سی رایت میلز(جامعه شناس آمریکایی) به درستی استدلال میکند که وقتی یک مساله تعداد زیادی از مردم را تحت تاثیر قرار میدهد و تعداد زیادی از مردم را فرا گرفته است باید ریشههای این مساله را فراتر از افراد و در ساختارهای اجتماعی یعنی در چارچوبهای کلی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه جستجو نموده و نمیتوان مسائل و مشکلات جامعه ای را که به لحاظ ساختاری معیوب و دچار مشکل است را با تغییر حل نمود. بنابراین ضرورت توجه به مساله کار کودکان را میتوان در گسترش روز افزون کار کودکان، آسیبپذیری کودکان در برابر کار و تاثیرات اقتصادی و اجتماعی کار کودکان جستجو کرد.
کودکان کار
کودکان کار، کودکانی هستند که به دلیل وجود شرایط و اوضاع و احوال خانوادگی، اجتماعی، مشکلات عدیدهی اقتصادی، ساعاتی از عمر خود را در شبانه روز به کار کردن در کارخانهها، کارگاهها، ساختمان ها، خیابانها و منازل مردم جهت کارگری میگذرانند که بسیاری از آنها کمک خرج خانواده و برخی دیگر خود به تنهایی عهده دار مخارج خانواده هستند.
همانطور که بیان شد، تعریف کودکان کار از تعریف اخلاقی و عاطفی آن جدا نیست. آنها کودکانی هستند که بخش زیادی از ساعات روزانهی خود را به جای گذراندن در مدرسه، خانواده، بازی با همسالان خود و تفریح به کار کردن در موقعیتها و مکانهایی که مناسب سن و روحیهی آنها نبوده سپری میکنند. آمار نشان میدهد بیشتر این کودکان پسرانی هستند که از سنین ۵ سال تا ۱۸ سال مشغول به کارهای گوناگوناند و اکثرشان دارای خانوادههای پرجمعیت هستند. برخی از آنها بعد از کار کردن به نزد خانواده باز میگردند اما برخی ارتباطشان با خانواده به کل قطع شده و برخی دیگر کم و بیش ارتباط دارند.
نکتهای که در خصوص کودکان کار شایان ذکر است این است که در اکثر موارد افراد در تعریف کودکان کار، تنها مصداق بارز آن یعنی کودکان خیابانی را در تعریف کودک کار در نظر میآورند، در حالیکه رابطهی این دو میتواند عموم و خصوص من وجه باشد. با این توضیح که هر کودک کاری در خیابان مشغول به کار نیست و هر کودکی که در خیابان است لزوما مشغول به کار نیست.
ویژگیهای کار کودک
کار کودک ویژگیهایی دارد که از مهمترین آنها میتوان به مزد ناچیز و ناعادلانه اشاره کرد. مزد اغلب کودکان کار آنچنان کم است که حتی برای رفع نیازهای اصلی زندگی کفاف خرج آنها را نمیدهد. اکثر مواقع حتی آن حقوق ناچیز را هم به خود کودک نمیدهند ؛ یا پدر و مادر کودک یا دیگر اعضای خانواده دریافت میکنند. همچنین فرمانبرداری و انعطاف پذیری کودک کار از دیگر اشخاص بیشتر است. از طرفی در اکثر موراد این کودکان در مکان هایی مشغول به فعالیت هستند که مجوز کار نداشته و غیر قانونی هستند. در نتیجه به علت عدم نظارت نهادی بر آن فعالیت، کار کودک نیز از شرایط نامطلوبی خواهد بود.
آمار در خصوص کودکان کار چه میگوید؟
در خصوص تعداد کودکان کار در ایران و میزان پراکندگی آنها در شهرهای مختلف و ایرانی یا اتباع بودن آنها آمار دقیقی در دسترس نیست. اما یافتههای تحقیقات و مطالعات مختلف نشان میدهد همواره شهرها بخصوص کلان شهرها بیشتر مخاطب کودکان کار است.
در سال ۱۳۹۶ گزارش جامعی توسط «مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی» درباره کار کودک انجام شده است که در بخشی از این گزارش بررسی وضع فعالیت کودکان ۱۷-۱۰ ساله کشور در سال ۱۳۹۶ نشان میدهد که از حدود ۹ میلیون کودک حدود ۴۹۹ هزار کودک فعال (شاغل و در جستوجوی کار هستند که نسبت به سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ با افزایش ۹۶ درصدی و ۶۰۰ درصدی روبرو بودهاند.
از میان این کودکان حدود ۴۱۰ هزار کودک شاغل و ۸۹ هزار کودک در جستوجوی کار بودهاند که نسبت به سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ کودکان شاغل به ترتیب ۱۰.۲ و ۱۱.۵ درصد افزایش و کودکان در جستوجوی کار در سال ۱۳۹۴ با افزایش ۷ درصدی و در سال ۱۳۹۵ با کاهش ۱۳.۵ درصد روبرو بوده است.یافتههای این پژوهش طی سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ درباره وضع فعالیت کودکان بیانگر این است که بیشتر این کودکان را پسران تشکیل میدهند. فزونی تعداد پسران نسبت به دختران میتواند قابل توجه باشد. یکی از عللی که معمولا در مورد کمتر بودن تعداد دختران ذکر میشود این است که وجود دختران در منزل ضروریتر است و کمتر خیابانی میشوند و فرهنگ و سنت خانوادهها مانع حضور کودکان دختر در مکانهای عمومی میشود، در نتیجه پسران به گونهای جامعه پذیرتر میشوند که خانه را زودتر از زمانی ترک کنند که مناسب به نظر میرسد.
مطابق برآورد سال ۱۳۹۶، از تعداد ۳۷۸ هزار و ۱۱۹ شاغل ۱۰ تا ۱۷ ساله کشور ۸۲.۳ درصد پسر و ۱۷.۷ درصد دختر هستند که سهم کودکان فوق در گروههای عمده فعالیت اقتصادی «کشاورزی، جنگلداری و ماهیگیری» (۲۹.۳ درصد)، «استخراج معدن» (۰.۳ درصد)، «تولید صنعتی (ساخت) » (۱۹.۵ درصد)، «تامین برق، گاز بخار و تهویه هوا» (۰.۸ درصد)، «آبرسانی، مدیریت پسماند فاضلاب و فعالیتهای تصفیه» (۰.۵ درصد)، «ساختمان» (۱۲..۷درصد)، و «سایر و اظهارنشده» (۳۷.۸ درصد) است.
همچنین طبق اعلام مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۷ نیز بین ۳ تا ۷ میلیون کودک کار در ایران مشغول به کار هستند که به دلایل مشکلات اقتصادی، بیماری والدین(اعتیاد)، آسیب پذیر بودن خانواده، عدم وجود منبع فرهنگی و … برای تامین امورات زندگی خود و خانواده مجبور به کار کردن در اماکن مختلف مانند مراکز زباله سوزی، کارگاههای تولیدی، جمعآوری ضایعات آهن و پلاستیک و … مشغول به کار هستند.
پراکندگی کودکار کار در شهر تهران ( مطالعه موردی)
تهران به عنوان یکی از کلان شهرهای ایران، به دلیل تمرکز منابع و امکانات مناسب در این شهر، همواره مخاطب مهاجران بسیار از شهرهای دیگر و حتی از کشورهای همسایه بوده متعاقب این نکته تعداد کودکان کار نیز در این شهر به عنوان یک (کلان شهر) نسبت به سایر شهرها بیشتر است.
بر اساس مطالعهای که توسط مروه وامقی روانپزشک و استادیار دانشگاه علوم بهزیستی در سال ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ انجام شده است کودکان اغلب در مناطقی زندگی میکنند که این مناطق عموماً درگیر مشکلات اجتماعی مثل اعتیاد، تنفروشی و آسیبهایی از این دست هستند. بیشترین فراوانی محل زندگی این کودکان منطقه ۱۲ بوده و پس از آن منطقه ۱۵ است که این دو منطقه بیش از یکسوم این کودکان را شامل میشود.
بر اساس یافتههای این پژوهش، بیشترین تراکم کودکان خیابانی برای کار در خیابان، مناطق ۲ و پس از آن منطقه ۱۲ شهر تهران است و پس از آن منطقه یک است. مقایسه نقشه پراکندگی مناطق محل زندگی و محل کار این کودکان نشان میدهد که اغلب این کودکان مسیر طولانی برای حضور در محل کارشان طی میکنند که این نیز خود نیازمند توجه است.
وامقی در این پژوهش به این نتیجه رسید، کودکان کار در شهر تهران به سه دسته متفاوت «کودکان ایرانی»، «کودکان افغانستانی» و «کودکان ایرانی- کولی» تقسیم میشوند که بهترتیب ۵۹.۴ درصد آنها کودکان ایرانی، ۳۶.۳ درصد افغان و ۱۵.۲ درصد کودکان ایرانی کولی، کودکان خیابانی شهر تهران را تشکیل میدهند.
دلایل کار کودک
مطالعات مختلفی در خصوص دلایل بروز کودکان خیابانی و کودکان کار شده است که از جمله آنها می توان به تحقیقی که توسط هیکسون و گایدون در سال (۱۹۸۹) انجام شد، اشاره کرد که بسیاری از کودکان خیابانی متعلق به خانواده های فقیری هستند که شرایط نامساعد زندگی، مشکلات متعددی را برای آنها ایجاد کرده است.
در تحقیقی دیگر که توسط وامقی و همکارانش در سال ۱۳۸۸ انجام شد، عوامل مختلف اقتصادی ( شیوع بالای بیکاری، فقر، بی عدالتی، فاصله زیاد طبقاتی، مشاغل کم درآمد پدران )، عوامل اجتماعی (ازدیاد جمعیت، مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، ساختار جمعیت، کمبود قوانین حمایتی از کودکان)، عوامل خانوادگی (خانواده های پر جمعیت و بعد بالای خانوار، خانواده های پرتنش، فوت یا جدایی والدین، اعتیاد در خانواده) و عوامل زیستی و روانی از قبیل بحران هویت، بحران بلوغ، فرار از خانه، اعتیاد و بزهکاری و همچنین نبود نظارتهای دولتی در دفاع از حقوق کودکان می تواند در شکلگیری پدیده کودکان خیابانی و کودکان کار تاثیرگذار بودند.به طور کلی می توان فقر را مهمترین فاکتور و سایر عوامل اجتماعی و خانوادگی را از دیگر فاکتورهای تاثیرگذار در به وجود آمدن پدیده کودکان خیابانی و کودکان کار دانست.
نویسنده: مینا اینانلو