مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه مجموعه مصاحبههایی با متخصصان حوزه آب داشته است. در هشتمین شماره از سلسله گزارشهای نظام حکمرانی آب در ایران، با شبنم قنواتیزاده، مدیرعامل «انجمن دیدهبان جلگه سبز خوزستان» مصاحبه شده است. این انجمن، سازمانی مردمنهاد است که در حوزه حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی فعال است و بخش عمدهای از فعالیتهای این سازمان بر حوزه آب تمرکز دارد.
درخصوص اینکه ریشههای شکلگیری مشکلات خوزستان چیست، فرمودید باید ریشههای شکلگیری بحران آب در خوزستان و ریشههای شکلگیری اعتراضها را از هم جدا کنیم. لطفاً حول همین موضوع بفرمایید که ریشههای شکلگیری بحران آب و تمایز آن با اعتراضات مردم نسبت به جریاناتی مثل انتقال آب بینحوضهای چیست؟
من این بینظمی و بههمریختگی را به چند دسته تقسیم میکنم. یکی از این دلایل بههمریختگی تأثیر تصمیمات سیاسی است؛ هم در سطح نمایندگان مجلس و هم سایر مسئولان. درباره نمایندگان مجلس میتوان گفت دو، سه دهه است که نمایندگان مجلس در حوزه خودشان فعالیت نمیکنند و الان دارند در امور اجرائی کشور هم دخالت میکنند تا برای خودشان رزومهای درست کنند و تضمینی باشد تا رأی چهار سال بعدیشان را داشته باشند. در زمانی که باید کارهای تبلیغاتیشان را انجام بدهند، قولهایی در خصوص احداث سد، تعریض جادهها، جاده کشیها، مجوزهای چاه، مجوزهای معدن و مواردی ازایندست میدهند و بعدازاینکه به موفقیت رسیدند، شروع میکنند با لابیها و فشارهای مختلف این قولها را یکی پس از دیگری اجرائی میکنند. برای رأی اعتماد گرفتن برای وزیر نیرو یک گروه پنج، ششنفره از نمایندگان یا بهصورت تکی یا بهصورت گروهی فشار میآورند و مجوزی از وزیر نیرو میگیرند؛ مثلاً اینکه فلان سد در منطقه آنها اجرا بشود. قول احداث فلان سد را میگیرند، چون به مردم حوزه انتخابیه خودشان قول آن را دادهاند.
در استان خوزستان نیز چون متأسفانه دیدگاه این است که اگر بخواهیم توسعه پیدا کنیم باید سدهای بیشتری داشته باشیم و اصلاً سدسازی را بهعنوان سازندگی و ارتقای کشور در نظر میگیرند، با این رویکرد که ما باید سیلابها را کنترل کنیم، آبها را مهار کنیم و جملاتی ازایندست که نگذاریم آب به سمت خلیجفارس رفته و هدر برود (این جمله مخصوصاً میان مسئولانی که میتوانند بهنوعی در این روند تأثیرگذار باشند، خیلی تکرار میشود) همه نگاهها به سمت این استان است و این اتفاق شکل میگیرد که سدهای بزرگ مخزنی احداث میشود و این سدها بهطور تأثیرگذاری اقلیم منطقه را تحت تأثیر خودش قرار میدهد و حتی بر ذخایر برفی و یخچالهایی که قرار است در تابستان آب جاری رودخانهها را تأمین کند هم تأثیر میگذارد. دریاچههای عظیم پشت سدها میتواند روی این موضوع تأثیرات مستقیم بگذارد. البته تغییرات اقلیم جهانی را هم داریم که طبق مطالعات دانشمندان حدود ۳۰ درصد روی این قضایا تأثیر دارد، ولی ما با سدسازیهایی که داشتهایم، این مسئله را تشدید کردهایم. [بنابراین] من اولین علت را سدسازی عنوان میکنم که به هر شکل و با هر تصمیم سیاسی این سدسازیهای بیش از توان رودهای استان پیشازاین شکلگرفته است و در حال شکلگیری [هم] هست.
یک روش ازدستداده آب همین سدسازی است که به قول خودشان تشتهای تبخیر دارند که سه هزار میلیمتر تبخیر دارد؛ یعنی عملاً [بهاندازه] یک رودخانه تبخیر میشود. اما ازآنجاییکه ما معمولاً سدهایمان را در مناطق مرتفع مثلاً بین دو کوه و جایی میسازیم که بتوانیم آب را پشت آن نگهداریم، این تبخیر در ارتفاعات اتفاق میافتد. بهاینترتیب ذخایر برفی و اصلاً شکل بارشهایمان را تغییر میدهد.
از طرف دیگر هواشناسان میگویند تودههای بارشیای که از سمت سودان و مدیترانه به این سمت میآیند، بارشهایشان را در طول مسیر انجام میدهند و جاهایی ضعیف میشوند و به تالاب هورالعظیم و قسمت خلیجفارس که میرسند، شارژ میشوند و در ارتفاعات زاگرس بارشهای خودشان را به شکل برف و باران میریزند و باعث تضمین جریان دائمی رودخانهها میشوند. پس، ببینید ما [با خشکاندن تالابها] چه چرخه تخریبیای داریم انجام میدهیم.
[از طرف دیگر] ما بهجای اینکه از طریق روشهای دیگر به سمت استحصال انرژی برویم، مثلاً با توجه به اینکه کشوری هستیم که نور آفتاب را در دسترس داریم، میتوانستیم انقلابهای عظیمی در این زمینه ایجاد کنیم، ولی به سمت سدسازی آمدهایم و حتی اینگونه عنوان میکنند که برای استحصال انرژی برق، سدسازی یکی از پاکترین روشهاست، درصورتیکه اصلاً چنین چیزی نیست؛ چراکه ازنظر ما محیطزیستیها [با توجه به] تأثیرات عظیمی که [سدسازی] بر اکوسیستم رودخانه، کوهستان، دشت و مرتع میگذارد، جزء مخربترین روشهای استحصال انرژی محسوب میشود.
مورد بعد، انتقال آب بینحوضهای است که متأسفانه در یک عدم شفافیت و مخفیکاری از سالهای پیش در حال انجام بوده است. در این مورد هم یک کجاندیشی اتفاق افتاده است. ما بهجای اینکه بیاییم درجایی که تقاضای آب وجود دارد، مدیریت تقاضا کنیم، میآییم به هر شکلی به تقاضا پاسخ میدهیم که یکی از روشها انتقال آب بینحوضهای است. در انتقال آب بینحوضهای چند اتفاق میافتد که شرط اول آن «غیرواقع گویی» و دوم «مخفیکاری» است. شما الان کلیپهای مختلفی از جلسات میبینید که یکی پس از دیگری دارد افشا میشود و باعث عدم اعتماد مردم به مسئولان میشود.
سومین مورد «تبعیض» است. تبعیض اینگونه شکل میگیرد که میآیند در جایی به دلیل اینکه زادگاهشان است و الان مثلاً وزیر مملکت یا معاون وزیر و یک فرد تأثیرگذار در آن حوزه هستند، با هر دلیلی منابع را به آن سمت هدایت میکنند؛ مثلاً با این دلیل که میخواهند برای جوانان آن منطقه اشتغالزایی کنند یا کشاورزی آن منطقه را توسعه بدهند یا صنایع را توسعه بدهند. غافل از اینکه این تصمیمات باعث میشود شاخهای را که همه ما روی آن نشستهایم، ببریم. وقتی شاخه سقوط میکند، سر آن زودتر به زمین میخورد و [البته] انتهای شاخه هم که خودشان نشستهاند در نهایت زمین میخورد و این آسیب هم به مبدأ انتقال آب و هم به مقصد آن وارد میشود.
استانهای مبدأ این انتقال بهصورت طبیعی پرآب هستند و اصلاً ماهیت جلگه با آب و سیلاب شکل میگیرد و اگر بخواهیم از لحاظ محیطزیستی حقابهای را تعیین بکنیم، حقابه جلگه نسبت به جاهای دیگر بیشتر است. متأسفانه مسئولان ما عدالت را در ملی کردن منابع آبی و تقسیم مساوی منابع آب در همه جای کشور تعریف میکنند. درصورتیکه این اشتباه است. متأسفانه در کشور ما بهتناسب زیستبومها کار نمیشود و ما این بدشکلی را در حوزه توسعه ملاحظه میکنیم. یک اشتباه دیگری هم که اتفاق میافتد، این است که صنایع آببر را در دل کویر توسعه میدهیم.
یکی از خندهدارترین تابلوهایی که در کشور ما وجود دارد، تابلوهای فولاد کویر است. چرا باید فولاد در دل کویر احداثشده باشد و این بهعنوان دستاورد فلان دولت یا فلان نماینده مجلسی که پیگیر آن مسئله بوده تعریف شود و با خوشحالی با آن عکس بگیرند یا معرفیاش کنند؟! ما نباید فولاد را در دل کویر احداث کنیم؛ چراکه این صنعت، یک صنعت آببر است و ما در کویر آب نداریم که بخواهیم آن را در آنجا احداث کنیم و توسعه بدهیم. علاوهبراین آلودگیهایی که این صنایع در محیطهای کویری دارند که محیطهایی هستند که مناطقشان پست است و حتی آن گلبادهایی را که در بعضی جاها میبینیم باعث گردش باد در همان منطقه میشود؛ یعنی چرخش آلودگیها در همان منطقه حالت حبس پیدا میکند و علاوهبراین برای تأمین آب صنعت فولاد به یک منطقه دیگری آسیب وارد میشود و زیستبومهای یک منطقه از بین میرود و آب به جایی منتقل میشود که اتفاقاً زادگاه آن فرد مسئول هم هست.
وقتی مردم میخواهند از استان خوزستان به سفر بروند، به اصفهان میروند که یکی از مقاصد انتقال آب است. چون معلم هم هستم، این را زیاد از دانشآموزان و مردم عادی میشنوم. استان اصفهان یک استان سرسبز است که بیش از دو برابر متوسط کشور سرانه فضای سبز شهری دارد و استان خوزستان مخصوصاً شهر اهواز زیر متوسط کشوری سرانه فضای سبز دارد.
لطفاً درباره تأثیراتی که پتروشیمیها بر مسئله آب خوزستان داشتند، صحبت کنید.
توسعه صنایع در بالادست و مقاصد انتقال آب و پاییندست در درون استان بر منابع آب تأثیرگذار بوده است. ما فعالان محیطزیست مانع توسعه نیستیم؛ بلکه توسعه پایدار مدنظر ماست. توسعه پایدار این است که از منابع برای رفاه انسان استفاده بکنیم و به زیستبومها آسیب نزنیم. چون توسعه مساوی با آسیب است، بههرحال آسیب وارد میشود؛ ولی حداقلِ آسیب به زیستبومها وارد بشود؛ چون ما این زیستبومها را برای آیندگانمان میخواهیم. ما اسم این توسعه را «توسعه پایدار» میگذاریم؛ چون توسعهای است که میتواند ادامه پیشرفت را تضمین کند.
در خصوص صنایع هم ما فکر میکنیم که اگر قرار باشد ما به سمت صنعتی شدن برویم، صنایع را به سمت مرزهای آبیمان ببریم. خدا را شکر کشوری هستیم که در قسمت جنوب، خلیجفارس و دریای عمان را داریم و میتوانیم صنایع آببرمان را به آنجا ببریم.
در نوار مرزی، مرزنشینان کلاً در محرومیت و فقر هستند و این فقر برای سیستم درست نیست. ما باید بهویژه در مرزهایمان یک رفاهی داشته باشیم تا جمعیت خوبی را در مرزهایمان متمرکز کنیم. این مسئله ازلحاظ امنیتی واقعاً برای کشور مهم است. آلان بهجایی رسیدهایم که مثلاً کشاورز شرق اصفهان باوجوداینکه به خاطر توسعههایی که در بالادست ورودی اتفاق افتاده است، هیچ آبی در آنجا وجود ندارد، آب مورد نیازش را از کارون طلب میکند. این، جایی است که من میگویم بهجای اینکه مدیریت تقاضا اتفاق بیفتد و طبق آمایش سرزمین رفتار بشود، متأسفانه مدام داریم به تقاضاها پاسخ میدهیم. این باعث میشود جلگه، کویر، دشت، مراتع و کوهها از بین بروند. الان ما داریم در مناطق ناهموار توسعه کشاورزی میدهیم. در بالادست کرخه سدهای زیادی برای توسعه کشاورزی در ارتفاعات وجود دارد. این واقعاً یک فاجعه است. ما [منشأ] بحران اخیر خوزستان را همین مسئله میدانیم؛ چراکه در جایی که نباید داریم کشاورزی را توسعه میدهیم. ما در ارتفاعات حداکثر باید باغداری داشته باشیم؛ نه توسعه کشاورزی. پس، باید صنایع را به سمت جاهایی ببریم که آب هست و اگر قرار است گردش آبی انجام بشود، میتوانیم از آبهایی که در مناطق عمان و خلیجفارس هست، استفاده کنیم یا از جریانهای طبیعی رودخانهها استفاده کنیم؛ بنابراین چهارمین مورد توسعه کشاورزی در ارتفاعات و مناطقی است که اصلاً آب وجود ندارد.
مورد پنجم درباره نیشکر است. نیشکر گیاهی است که بسیاری از متخصصان معتقدند جانمایی آن در استان خوزستان اشتباه بود. نیشکر گیاهی است که نیاز دارد در زمین شیرینی کشت بشود. برای اینکه این مزارع در استان خوزستان راهاندازی بشوند، چند اتفاق میافتد. در گام نخست نیشکر به کشاورزانی که بهصورت نسلاندرنسل کشاورز بودهاند، میگوید: شما بیایید زمینهایتان را به ما بدهید و ما [در مقابل] بچههای کشاورزان را به سر کار میبریم. ضمن اینکه این زمینها را برای شما کارشناسی میکنیم و هزینهاش را به شما پرداخت میکنیم. در ازایش به شما زمینهایی در جاهای دیگری میدهیم. خیلی از کشاورزان این کار را کردند. زمینهای خودشان را دادند؛ ولی این وعده محقق نشد. در مجاور این طرحهای هفتگانه نیشکر داد اعتراض اینها بلند است که اولاً زمینهای ما را گرفتند، به ما زمین ندادند و در جای بیکیفیتی به ما زمین دادند، بچههای ما بیکار هستند و دود این نیشکرها در چشم ما میرود و آلودگیاش به ما رسیده است و [بهموجب] کانالهای آبی که دارد، میآید و حقابهای که به اینها دادهاند، از حقابه ما کم شده است و پساب اینها هم رودخانه ما را شور کرد. ماجرای پساب این است که برای اینکه نیشکر در این مناطق احداث بشود، مجبور شدند زمینها را بشویند و این شستوشوی زمینها که هرساله انجام میشود، به نحو خیلی تأثیرگذاری ایسی آبهای رودخانه را افزایش داد.
ایسی زمینهای خرمشهر به ۱۸۰ هزار رسیده است. این وحشتناک است. ایسی خلیجفارس ۴۰ هزار است. ببینید با زمینهای شمال خرمشهر که زمینهای باکیفیتی بودند که کشاورزی در آنجا جریان داشت، چهکار کردهاند.
یک نکته جالب این است که تقریباً تا سه سال پیش (من از دو، سه سال قبلش هم اعتراض میکردم)، ما شکر نیشکر را در بازار اهواز نداشتیم؛ یعنی ما شکرش را نمیدیدیم. یک نکته جالب این است که یک گارد عجیبی دور خودشان بستهاند که اصلاً نمیشود وارد شد و از نزدیک دید. فقط از طریق افرادی که داریم اطلاعاتشان را بیرون میکشیم؛ وگرنه نمیشود تعاملی با آنها داشت.
مورد ششم، نفت است. متأسفانه استان خوزستان نفت دارد و ازقضا بسیاری از این منابع نفت و سفرههای زیرزمینی در مناطق تالابی واقعشدهاند. این مسئله یکی از اشکالات اصلی و تأثیرات منفی است که نفت بر محیطزیست گذاشته است.
در منطقه تالاب هورالعظیم که بین ایران و عراق مشترک است و دوسوم آن در عراق و یکسوم آن در ایران واقعشده، یک حوضچه نفت مشترک بین ایران و عراق پیداشده است. متأسفانه وزارت نفت به خاطر اینکه تجربه تلخ حوضچه مشترک ایران-قطر تکرار نشود، آمدند استخراج نفت از این حوضچه مشترک را سرعت بخشیدند تا ما بتوانیم بیشترین استخراج را از آن داشته باشیم. یک شرکت مشاور ژاپنی به اینها یک عددی داد تا بدون اینکه به تالاب هورالعظیم آسیب بزنند، بتوانند از آن تالاب نفت استخراج کنند؛ اما شرکت چینی که بعد از شرکت ژاپنی آمد، استخراج نفت در محیط خشک را پیشنهاد داد؛ یعنی تالاب را خشک کنیم و استخراج نفت را با هزینههایی حتی بیش از یکچهارم هزینه استخراج در محیط آبی به وزارت نفت پیشنهاد داد. وزارت نفت در یک اقدام شتابزده مشاور چینی را انتخاب کرد و با همین رویکرد ورود آب کرخه به تالاب هورالعظیم را متوقف کردند. [با جاده کشیهای انجامشده] تالاب هورالعظیم به بیش از ۱۰ حوضچه تقسیمشده است. اصلاً دیگر تعریف تالاب ندارد. این اتفاق باعث شد نفت یک خنجر مستقیمی به دل تالاب هورالعظیم بزند. غافل از اینکه ما با این کار داریم یکی از کانونهای هفتگانه ریزگرد در استان خوزستان به اسم تالاب هورالعظیم را ایجاد میکنیم.
آسیب گردوخاک با منشأ داخلی به محیطزیست و سلامت مردم بیشتر است؛ چراکه راه کوتاهتری را طی کردهاند، غلظت بیشتر و ماندگاری بیشتری دارد. ولی آنهایی که از خارج کشور میآیند چون راه طولانیتری را طی کردهاند، دانه ریزتر هستند و بارشان را در طول مسیر گذاشتهاند و دوام کمتری دارد. به ما میگویند مثلاً ۶۰ درصد ریزگردها یا گردوخاکهای استان خوزستان با منشأ خارجی است.
متأسفانه بسیاری از پسماندهای نفتی بهصورت غیراصولی در چالههایی درجاهای مختلف در خود استان خوزستان تخلیه میشوند.
استخدامهای غیربومی هم یکی از چیزهایی است که بر بحث تأکید و تأثیر مسئله تبعیض خیلی واضح دیده میشود. استخدامهای غیربومی در استان خوزستان بالاست. اصلاً از بچههای بومی [استخدام نمیشود].
این گزارش در ۹ آبان ۱۴۰۰ در روزنامه شرق منتشرشده است.