شما چگونه به خود جرات دادید با این ایده آشکارا احمقانه که به ذهنتان رسیده است پیش من بیایید؟ اگر درست شنیده باشیم گفتید نامش ناسازگاری زمانی[۱] است و اینگونه ادامه دادید «قربان! مشکل این جاست که وقتی پولمان را به شما میدهیم یعنی به شما وام میدهیم آنگاه شما هیچ انگیزهای برای بازپرداخت آن نخواهید داشت. به همین دلیل ما به شما اعتماد نداریم چون شما قدرت خیلی زیادی که در جهت منافع خودتان است به دست آوردهاید.» این عینا عبارتی است که شما بکار بردید «شما قدرت بیش از حد به نفع خودتان کسب کردهاید.» حال با این ایده احمقانهای که به ذهنتان رسیده است پیش من آمدهاید تا بگویید من واقعا باید از قدرتم بکاهم تا خودم را قدرتمندتر بسازم. هرگز چیزی احمقانهتر از این در زندگیام نشنیده بودم.
اما این عینا همان چیزی بود که فرادستان به سرکرده قلدرها گفتند. خودت را ضعیفتر کن تا قویتر شوی. ثروتمندان فقط در صورتی حاضر به پول قرض دادن به حاکم هستند که حاکم بخشی از قدرت خود را به ثروتمندان واگذار کند، چون در آن صورت آنها روی برگشت پولشان به خودشان کنترل خواهند داشت. ثروتمندان به من گفتند «چرا پادشاه دستور به تاسیس پارلمان نمیدهد.» به نظرم نامش چنین چیزی بود. ببینید ما میتوانیم منشور بزرگ داشته باشیم، جالب شد میتوانیم نامش را هم ماگنا کارتا بگذاریم که مطابق آن این آدمهای ثروتمند در پارلمان مینشینند و آنها هستند که درباره بودجه (درآمدها و هزینههای) من تصمیم میگیرند نه خود من. به این ترتیب آن پولی که ثروتمندان به من قرض میدهند وارد این سند بودجه میشود که بر آن کنترل دارند. آنها مخارجی را که باید صرف ارتش شود تایید خواهند کرد چون اگر پولی برای ارتش خرج نشود ثروتمندان نیز در پی شکست خوردن کشور کشته خواهند شد، اما آنها مخارجی را که خود من قصد انجامش را دارم تایید نخواهند کرد مثلا اینکه بخواهم همسر هفتم اختیار کنم و از این قبیل کارها. و شما میگویید اگر من به چنین کاری رضایت ندهم اشراف هم پولی به من قرض نخواهند داد و آنگاه آن شخصی که خود را امپراتور سرتاسر کوهستانها مینامد خواهد آمد و ما را شکست خواهد داد. و حالا من ماندهام با تصمیمی که باید بگیرم.
- دوره آموزشی «از فقر به ثروت؛ فهم توسعۀ اقتصادی»
- مدرس: پل کولیر -دانشگاه آکسفورد
- برگردان به فارسی: مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه جهاد دانشگاهی
- مترجم: جعفر خیرخواهان
- تدوینگر کلیپ: حسین خداپرست
پانوشت:
- [۱] انگیزه قول دادن اکنون اما به آن عمل نکردن در موعد آن.