. منابع درونی یا بیرونی، یا دلایل ارزشمحور یا عملی میتوانند برانگیزانندۀ ایجاد شبکه باشند. شبکهها میتوانند از پایینبهبالا یا از بالابهپایین شکل گرفته باشند. واقعیت این است که ترکیبی از همۀ اینها، نیروی محرّک شکلگیری شبکه است. شبکهها در طول زمان تکامل مییابند و ممکن است بهلحاظ سطح رسمیبودن در مراحل متفاوت چرخههای حیاتشان، بهطرز چشمگیری متنوع باشند. اگرچه بسیاری از شبکهها تدریجاً شکل رسمیتری مییابند، اما این رسمیت بههیچعنوان برای همۀ آنها ضروری نیست. ساختاری که یک شبکه برای خود برمیگزیند توسط انگیزهها و نحوۀ شکلگیری آن شبکه، و اهدافی که بهخاطر آن بهوجود آمده و تکامل پیدا کرده است، شکل میگیرد.
با وجود آنکه شبکهها با هدف پایداری در درازمدّت تشکیل میشوند، برخی از شبکهها در پاسخ به محرّکهای مشخص و تحت زمانبندی معینی شکل میگیرند. شبکهها برای اطمینانحاصلکردن از پاسخگویی به نیازهای اعضای خود، باید به ارزیابی مداوم تمامی عناصر عملکردی خود بپردازند. اگر شبکهای پاسخگوی نیازهای اعضای خود نباشد، مشارکت کاهش مییابد و موجویت شبکه بهصورت طبیعی از بین میرود. ما باور داریم توجه به پایداری منافع در شبکهها، مانند ساخت سرمایه اجتماعی قوی، مسئلهای بسیار مهمتر از ملاحظات مربوط به پایداری ساختار شبکه است.
مزایای عضویت در شبکه
شمار مزایایی که تصور میشود با شبکهها ارتباط دارند، بسیار زیاد است. برخی از رایجترین مزایایی که اعضای شبکه از آن برخوردارند عبارتاند از: افزایش دسترسی به اطلاعات؛ منابع مالی و تخصصی؛ افزایش کارایی؛ اثر تکاثری[۱۲] که میدان دسترسی و اثرگذاری را برای اعضای سازمان افزایش میدهد؛ پشتیبانی و همبستگی؛ و بهتردیدهشدن مسائل، گروههای بازنمایینشده و الگوهای عمل مناسب. از دیگر مزایای شبکهها میتوان به کاهش ریسک، انزوای کمتر و افزایش اعتبار[۱۳] بهخصوص برای سازمانهای مردمنهادِ درحالتوسعه اشاره کرد. عضویت در شبکه ریسکهای قابلتوجهی نیز بههمراه دارد؛ بنابراین سازمانهای مردمنهادی که درصدد مشارکت در شبکه هستند بایستی یک تحلیل هزینه – فایده انجام دهند تا مشخص سازند که مشارکت در شبکه پاسخگوی نیازهای آنها هست یا نه.
شبکهها در محیطهای شکننده[۱۴]
یکی از انواع بررسینشدۀ شبکهها، آنهایی است که در محیطهای شکننده فعالیت میکنند. وضعیتهای اضطراری انسانزاد بهویژه آنهایی که از تعارض سرچشمه میگیرند، پیوندهای اجتماعی را در هم میشکنند و شرایطی را بهوجود میآورند که در آن اعتماد نهفته در پس همبستگی اجتماعی نابود میشود و افراد و گروهها وارد وضعیتی میشوند که تلاش برای بقا در آنجا دستبالا را دارد. هرچند که شبکههای کارآمد در هر جامعهای میتوانند به تقویت سرمایۀ اجتماعی بپردازند. شبکههای کارآمد میتوانند به افزایش ارتباط میان حامیانی منجر شوند که به مقاومت در برابر برنامههای ملّیگرایانه یا افراطی کمک میکنند. زمانی که شبکهها بهسمت کاهش تعارض پیش میروند، عناصر مؤثر شبکهها اثرگذاریِ بیشتری مییابند. اگرچه اکثر شبکههای حاضر در محیطهای شکننده و بیثبات آنقدری قوی نیستند که پایهگذار تغییرات اجتماعی قابلتوجهی بشوند، اما امکان انجام این کار را بهکمک منابع و کمکهای مقتضی پیدا میکنند.
اثر شبکهها بر ظرفیت سمنها
مشارکت شبکۀ سمنها در ایجاد ظرفیت سازمانی برای اعضای آنها، فرآیندی پیچیده و چندوجهی است. بهویژه اینکه هدف از ایجاد ظرفیت سازمانی در سمنها این است که آنها به سازمانهایی متکیبهخود، مستقل، خلاق و کارآمد بدل شوند که میتوانند در زندگی مردم، جوامع و کشورها تغییر ایجاد کرده و در طرزفکر و نحوۀ عمل آنها ایفای نقش کنند. مداخلات شبکهای[۱۵] کل سازمان و بستری را که سازمان در آن فعالیت میکند مدنظر قرار میدهد و متوجه این هست که چگونه تغییر یک بخش از سازمان بر روی دیگر بخشهای آن اثر میگذارد. تلاشها برای ظرفیتسازیِ سازمانی نشان میدهند که سمنهای امروزی به مجموعهای از ظرفیتهای اصلی نیاز دارند که این ظرفیتها میتوانند آیندۀ سازمان را تعیین کنند.
رویکرد مؤثر در زمینۀ ظرفیت سازمانی سمنها، رویکردی است که هدف آن بهبود عملکرد سازمانها است، مداخلاتی را دربرمیگیرد که کل سازمان را هدف قرار میدهند، از ظرفیتسازانِ قابِل بهره میبرد، افرادی در آن حضور دارند که نسبت به آموزشِ خودشان متعهّد هستند، بر تغییر سازمانی متمرکز است و طیف وسیعی از ابزارها و مکانیسمها را بهکار میگیرد.
استانداردهای ظرفیتسازیِ مؤثر شامل موارد پیش رو است: توجه به کل سازمان و داشتن نگرشی سازمانی در مداخلات؛ تلقّی سمنها بهمثابۀ موجودات زنده، بهحسابآوردن سازمانها نه بهعنوان مجرایی برای دریافت بودجه، بلکه بهسان بدنههایی که بهخودیخود نیازمند توجه و ادراک هستند؛ یافتن راههایی برای کارکردن با سازمانهایی که دسترسی محدودی به خدمات ظرفیتسازی دارند بهجای کارکردن با سازمانهایی که بهنظر میرسد پیش از همه به این خدمات دست مییابند؛ تصدیقِ تفاوتِ قدرت سازمانها بهویژه زمانی که فرآیند ظرفیتسازی به پول وابسته است و یا هنگامیکه حامیان مالی خود خدمات ظرفیتسازی را ارائه میدهند؛ شناخت تاریخچۀ سازمان و تجربیات پیشین آن در زمینه ظرفیتسازی؛ و اجتناب از مداخلاتی که ممکن است دیگر تلاشهای ظرفیتسازی را بیاثر کند.
چارچوبی برای ظرفیتهای جدید در راستای ارتقای سمنها
ما چارچوبی را برای ظرفیتهای جدید سمنها پیشنهاد میکنیم که مقولههای ظرفیت استاندارد و ظرفیتِ مولّد را دربرمیگیرد. مقولۀ ظرفیت استاندارد شامل حوزههای مهمی مانند عملکرد تکنیکی، سازمان داخلی و خارجی میشود. ظرفیتهای استاندارد در حوزۀ عملکرد تکنیکی چارچوب ما، چنانچه بیشتر اعضای شبکهای که در این تحقیق مشارکت دارند به آن اشاره کردهاند، خلق و ترویج الگوهای عمل مناسب، رویکردها و مداخلات ارتقاءیافته، و طراحی پروژه و برنامه هستند. ظرفیتهایی که بیش از همه در حوزه سازمان خارجی از آنها نام برده شده، شاملِ همکاری، ایجادِ شبکهها و روابط جدید میشود. تعداد بسیار کمی از مشارکتکنندگان تصور میکردند که ظرفیت در حوزۀ سازمان داخلی برساخته میشود. در این مطالعه، شبکههایی که با حمایت مالی و با هدف ظرفیتسازی ایجاد شدهاند، از این قاعده مستثنا هستند.
حوزههای اجرایی مذکور، معمولاً، بیشتر در چارچوبهایی بهنمایش درمیآیند که سالهایسال مورداستفادۀ سازندگانِ ظرفیتِ سازمانی بوده است، اما این چارچوبها نمایانگر تصویری کلّی نیستند. امروزه سمنها باید مجموعهای اصلی از ظرفیتهای مولّد را توسعه دهند، که این بسطوگسترش، بر استانداردهایی که تدوین میکنند نیز تأثیر میگذارد. این ظرفیتهای تولیدی شامل توانایی انجام کار در میان مرزهای مرسوم (سنّتی)، آموزش چگونگیِ یادگیری، رهبری به شیوههای جدید، توسعۀ نگرش سیستمی، دسترسی به قابلیتهای فناوری، عملکرد سریع، آیندهسازی، ایجاد تعادل میان خودگردانی و وابستگی متقابل، مدیریت همکاری و رقابت، و همسوکردن اشکال سازمانی با اهداف میشود. شبکهها ابزار مناسبی برای ایجاد این ظرفیتهای مولّد هستند. بر اساس یافتههای ما، اعضای شبکهها درک کردهاند که ظرفیتسازی در این حوزهها بههرحال انجام میگیرد، فارغ از اینکه ظرفیتسازیْ بخشی از عناصر آگاهانۀ شبکه باشد یا نباشد.
در بسیاری از موارد شبکهها برای پیشبُرد تغییرات سازمانی ابزاری مناسب هستند، و در این مسیر از شیوههای نامحسوس اما مهمی بهره میبرند. ما از کارکنان شبکهها خواستیم دربارۀ تغییرات سازمانیای که در سازمانشان شاهد آن بودهاند و فکر میکنند که تحتتأثیر مشارکت در یک یا چند شبکه هستند، اظهارنظر کنند. ما در این نظرسنجی، از پاسخدهندگان خواستیم تا بیشترین تغییراتی را که در حوزۀ کاریشان مشاهده کردهاند از میان فهرست تغییرات پیشنهادی انتخاب کنند. متداولترین پاسخهای این نظرسنجی عبارت بودند از: «همکاری و اتحاد: شیوهای که در آن سازمان ما با دیگر سازمانها و نهادها برای ارائه خدمات، ظرفیتسازی یا یادگیری همکاری میکند»؛ «یادگیری و نوآوری: توسعه و بهکارگیری ایدههای جدید برای عملکرد سازمانمان و ارائۀ خدمات». ما شماری از فعالیتها را برای شبکههایی که به پیشبُرد تغییرات سازمانی در میان اعضای خود علاقهمند هستند، پیشنهاد میکنیم: سازمانهایی را انتخاب کنید که آمادگی تغییر دارند؛ گسترۀ وسیعتری از سازمانهای عضو را به مشارکت دعوت / تشویق کنید، بهطوریکه کمینهای از ایدهها و نوآوریهایشان را با خود به شبکه بیاورند؛ کارمندان سمنهایی را بهعضویت شبکه درآورید که در انتقال دانش به دیگران در سازمانشان تمایل داشته باشند و بتوانند این کار را انجام دهند؛ رهبران سازمانی اثرگذار را در شبکه دخیل کنید و پشتیبانی آنها را در زمینۀ زمان و انرژیای که مشارکت در شبکه از اعضای آنها میگیرد، داشته باشید؛ دیدگاه و منظر شبکه را بهسان یک عنصر شتابدهنده به تغییرات سازمانی، بهاشتراک بگذارید؛ و هدف استراتژیکِ خود را بهوضوح به ظرفیتسازی معطوف سازید.
خصوصیات شبکههایی که ظرفیتسازی میکنند
میتوانیم به چهار خصیصۀ اصلی شبکههایی که ظرفیتسازی میکنند، اشاره کنیم: اول، اعضای شبکه باید برای بهاشتراکگذاشتن تشویق شوند. (مثلاً از کار خودشان بهاندازهای مطمئن باشند که تمایل داشته باشند آن را با دیگران بهاشتراک بگذارند). این امر با ایجاد محیطی که افراد بتوانند در آن بهصورتی آزادانه به تجزیهوتحلیلِ موفقیتها و شکستهایشان بپردازند و از آنها درس بگیرند، تسهیل میشود. دوم، اعضای شبکه باید ظرفیت مشارکت کامل را داشته باشند. این مسئله با ایجاد زمان و مکانی برای آموزش و بازاندیشی تقویت میشود. سوم، اعضا باید متعهّد باشند. تعهّد زمانی استوار میشود که اولویتهای شبکه با اولویتهای اعضاء همخوانی داشته باشد و اعضا، شبکه را بهسان چیزی بنگرند که به ارزش کارشان میافزاید. افزایش آگاهی از پتانسیلهایی که اعضا میتوانند در تغییر سازمان خودشان داشته باشد، بهآسانی، میتواند تعهّد را افزایش دهد. آخر اینکه، شبکهها باید ظرفیتهای مولّدی را که در چارچوب ما شناسایی شدهاند در اختیار داشته باشند، اگر که لازم باشد ظرفیتهای مشابهی را در اعضای خود پدید آورند.
تنظیم و تطابق سیاستها و فعالیتهای حامیان مالی برای پشتیبانی از شبکهها
شماری از سیاستها و فعالیتهای حامیان مالی میتوانند به تقویت شبکهها در این زمینه کمک کنند. رابطۀ شبکهها و حامیان مالی رابطه پیچیدهای است و زمانیکه راهنمایی و جهتدهی بیشازحدی وجود داشته باشد، شبکهها ممکن است از درک و ارزیابیِ توانمندیهای خودشان فاصله بگیرند. شبکهها مؤسسه نیستند و قوانین حاکم بر آنها با مؤسسات یکسان نیست. حامیان مالی میتوانند با قطع ارتباط شبکهها از چرخۀ رسمی پروژهها به آنها کمک کنند. شبکهها برای توسعه نیازمند زمان هستند و اغلب زمانی که در مسیر رشد و شکوفایی قرار میگیرند، بودجههایشان تَه میکشد. همچنین، عاقلانه خواهد بود هنگامی که حامیان مالی از شبکهها پشتیبانی میکنند از جهتگیریهای معمولشان فاصله بگیرند و به شبکهها در انجام کارشان اعتماد کنند.
حامیان مالی همچنین میتوانند برخی از فرضیات مرسوم درباره شبکهها را مورد بازبینی قرار دهند. مطالعۀ ما نشان میدهد که بهلحاظ سطح بودجه، نهتنها پشتیبانی از پروژهها ضرورت دارد، بلکه پشتیبانی مالی از فعالیتهای مرکزی شبکه نیز مهم است. اغلب چیزهایی که اعضای شبکه ارزش بیشتری برای آن قائل هستند، آنهاییست که زمان بیشتری را برای آن میگذارند و کمترین هزینه را دربردارند. گفته میشود پشتیبانیِ حامیان مالی در مراحل اولیۀ راهاندازی شبکه، که تقریباً پنجسال بهطول میانجامد، ضروری است. پس از این مرحله، بسیاری از شبکهها قادر به پیداکردن منابع جایگزین یا بودجههای خودگردان هستند. کمک حامیان مالی برای ارجاعدادن شبکهها به سایر حامیان بالقوه یکی دیگر از کمکهایی است که میتواند مفید واقع شود.
پیشنهادهایی برای آموزش و فعالیتهای آتی
چیزهای زیادی دربارۀ شبکهها و پتانسیل آنها بهعنوان موجودیتهایی که ظرفیتسازی میکنند وجود دارد که میتوان آنها را آموخت و فضای گستردهای برای مطالعه بیشتر در این زمینه وجود دارد. مطالعات بیشتر و دقیقتری باید در این حوزه انجام شود تا با دادههای طولی[۱۶]، احکام رایج در این زمینه را بهچالش بکشد. ما پیشنهاد میکنیم که تمرکز تحقیقات بر روی بخشهایی مانند انجام ارزیابی و توسعۀ ابزارهای ارزیابیای باشد که منحصراً برای شبکهها طراحی شدهاند؛ همچنین تمرکز تحقیقات باید بر روی ارتباط میان فُرم شبکه و اثرگذاری آن، اثر انگیزههای اولیۀ شکلگیری شبکه بر دستآوردهای آن و مزایای بالقوۀ شبکهها در پیشگیری و مدیریت تعارضات باشد. ما همچنین از ایدۀ ارتقای آموزش و بهاشتراکگذاریِ اطلاعات مربوط به شبکهها با حامیان مالی و متخصصان دفاع میکنیم. در آخر ما پیشنهاد میکنیم محافل کاری پیرامون یادگیری دربارۀ شبکهها تشکیل شود.
** نسخه الکترونیکی کامل «شبکههای سازمانهای مردمنهاد: ظرفیتسازی در جهانی دگرگونشونده» را از اینجا دریافت کنید.
[۱]. Peer Learning Event
[۲]. SEEP
[۳]. CORE
[۴]. Impact Alliance
[۵]. IMAC
[۶]. PROCOSI
[۷]. NicaSalud
[۸]. Pro Redes Salud
[۹]. The West African Peacebuilding Network (WANEP)
[۱۰] KM4Dev
[۱۱]. Communities of Practice (CoP)
[۱۲] multiplier effect
[۱۳]. Credibility
[۱۴]. Fragile Environments
[۱۵]. Network Interventions
[۱۶] longitudinal data