بر روی آن زنجیر تحولات جلو میرویم. گام بعدی را اگر به خاطر داشته باشید یک گام بسیار حیاتی بود. گامی که نظام مالیاتی ساخته میشود. به یاد دارید رهبری که خود را در شرایط بسیار بدی میدید که احتمال حمله دشمن آن سوی تپه به قلمرو وی میرود از مشاوران خود درخواست کمک کرد که توصیه اصلی آنها هم ایجاد نظام مالیاتی بود.
نظام مالیاتی نقش حیاتی در هر آنچه پس از آن رخ داد ایفا کرد. چرا احتمال دارد رهبر کشوری حاضر به ایجاد نظام مالیاتی نباشد؟ دو تبیین بدیل وجود دارد. حکومتهای زیادی نظام مالیاتی ندارند پس روشن میشود که این پرسش نیازمند پاسخ دادن است. چرا آنها نظام مالیاتی ایجاد نکردند؟ یک تبیین از تیم بزلی استاد مدرسه اقتصاد لندن و پیشتاز کارهای زیادی در این حوزه است. بزلی اینگونه تبیین میکند که در برخی جوامع سردسته قلدرها احساس امنیت نمیکند. این سرکرده به یک گروه تعلق دارد که آن گروه در موقعیت متزلزلی است. این گروه میداند که هر روز احتمالش هست گروهی دیگر قدرت را از چنگشان درآورد. ایجاد نظام مالیاتی فرایند زمانبر و بسیار کندی است. حکومت باید از تعداد سربازان خود بکاهد تا مالیاتستانهای بیشتری داشته باشد.
تشکیلات مالیاتی را بتدریج ایجاد میکنید و سالها باید بگذرد تا درآمدی از آن دریافت کنید.
بنابراین ایجاد نظام مالیاتی یک پروژه سرمایهگذاری است که در آینده نسبتا دور بازده میدهد و اگر هر آئینه احتمال سقوطتان میرود چنین کاری پرریسک است.
نظام مالیاتی را ایجاد میکنید و منافع آن نصیب دشمنتان میشود چون احتمال دارد زمانی که نظام مالیاتی شروع به کار میکند دشمن شما در قدرت باشد.
این تبیین بزلی است و برای برخی دولتها آشکارا تبیین قابل تاملی است.
فکر کنم تبیین دیگری نیز وجود دارد که میتوان مثال دولت موبوتو[۱] را آورد رئیس جمهور پیشین کشوری که قبلا زئیر نامیده میشد اما اکنون جمهوری دموکراتیک کنگو است. موبوتو فردی نظامی بود که ناگهان به صندلی قدرت رسید. او هرگز نظام مالیاتی ایجاد نکرد و چرا نکرد؟
میشود برخی دلایل را حدس زد اینکه حوزه خدمات کشوری کیفیت لازم برای تربیت نیروی اداری باانگیزه را نداشت که واقعا برای او مالیات جمعآوری کنند. از طرف دیگر این آدم کسی بود که خیلی ناگهانی به قدرت رسید و سپس در هر جای کشور شروع به ساختن قصر برای خود کرد. او با این کارها پیام خیلی دلگرمکنندهای به جامعه مخابره نمیکرد. شما بخشی از هیات مالیاتی من هستید و اعزام میشوید تا برای من پول جمع کنید تا قصر دیگری بسازم. موبوتو یک گزینه داشت: ارتش که سربازان را تحریک به استفاده از خشونت میکرد. موبوتو کارمندان اداری نداشت که تحت کنترلش باشند اما ارتشی داشت که در کنترلش بود و بنابراین روشی آسانتر برای گرفتن پول از مردم داشت. البته نسبت به ماموران وصول مالیات که همه فعالیتهای اقتصادی را زیر نظر میگیرند روشی بدقلقتر بود اما در عین حال روشی موثر در پایینترین سطح خود بود.
سربازان تحت امر وی مهارت خوبی در کسب اطلاعات درباره میزان درآمد مردم نداشتند اما در زمینه متوقف ساختن امور و فعالیتها تخصص خوبی داشتند. آنها در متوقف کردن فعالیتهای اقتصادی کارکشته بودند.
زئیر بندری دارد که میتوان سربازان را آنجا مستقر کرد و به آنها دستور داد اجازه ندهید هیچ کالایی وارد کشور شود. بسیاری از فعالیتهای اقتصادی داخل کشور به واردات وابسته بود. این گلوگاهی بود که سرباز میتوانست اجازه واردات را ندهد و آنگاه شما به عنوان رهبر کشور قدرت داشتید همه این موانع فعالیت را برای هر کسی که دوست دارید بردارید. موبوتو میتوانست نامه سفارش بنویسید و بگوید «حامل این نامه از دوستان است اجازه دهید کارش راه بیفتد.» به بیان دیگر موبوتو میتوانست فعالیت حامیپروری بفروشد. بنابراین مردم این حقوق را خریداری میکردند تا سربازان به آنها اجازه عبور بدهند.
این تکنیک خیلی قدیمی بود که موبوتو آن را اختراع نکرده بود. آنچه که ما اکنون نظام حق اختراع یا حمایت در برابر کشفیات فکری تصور میکنیم، واقعا به شکل مفهوم نامههای جواز عبور در انگلستان شروع شد. آنها نامههایی بودند که شاه نوشته بود. جواز عبور صرفا به معنای این بود که هر کسی میتوانست آنها را ببیند و درباره هر کاری که مجاز شده بودند حقوق انحصاری داشتند. بنابراین به شکل یک نظام سلطنتی حامیپروری خالص برای بیرون کشیدن پول از جیب مردم شروع شد.
سالها و سالها باید میگذشت تا آن جوازهای عبور به حمایت از مالکیت فکری به شکلی که مفید است تغییر کنند. آن جوازها پیش از آن شکلی از چپاول بودند و به نظر میرسد موبوتو این شیوه را بسیار راحتتر از تلاش به ایجاد نظام مالیاتی میدید.
- دوره آموزشی «از فقر به ثروت؛ فهم توسعۀ اقتصادی»
- مدرس: پل کولیر -دانشگاه آکسفورد
- برگردان به فارسی: مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه جهاد دانشگاهی
- مترجم: جعفر خیرخواهان
- تدوینگر کلیپ: حسین خداپرست
پانوشت:
- [۱] موبوتو سه سه سکو، (۹۷-۱۹۳۰) رئیس جمهور سابق زئیر، که در یک کودتای نظامی در ۱۹۶۵ قدرت را دردست گرفت تا در ۱۹۹۷ به زور کنار گذاشته شد.