تولدی از یک تحول انقلابی
مدت زمان زیادی از استعمال مفاهیمی چون دیجیتالیزه شدن و هوشمند سازی نمیگذرد. شاید بتوان ردپای به کارگیری این مفاهیم را در انقلاب صنعتی چهارم پیگیری نمود. در واقع، انقلاب صنعتی چهارم پدیده ای کاملاً نوظهور است که سرآغاز آن به اوایل قرن بیست و یکم باز می گردد. این انقلاب، بر پایه ی انقلاب دیجیتالی شکل گرفته و تحولی را که در جهان ایجاد نموده است، با عنوان «تحول دیجیتال» می شناسند. لذا به نظر می رسد، مفهوم هوشمند سازی پس از شکل گیری مفهوم تحول دیجیتال، زاده شده باشد.
اهمیت و ضرورت تحول دیجیتال در عرصه های مختلف تا آنجایی است که گزارش توسعه جهانی[۱] -گزارشی که سالیانه از سوی بانک جهانی منتشر شده و به بررسی و تحلیل یکی از ابعاد مؤثر در توسعه کشورها میپردازد- در سال ۲۰۱۶، به منافع دیجیتال[۲] اختصاص یافته است. گزارش مذکور، به وضعیت الکترونیکی شدن و حضور فناوری های دیجیتال در عرصه های مختلف؛ از اقتصاد و مالیه دیجیتال گرفته تا بررسی وضعیت دولت الکترونیک و شهرهای هوشمند در جهان، می پردازد.
یکی از عرصه های تأثیرگذاری تحول دیجیتال که اتفاقاً در گزارش WDR نیز به آن اشاره شده است، نظام آموزش و پرورش است. به عبارت دیگر، هوشمند سازی و سرمایه گذاری در فناوری های دیجیتال در مدارس، از بایسته های حرکت به سوی کسب منافع دیجیتال شناخته می شود. در صفحه ۱۴۷ گزارش مدکور آمده است که:
«هر از گاهی، صحبت از این موضوع به میان می آید که با پیشرفت فناوری های دیجیتال، فناوری جایگزین معلمان خواهد شد. در حالیکه تجارب کشورهای جهان در این زمینه، عکس این مدعا را به اثبات می رساند. به عبارت دیگر، با پیشرفت فناوری، نقش معلمان پررنگ تر از قبل شده و جایگزینی رخ داده صرفاً به صورت جایگزینی معلمان آشنا به دانش فناوری و استفاده از رایانه با معلمان سنتی خواهد بود.» لذا برخلاف تصور رایج، فناوری های دیجیتال و گسترش مدرسه های هوشمند، موجب حذف نقش معلم در فرآیند نظام آموزشی نخواهد شد.
ایجاد مدارس هوشمند، دارای مزایای بسیاری است که از جمله ی آن میتوان به دانشآموز محوری، جایگزینی روش های نوین یادگیری با شیوههای سنتی، تفهیم بهتر مطالب درسی، ایجاد مهارت های تفکر خلاق و نقاد، صرفه جویی در وقت و همچنین، ایجاد انگیزه در دانش آموز برای یادگیری اشاره نمود. حال، پرسش آن است که در راستای پیوند نظام آموزشی ایران با تحول دیجیتال چه اقداماتی در کشور صورت گرفته است؟
پیوند تحول دیجیتال و مدارس در ایران
خوشبختانه، لزوم و ضرورت ایجاد مدارس هوشمند در کشور بر همگان آشکار شده است. در این راستا، قانون پنجساله برنامه ششم توسعه (مصوب ۱۴/۱۲/۱۳۹۵ مجلس شورای اسلامی) نیز به هوشمند سازی مدارس اشاره دارد. در ماده ۶۹ قانون مذکور آمده است:
«وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات(سازمان فناوری اطلاعات) با رعایت مصوبات شورای عالی فضای مجازی مکلف است با همکاری وزارت آموزش و پرورش تا پایان سال دوم اجرای قانون برنامه هوشمند سازی مدارس، امکان دسترسی الکترونیک (سختافزاری- نرمافزاری و محتوا) به کتب درسی، کمک آموزشی، رفع اشکال، آزمون و مشاوره تحصیلی، بازیهای رایانه ایی آموزشی، استعداد سنجی، آموزش مهارتهای حرفه ای، مهارتهای فنی و اجتماعی را بهصورت رایگان برای کلیه دانشآموزان شهرهای زیر بیست هزار نفر و روستاها و حاشیه شهرهای بزرگ فراهم نماید. دولت برای تأمین هزینه های این ماده می تواند از مشارکت بخش غیردولتی استفاده نماید. هزینه های مذکور بهعنوان هزینه های قابل قبول مالیاتی تلقی می شود.»
همچنین در بند دوم از ماده ۶۷ قانون مذکور آمده است:
لازم است تا وزارت فاوا، «در توسعه زیرساخت های خدمات الکترونیکی در مناطق محروم و روستایی سرمایه گذاری نماید به گونه ای که امکان ارائه حداقل چهار خدمت الکترونیکی اصلی دولت (سلامت، آموزش، کشاورزی و بانکی) در هشتاد درصد (۸۰%) روستاهای بالای بیست خانوار کشور امکانپذیر گردد.»
حال پرسش آن است که، آیا الکترونیکی نمودن آموزش به عنوان یکی از چهار خدمت اصلی دولت، به میزانی که در قانون برنامه ششم توسعه پیشبینی شده است، تا به امروز محقق شده است؟ همچنین، آیا در عمل، فاصله ی مدارس کشور با مدارس هوشمند کاهش یافته است؟
بنابر اظهارات سید جواد حسینی سرپرست وزارت آموزش و پرورش، تا پایان سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷، ۲۲ درصد از مدارس کشور هوشمند شدهاند و همچنین، بیش از ۱۲۲ هزار کلاس درس نیز هوشمند سازی شدهاند. لذا بنابر این آمار رسمی، کشور تا هوشمند سازی تمامی مدارس، راه درازی در پیش دارد. اما توجه به این نکته نیز ضروری است که نباید صرفاً هوشمند سازی در مدارس را مصادف و معادل با ارائه ی ابزار آموزشی الکترونیک به دانشآموزان، مانند رایانه و تبلت دانست.
چالشهای هوشمندسازی مدارس از منظر دانش توسعه
همانطور که پیش از این نیز بیان گردید؛ بنا بر آمار رسمی منتشر شده، تاکنون ۲۲ درصد از مدارس کشور هوشمند سازی شدهاند. با این وجود، آیا برخورداری از امکانات فناورانه و بهره گیری از مدارس هوشمند در سراسر کشور، به صورت یکسان توزیع شده است یا دارای نرخ های متفاوتی می باشد؟
در ضرورت ایجاد مدارس هوشمند، تردیدی وجود ندارد. با اینحال، به نظر می رسد که بهتر است برای کسب نتیجه ی مطلوب، از یادگیری هوشمند گرفته تا در نهایت حرکت به سوی توسعه یافتگی کشور، در ابتدا زیرساختهای مناسب اقتصادی و فرهنگی برای ایجاد مدارس هوشمند در کشور فراهم گردد.
در این زمینه، مفهومی در ادبیات اقتصاد دیجیتال وجود دارد که از آن با عنوان «شکاف دیجیتالی[۳]» یاد می شود. بنا بر تعریفی که گزارش توسعه جهانی (۲۰۱۶) از شکاف دیجیتال ارائه می دهد؛ شکاف دیجیتالی، نابرابری های اقتصادی، آموزشی و اجتماعی میان دو گروه از افراد دارای دسترسی به رایانه و اینترنت و افراد محروم از رایانه و اینترنت است. به نظر می رسد که دولت نیز از ضرورت کاهش شکاف دیجیتال در سطح کشور آگاه است و بر آن تأکید دارد. به نحوی که، آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، اذعان داشته است که تا پایان سال ۱۳۹۸، حتی مدارس کپری هم هوشمند سازی میشوند. اما به راستی، آیا هوشمند سازی مدارس کپری برای همگام سازی با خیزش جهانی به منظور ایجاد جامعه دانایی محور و نیل به توسعه کافی است؟
هاجون چانگ استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج انگلستان، در صفحه ۸۴ کتاب بیست و سه گفتار درباره ی سرمایه داری، پاسخی واضح به پرسش بالا میدهد. وی مینویسد:
«این واقعیت که مردم کشورهای ثروتمند، افسون زده ی اینترنت شده اند، جامعه ی جهانی را به سمت و سویی برده است که نگران شکاف دیجیتالی بین کشورهای ثروتمند و فقیر شده است. این نگرانی، شرکت های بنیادهای خیریه و افراد را واداشته است که برای خرید تجهیزات کامپیوتری و تسهیلات اینترنتی، به کشورهای در حال توسعه اعانه دهند. اما سؤال این است که آیا آنچه در کشورهای در حال توسعه بیش از هر چیز مورد نیاز و اولویت است همین چیزهاست؟ شاید دادن پول برای چیزهای دیگری که به این اندازه شیک و مد روز نیست، از قبیل حفر چاه آب، توسعه ی شبکه های برق و ساختن ماشین های لباس شویی ارزان تر بتواند بیش از دادن یک کامپیوتر لپ تاب به هر کودک یا راه انداختن مراکز اینترنتی برای روستاها، در بهبود زندگی این مردم اثر داشته باشد.»
لذا، به نظر میرسد آنچه که در اولویت مدارس کپری است، ارائه ی ابزار آموزشی الکترونیکی به دانش آموزان نباشد. البته نباید از این امر نیز غافل بود که انقلاب اخیر در فناوری ارتباطات -که اینترنت نماینده ی اصلی آن است-، مسیر حرکت جهان را تغییر داده است. لذا، می توان این طور بیان کرد که در ابتدا، جهت هوشمند سازی مدارس در کشور، فراهم آوردن زیرساخت های اساسی، ضروری و از پیش شرط اساسی است.
چالش دیگر، بومی سازی مدارس هوشمند است. لذا، تقلید صرف از جهان غرب برای پیاده سازی الگوهای مدرسه هوشمند مطلوب نمی باشد. از اینرو، جهت مدیریت و استفاده ی بهینه از خدمات فاوا در وزارت آموزش و پرورش، پیشنهاد می شود تا مدلی متناسب با شرایط بومی کشور طرح ریزی شود.
سخن آخر
در ادبیات توسعه اقتصادی، اقتصاد دانشبنیان و اقتصاد دیجیتال از ارکان اساسی نیل به توسعه در کشورها می باشند. اقتصاد دانش بنیان، اقتصادی است که کاربرد دانش و اطلاعات در آن از اهمیت بالایی برخوردار است. به عبارت دیگر، کلید ماجرای توسعه، یکپارچه سازی دانش های پراکنده و رشد ذخیره ی دانش است که به خوبی می تواند از درگاه اقتصاد دیجیتال صورت پذیرد. مدارس هوشمند از مصادیق حرکت در مسیر درست پیشرفت و توسعه کشورها هستند.
در ضرورت ایجاد مدارس هوشمند، تردیدی وجود ندارد. با اینحال، به نظر می رسد که بهتر است برای کسب نتیجه ی مطلوب، از یادگیری هوشمند گرفته تا در نهایت حرکت به سوی توسعه یافتگی کشور، در ابتدا زیرساخت های مناسب اقتصادی و فرهنگی برای ایجاد مدارس هوشمند در کشور فراهم گردد. همچنین، پیشنهاد می شود تا برای افزایش کارایی در نظام آموزشی، مدل طرح ریزی شده برای آموزش الکترونیک، بومی سازی گردد و صرفاً از مدل های موجود غربی استفاده نشود.
منابع :