اینک میخواهیم به مثالی بسیار متفاوت نگاه کنیم. میخواهیم ساختن حس هویت مشترک را در آافریقا نگاه کنیم یک آزمایش طبیعی که در شرق آفریقا رخ داد و آن را ادوارد میگوئل به شایستگی تمام بررسی کرده است.
اگر به سال ۱۸۵۰ بازگردیم در شرق آفریقا هیچ ملتی وجود نداشت. مفاهیم کنیا و تانزانیا، دو کشوری که میخواهیم به آنها نگاه کنیم وجود نداشتند. آنجا ساحل، دریا، سرزمین و هویتهای مردمانی بود که قبیلهای بودند. گروههایی که آنها احساس تعلق میکردند قبیله بودند، تعداد بسیار زیادی قبیله وجود داشت. قبایل هویتهای نسبتا کوچکی هستند. سپس در همین اثنا انگلیسیها و آلمانیها وارد شدند، و انگلستان این تکه از سرزمین و آلمانیها آن تکه از سرزمین را به چنگ آوردند و بنابراین باید درباره مرزها توافق میکردند.
مرزها خط راست بود. هر زمان خط راستی روی نقشه دیدید بدانید که این مرز سلیقهای رسم شده است.
سمت راست کنیا و سمت چپ تانزانیا شد، یک تقسیم نهایی دلبخواهی که دو ملت را بوجود آورد.
سپس به روستاها نگاه میکنیم. در میانه قرن بیستم، اعضای قبایل شروع به زندگی در روستاها کردند. روستاهایی شکل گرفت که برخی قبیله آبی هستند.
قبیله آبی را در هر دو سوی مرز پیدا میکنید. سپس اینجا قبیله قرمز داریم.
قبیله قرمز نیز روستاهایی دارد، اما برخی اوقات آنها با قبیله آبی در یک روستا مشترک زندگی میکنند. برخی اوقات آنها روستاهای اختصاصی خود دارند. بنابراین قبیله قرمز و قبیله آبی داریم. روستاهایی که فقط یک قبیله دارند، روستاهایی که هر دو قبیله در همان روستا هستند و برخی از آنها در کنیا، برخی از آنها در تانزانیا هستند.
اینک روایتها را معرفی میکنیم. این روایتها را خود مردم تعریف نکردهاند بلکه سیاستمداران، نخستین روسای جمهور هر دو کشور تعریف کردند.
نایره رئیس جمهور تانزانیا خیلی نگران بود که مردم حس هویت ملی ندارند.
در واقع، ابتدا که او به قدرت میرسد با خود میگوید «من که اینجا کشوری نمیبینم، آنچه استعمارگران برای من باقی گذاشتند ۵۰ قبیله است با مرزی که اطراف این سرزمین کشیدند» پس او در نخستین سال ریاست جمهوری خود همه کارهایش را واگذار کرد و فقط به سراسر کشور سفر میکرد با همه قبایل دیدار میکرد و میگفت «از شما میخواهم همین حالا شروع به فکر کردن درباره خودتان کنید. به عنوان هویت مشترک، شما چه کسی هستید؟ شما همه تانزانیایی هستید. ما همه تانزانیایی هستیم. ما در حال مبارزه مشترکی هستیم که تلاش برای بیرون آوردن خودمان از فقر است.» او در راستای فرایند تلاش به ساختن هویت مشترک، برخی سیاستهای واقعا خیلی قدرتمند را برمیگزیند.
یکی از سیاستهایی که وی برمیگزیند زبان ملی مشترک است. نه انگلیسی یا آلمانی بلکه زبان سواحیلی. مردم کشور زبانهای قبیلهای زیادی دارند یکی زبان قرمز یکی زبان آبی دارد، اما در مدارس همه آنها سواحیلی میآموزند. در رادیو، همه شکلهای ارتباطی، در مدارس، سواحیلی زبان ملی میشود. پس چیزی داریم که زبان مشترک است.
کار دیگر وی تهیه سرفصل ملی برای دروس مدارس است، که تاریخ روایی مشترک از پیدایش تانزانیا به عنوان یک کشور را آموزش میدهد. سپس شاهد تعدادی سیاستهای عملی هستیم. یکی از آنها که نتیجه نداد چون پول کافی برای آن وجود نداشت انتقال پایتخت بود. شهر دارالسلام پایتخت کشور در کنار ساحل قرار دارد و رئیس جمهور نایره نگران است که این شهر به حد کافی به مرکز کشور نزدیک نیست.
بنابراین او پایتخت جدیدی به نام دودوما ایجاد میکند که وسط کشور قرار دارد. زبان مشترک، پایتخت جدید در وسط کشور، نظام آموزشی مشترک، و سپس احتمالا مهمترین کاری که او انجام میدهد.
او میگوید اگر شخصی به نظام اداری تانزانیا بپیوندد اجازه ندارد در منطقه قبیلهای خودش کار کند. اگر شخصی از قبیله آبی است و به نظام اداری تانزانیا میپیوندد او به جایی دیگر به جایی که قبیله آبی اطرافش نباشد منتقل خواهد شد.
بنابراین آن شخص مجبور میشود با خود فکر کند این ارباب رجوع هموطنان تانزانیایی او، نه عضو قبیلهاش هستند. بنابراین اینجا کشور تانزانیا است. تلاشهای قدرتمند کاملا سازگار برای ساختن هویت مشترک صورت میگیرد. اما اینها کافی نبود.
رئیس جمهور نایره همچنین نگران ساختار قدرت بود. پس تصمیم گرفت اول از همه، نباید ریسک کرد و دموکراسی چندحزبی راه انداخت، زیرا او میگوید اگر دموکراسی چندحزبی داشته باشیم تنها روشی که میتوانیم احزاب سیاسی را سازماندهی کنیم براساس قبیلهای خواهد بود و چنین کاری تفرقهاندازانه خواهد بود.
در آن صورت هرگز هویت مشترک نخواهیم داشت. پس بهتر است حزب ملی داشته باشیم.
اما سپس، میخواهیم درون آن حزب، قدرت در حال گردش باشد به طوری که رئیس جمهور به نوبت بین تقسیمبندی ساختاری بزرگ در کشور که مسیحی/مسلمان است بچرخد.
بنابراین طبق اساسنامه آن حزب ملی، پست ریاست جمهوری بین مسیحیان و مسلمانان به نوبت میچرخد.
نایره که مسیحی است داوطلبانه از قدرت کناره میگیرد و رئیس جمهور بعدی که مسلمان است انتخاب میشود. بنابراین ساختار قدرت خیلی فراگیری داریم که در واقع طراحی شده است تا هویت مشترکی ساخته شود به جای سیاست رقابتی احزابی که براساس ساختارهای هویت موجود باشند.
- دوره آموزشی «از فقر به ثروت؛ فهم توسعۀ اقتصادی»
- مدرس: پل کولیر -دانشگاه آکسفورد
- برگردان به فارسی: مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه جهاد دانشگاهی
- مترجم: جعفر خیرخواهان
- تدوینگر کلیپ: حسین خداپرست